گزارشی از سومين جشنوارهی ادبيات کردی جنوب سوم ارديبهشت، اسلام آباد غرب، انجمن ادبی سروه
امروز يکی از روزهای زيبای بهاري است. شهر اسلام آباد غرب که اين سالها به عنوان مرکز فرهنگی ادبيات کردی مطرح شده است ، پذيرای مهمانان بسياری است که از روزها قبل برای حضور در اين برنامه لحظه شماری می کنند . از لرستان گرفته تا ايلام و کرمانشاه و کردستان همه و همه مشتاقانه در اين مراسم گرد آمده اند . فضای آرام تالار شهرداری اسلام آباد که دوسالی از افتتاح آن می گذرد، کم کم با حضور مردم پراز زمزمه های حضوری گرم می گردد . راديو و تلويزيون استان مردم را به شرکت در اين مراسم فرا می خوانند و حتی راديو کرمانشاه برنامه ی پخش مستقيم از لحظه به لحظهی جشنواره می گيرد و پخش می کند .
شروع برنامه شروعی بسيار دلچسپ است . جمعی از نوجوانان همدياری فضايی دلنشين را بوجود می آورند . حسام ،ُمهسا و دنيا قنبری و کاوه آهنگرنژاد در اين برنامهی آغازين با لباس های کُردی جذاب به اجرای رقص زيبای کردی « ههلپهرگه » و ساير برنامههای جذاب می پردازند . لحظه به لحظه به جمعيت سالن اضافه می شود به طوريکه خود سالن گواهی می دهد که تا کنون هرگز چنين جمعيت مشتاقی را در آغوش نگرفته است .صندلی ها که پر شد مهمانان بعدی در راهروهای سالن ايستاده شاهد برنامهها می شوند . برنامهی بعدی اجرای يک تئاتر کاملا جدی و هنرمندانه است . مردی که از چهار سو فرهنگش مورد هجوم واقع می گردد با تمام وجود دنبال گمگشته اش می گردد ….
مجريان برنامه دکتر امين جليليان و رضا موزونی به روی سن می روند و زيبا می آغازند ! ربانی رئيس ادارهی ارشاد برای لحظات کوتاهی به پشت تريبوت می رود و به مهمانان خير مقدم می گويد . شعرا تک تک به پشت تريبون فراخوانده می شوند . اسد چراغی شاعر شعر « خوهيشکه خاسهگهی لهباس کوردی پووش ….» اولين شاعری است که مجلس را به وجد می آورد :
خوهيشکه خاسهگهێ لهباس کوردی پووش
رهسم و رسوومد نهکهی فهرامووش…
پرويز بنفشی غايب بزرگ جشنواره است ديشب تماس گرفته که به علت ناراحتی جسمی و کسالتی که دارد نمی تواند به جلسه برسد . اما نامش و شعرش در مجلس محسوس است . کرمرضا کرمی شاعر اسلام آبادی که اواخر سالهای معلميش را سپری می کند با شعری زيبا ازهمهی بزرگان موسيقی ياد می کند از سيدعلی اصغر کردستانی گرفته تا حسن زيرک خالقی ناصر رزازی و عهلی نظر منوچهری هوره خوان بزرگ کُرد …
مهوش سليمانپور شاعر گيلان غربی با غزلی آغاز میکند :
لهی مال چوول بی دهنگهتهنيا مهنيده دالگه !
وه بهرزی هسارهگان گهورا مهنيدهدالگه !
ههناي چهوم كهفيدنه نميور پرله حهسرهتد
ئيوشم له هر چي خوهزيهوه جيا مهنيده دالگه!
له ئي غريبي شهوه فره پهشيو ديونمهد
له شارهگهي پهژاره ههم ئرا مهنيده دالگه!؟
ئاگر وه گيانه گرم مهنه! دي كةم لهتهنيايي بنال!
شايهد له حووز ئاسمان وه جا مهنيده دالگه!
خهم و خوسه له كوو تيوهني پشت خيالد بشكني؟!
وينهي پهراوو بيستيون وه پا مهنيده دالگه!
گولهم گولهم خوسهيلمان تيدن وه پابووس دلد
له ئي كهويروسهختيه دهريا مهنيده دالگه!
حس عجيبی در مجلس جاری می شود و سخت مورد تشويق واقع می شود سليمانپور شعر بعدی اش را می خواند و می رود تا مردم فرهنگ دوست برای اولين بار شاهد هنر نمايی هورهخوان مطرح کلهر «سيد قلی کشاورز » باشند . با اعلام مجری ، شعف و شادمانی حضار به اوج خود می رسد و از هنری که سالها همه محروم بودند انتظار سيراب شدن دارند . اشک شوق در ديدگان بسياری جاری می شود . هوره خوان به روی سن می رود و از ش دت تشويق حاضران گويی سالن در انتظار انفجار است . ابتدا سوالاتی از او می پرسند و او به سادگی پاسخ می گويد و بعد آوای دلنشين هوره سکوتی عجيب را به سالن می بخشد . نفس ها را در سينه حبس می کند . چند سبک را می خواند و بعد مجريان از او قول می گيرند که برای برنامهی بعد از ظهر هم اجرای ديگری داشته باشد و او صميمانه می پذيرد . شاعران ديگر به پشت تريبون می آيند .
آرش افضلی شاعری از هرسين چه شيرين شاعرانه هايش را می خواند و دغدغه هايش را با مردم قسمت می کند . عبداله مرادی ديگر شاعر کرمانشاهی است که مردم را به مهمانی بزم شعرش فرا می خواند عبدالناصر احمدی شاعر جوانرودی شعرهايی دلنشين تقديم می کند
آخر برنامههای صبح را باز با هوره خوانی پی می گيريم اما اين بار با صدايی پر از خاطره و شور ! صدای مسعود منوچهری !…. پسر استاد علی نظر منوچهری به روی سن فراخوانده می شود تا شور شعف به اوج خود برسد و الحق صدايش وصف ناشدنی است انگار صدای پدر است که از اعماق روح و جان پسر بر می خيزد . مگر می شود که پسر نشان پدر نداشته باشد . «پسر کو ندارد نشان پدر ……»
ختم برنامه های صبح اعلام می شود . مهمانان برای استراحت و نهار بيرون می روند تا سالن خاطره ای شيرين را در خلوتی يک ساعته با خود دوباره زمزمه کند و در التذاذ بنشيند . حواشی برنامه ها هم جذابيت خاص خود را دارد . شاعران و نويسندگانی که تا کنون همديگر را نديده اند و تنها نامی و اثری از همديگر را به خاطر دارند با شور و شوق همديگر را در آغوش می گيرند در گوشه ای حديث دوستی زمزمه می کن ند .
ساعت يک و نيم بعد از ظهر به سرعت از راه می رسد و بخشی ديگر از برنامه شروع می شود . اين بار تا ساعت ۳ بعد از ظهر تريبون آزاد شاعران و نويسندگان با گردانندگی نويسندهی اين سطور آغاز می گردد. بحث بحث نثر کردی است حدود بيست دقيقهای راجع به خيلی از مسائل بحث می کنم تا نوبت به داستان خوانی می رسد . مسعود قنبری داستانی می خواند و بعد نقد می شود بحث های ديگری راجع به همه چي ز به راه می افتد . پيشنهاد می کنم که اگر بتوانيم يک فرهنگستان را برای گويش جنوبی تدارک ببينيم . جمع در موافقت بحث می کنند و داستان ديگری از علی بخش رضايی را می شنوند . بحث های ديگر راجع به شعر معاصر کرد جنوب است .
خیلی ها صحبت می کنند اما ساز علی الفتی «مخالف» است . همه را متهم می کند و بحثهايش بيشتر احساسی است تا واقعيت . سيدقاسم ارژنگ و علی رسولی از صاحبنظران ادبيات در اين ديار صحبتهايی شنيدنی دارند .ساعت ۳ بعد از ظهر خود را به ما نشان می دهد در پايان مباحث جمع بندی می گردد . و بخش دوم برنامه ها از راه می رسند .
رضا موزونی شاعران را به پای تريبون دعوت می کند .سعيد عبادتيان شاعر گيلان غربی اولين شاعری است که بعد از ظهر شعر خوانی می کند حسرتی عميق با تار پود شعرش گره خورده است .طبيعت در کلامش زيبا و دلنشين نشسته است :
پرشهێ نقره وهش تاف ئاوانی
تۊل تازه رهوز سهر سراوانی
عليرضا يعقوبی هم عاشقانههايش را نثار جمعيت می کند تا نوبت به شاعران جوان ديگر برسد . حجت عبدلی، آرش پوربسطام، مرضيه احمديان، علی الفتی، جواد شريفی، شيردل ايل پور ، صادق سامرهای و رضا جمشيدی شعرهايشان برای همهی جمع شنيدنی و دلنشين اند . اين شعر جمشيدی را اينجا هم زمزمه می کنيم :
خوهزێه دو باڵ بياشتام چۊ باڵ يهي كهمووتهر!
بالهو بگرديام تا خهيال يهي كهمووتهر!
وهي ناو ولات وشكوو پر تهپوو تووزه بچيام
چيو پيوشيگ جي بگرتيام له مال يهي كهمووتهر!
ديري ئراي تكي ئاو زووانم وشك هلايدن
خوهزيمهو نيوك خيس وو منال يهي كهمووتهر!
ئي ئاسمان بهرزه دي مهل لهتي نهمهنيه
ههي روو! له كي بپرسم ههوال يهي كهمووتهر!
توام لهئي ولاته بچم وهرهوو ئاسمان
خودا ! ت بالي بهپيم چۊ بال يهي كهمووتهر!
جمعيتی دو برابر سالن در بيرون از اينجا منتظرماندهاند تا شايد فرجهای پيش بيايد و به داخل سالن بيايند . آنچهکه بيش از همه جلب توجه می کند حضور پيرزنان و پيرمردانی است که خاطرات جوانی و گمشده هايشان را می خواهند در صداهايی آشنا جستجو کنند .
برزگ تنبورنوازی کشور استاد طاهر يارويسی به هنرنمايی می پردازد و کلام می خواند . طوری که همه سرا پا گوش می شوند و در سکوتی محض از نفس گرم استاد بهره می گيرند .
دکتر صفدر منوچهری مهمانان بزرگداشت ياد پدر را سلامی و کلامی شيرين می گويد و وقت را به برادر ديگرش می دهد يکی از صداهای ماندگار هوره . باز مسعود منوچهری هوره می خواند و چه شيرين و دلچسب !. همه محو اين صدای آسمانی اند .گاه غمگين و سنگين و گاه شاد شاد . می خواهم ده دقيقهای استراحت اعلام کنم . اما هنوز کلامم با پایان نرسيده همه يک صدا می گويند: ادامه ادامه! آقای موزونی با خوشحالی دنبالهی برنامهها را اعلام می کند .
اين بار يک ميزگرد تخصصی در بارهی ادبيات معاصر کردی جنوبی به راه می افتد . دکتر محمد برهمن علی سهامی استاد دانشگاههای استان علی رسولی و سيدقاسم ارژنگ روزنامه نگار و منتقد و اينجانب به روی سن می رويم تا در خدمت اين جمع با فرهنگ و اهل معرفت باشيم . اين بحث تخصصی نيم ساعت طول می کشد و بعد صدای ماندار ديگر کلهر « سيد قلی کشاورز » بار ديگر به روی سن می آيد . مشتاقی جمعيت غير قابل وصف است . چقدر تشنگی از نگاه اين مردم بافرهنگ می بارد!!….
در کنارش می نشينم و ابتدا مقدمهای با هم می گوييم و از زندگی اش برايمان می گويد . باز همان نگاه گرم همبشه! باز همان سادگی محض !و باز همان صدای لطيفی که زندگی می روياند و عشق !
اين بار شعرهای شاکه و خان منصور را به آوای هوره می خواند و بعد جمعيت می گويند که از پسرشان هم دعوت کنيم .ما هم با جمعيت همراه می شويم سيد نجات کشاورز فرزند ايشان را نيز دعوت می کنيم تا صحنه ای به ياد ماندنی را به همهی اذهان بسپاريم . با هم می خوانند گاه پسر و گاه پدر و چه زيبا و جالب ! سيد نجات هم اين گونه گواهی می دهد که هوره ماندنی است و هيچگاه به فراموشی سپرده نخواهد شد .
دوباره شعر می شنويم . مسعود قنبری علی ياری مرتضی مطاعی عزت الله پرون کيومرث رضايی هوشنگ صحرايی و احمد الماسی شعر می خوانند تا نوبت به رضا موزونی برسد . شعرهايی صميمی و زيبا و شنيدنی :
نيهزام بتێگه يا بهتێ رهنگينهخالێ و خهتێ
وهقهول دالگم وهتێ يهکهێدن ئاخری کهتێ
هسارهگان له بن تواێ بلێن و بهرزه ئهيو ههواێ
ئهگهر گرێ وهئێره باێ وهلاێ من و ت ههر نيهتێ
هسارهگهێ شهوهکيه له شکل و شێوهگهێ نيه
ههپرشه پرش نيورێه فره گرانه قيمهتێ
خوهر و هساره رووژ و شهو تيهنهو نواێ وه دهو بدهو
کهسێ ک ئاسمان کهو ههميشه ها له ئهزرهتێ
نيهزاێ ئرا گرێ تهوم ؟ ههميشه ها وهر چهوم
خهنێ خهنم، وسێ دهوم کهسێ له واێ م پێ نيهتێ
بمينيهێ وهلاێ خوهمان وهگيان خوهم م ديونمان
گله گله هسارهگان وهشهو تيهنهزيارهتێ
پهری رهنگينهگان زهيو کهنيز کاخ بهرز ئهيو
فريشتهگان ئاسمان ههميشه هانه خزمهتێ
له ئاسمان خوهزيهوم وهياد ئهيو بهسم چهو م
دوواره دهێ لهيهک خهوم دهنگ د بال يهێ بهتێ
جلال بيگلری علی حاتمی شيرزادی و صديقی نيز دغدغه هايشان را با زبان شعر بيان می کنند و حسن ختام شعر خوانی نيز آقای علی سهامی است :
تهنيا م لهی ههفت ئاسمانه يهی هساره داشتم
ههی دل ت له رووژ ئهزهل کهی دی م چاره داشتم …
برنامه با چند جملهی کوتاه ربانی و يک رقص زيبای کردی به پايان می رسد در حاليکه ربانی قول می دهد که چهارمين جشنواره را همين امسال در شهريور ماه برگزار نمايد و هزينهی بيشتری برای اين کار در نظر بگيرد .مهمانان در حاليکه همه خوشحال و شادمانند دل نمی کنند از اين جمع جدا شوند اما به اميد برنامهای ديگر خدا حافظی می کنند . همهی عوامل اجرايی خوشحالند و من از همه خوشحال تر چراکه با دوستانم سه ماه کوهی اضطراب و استرس به دوش داشتیم و با رضايت فراوان مردم، جشنواره را به پايان رسانديم.
جلیل آهنگرنژاد
جلیل آهنگرنژاد
برچسب ها: انجمن ادبی سروه