پهڕاو! له غوربهت، ههواد ها سهرم / یادی از «محمد حیدر» شاعر کورد / جلیل آهنگرنژاد
در جهان جانبخش هنر، هر کسی بر سر جای حقیقی خود مینشیند؛ همان جایگاهی که با خلاقیت، پشتکار و استعدادهای ذاتی خود به دست آورده است. در این میدان، تنها و تنها آثار هنری است که سند معتبری برای قضاوت ناظران به شمار میرود.
در آشفته بازار مجازی امروز، چه بسا افرادی که از حقیقت وجودی و هنری خویش، تصاویری جعلی به خورد مخاطب بدهند اما همواره در عرصهگاههای حقیقی فرهنگ، تشخیص سره از ناسره دشوار نبوده و نیست.
در میان نسل قدیمیتر که ارتباط با فضای مجازی به دلایل آشکار بسیار کمرنگ است، «دیده شدن»، تعریفی ورای تعاریف امروزین دارد. آنان به ذات هنر ایمان بیشتری داشته و دارند. بر همین اساس، آثار خود را در فورمتهای سنتیتر ارائه میکنند.
اینچنین روندی در حوزهی ادبیات کوردی رنگ و بوی بیشتری دارد. نسل پیشکسوت که آخرین بازماندگان سنتهای ادبی پیشین کوردی هستند، کتاب را بر هر فضای رسانای دیگری ترجیح میدهند.
شاعر قصهی امروز ما را کسی در فضاهای امروزین مجازی ندیده است. حتا آثارش کمترین بازخوردی در فضای مجازی نداشته است.(یا منِ نگارنده ندیدهام). اما چهار مجموعه شعر کوردی از او به بازار نشر آمده و سالهاست که این آثار، مقیم کتابخانهی کوردی شدهاند اما افسوس که با رسمالخط کوردی نوشته نشدهاند.
در این مجال فرصت پرداختی منتقدانه به آثار زنده یاد «محمد حیدر» ندارم و در فرصتی دیگر به آن خواهم پرداخت ولی به این حقیقت باور دارم که اگر هر کتابی بتواند تنها نگهدارندهی جمع معدودی از واژهی اصیل کوردی، حافظ چند تصویر ناب شعری تازه و یا چند اصطلاح فراموششده باشد، صاحب اثر نام خود را در تاریخنامهی فرهنگی ما ثبت نموده است.
اشعار این مجموعه ها در قالب سنتی «مثنویهای هجایی» سروده شده و با زبانی حسی و ساده روایتگر حسرتها و رنجهای شاعر است که در آینهی زلال کلمات و اصطلاحات ناب کوردی به تَرَقُص رسیدهاند. شعرهایی صمیمی که در برخی موارد، روایتی جمعی از سرنوشت مردمان کورد دیار کرماشان است.
زنده یاد «احمد حیدربیگی» دربارهی شعرهای برادر بزرگترش در مقدمهی یکی از کتابهایش مینویسد:« ممکن است این دست اشعار، خواص را راضی نکند. اما جای تردید نیست که میلیونها انسانی که چهره، زندگی، خوبیها و بدیها، آیین و فرهنگشان در این کتاب به تصویر کشیده شده، از خواندن آن لذت خواهند برد و به آن بها خواهند داد. به ویژه ایل بزرگ «کلهر» که هر دو از پروردگان آنیم.»
بدون شک اگر ساز و کار فرهنگی ما بسامان شود و معیارهای واقعی شعر بر فضای فرهنگی و هنری حکمرانی کنند و دست فروکاستگران ارزشهای مستقر فرهنگ کوردی در کرماشان کوتاه شود، نام و آثار زنده یاد «محمد حیدر» نیز مورد توجه خواهد بود.
نکتهی مهمتر آنکه در بین اشعار منتشر شده در چهار کتاب شاعر، مثل هر شاعر دیگری، شعرهایی قابل توجهتر وجود دارد که بایستی به خیل کثیر مخاطبان شعر کوردی در دیار کرماشان شناسانده شود. با برجسته کردن چنین آثاری، کارنامهی هنری این شاعر میتواند برگ معتبری برای وی و ادبیات کوردی باشد و او را مقیم قلوب اهل فرهنگ نماید.
نکتهی جدای دیگری که در این یادداشت رسانهای، قابل توجه است، حس مشترکی است که بین شاعران مهاجر از خاک کرماشان وحود دارد و آن اینکه دوستتر دارند که خوابگاه ابدیشان این دیار تاریخی باشد. به طور آشکار «معینی کرماشانی» و «کیومرث عباسی قصری» از این دست شاعران بودند. محمد حیدر نیز در کتاب «گُل بی واران» و در شعری به نام «منظومهی پراو» به این دغدغهی مشترک اشاره می کند:
سهرانهێ پیری، من دهر وه دهرم
پهڕاو! له غوربهت، ههواد ها سهرم
شکاێهت بهمه دهرگاێ خوداێ تو
ئهر خاکم نهکهن پهڕاو! له پاێ تو!…
اما برای هیچکداماش چنین آرزویی به بار نمینشیند. ای کاش متولیان فرهنگیِ حقیقی و درستی میداشتیم و چنین آرزوهای محالی برای شاعران مهاجر در غربت براحتی ممکن میشد. «دریغ که از شبی چنین، سپیده سر نمی زند…»
انتشار در صدای آزادی / شماره 682