تنها میان تن ها / کنشگران ادبیات کوردی و نگاهی به درون / جلیل آهنگرنژاد
از دیالوگهای ماندگار فیلم «گرین بوک» اثر «پیتر فارلی» این جمله است که :«دنیا پر از آدمهای تنهایی است که میترسند پا پیش بگذارند.» این جمله همچنانکه در تمامی زوایای زندگی فردی و اجتماعی هر انسانی میتواند صخرههای بسیاری را از جا بکَنَد و زنگ «بیدارباش»ی برای هوشیاران باشد؛ در سپهر فرهنگی کوردی نیز مصداقهای بسیاری دارد.
از یکی از هنرمندان سرشناس فرهنگی کورد ایلام و کرماشان خواستم یادداشتی مطبوعاتی دربارهی «شیردل ایل پور» و شعرهایش بنویسد. تلخ است بازنویسی پاسخی که او شنیدم: «من او را با چنگیز اقبالی اشتباه میگیرم چه برسد به اینکه با فضای شعرش آشنا باشم!»
ما اکثراً همدیگر را اشتباه گرفتهایم!. یا همدیگر را نمی شناسیم و یا بر اساس روایتهای «حسّیِ بدوی» قضاوت میکنیم. روایتهایی که تنها یک گوشهی پرتِ فرود و یا فراز زندگی هنری هر کدام از فعالان فرهنگی را در سالها و یا دهههایی فراموش شده به تصویر میکشد. تصاویر کهنه میشوند و در زیر گردباد نسیان، تنها چهرهای غلط و غبارگرفته را به سختی نشانمان میدهند.
همدیگر را نمیخوانیم. همین کوتاهی باعث شده که ما تنهایان بسیار از هنر همدیگر غافل باشیم. بارها پیش آمده از شاعران صاحبنام پرسیدهام که: آیا کتاب فلان از فلان شاعر را خواندهاید؟ با کمال تأسف پاسخهای ناامیدکنندهای را شنیدهام.
هر کتابی میتواند روایتی بروز شده از یک شاعر و داستان نویس و دنیاهای تازهترشان باشد. خواه در سطح و خواه در عمق؛ خواه در فراز و خواه در فرود.
از این نکته نباید غفلت کرد که الزاماً کتاب مد نظر این یادداشت، ربطی به سیل کاغذپارههای به هم چسبیدهای ندارد که به نام کتاب و برای بی حُرمتی به ساحت این محصول مهم فرهنگی منتشر شده اند.
ایراد کار کجاست؟ از میان دهها مشکلی که وجود دارد، در این فرصت محدود به یکی از آنها اشاره می کنم:
در گسترهی گویشهای جنوبی کوردی، عموماً کتابهای تازه، ناقص الخلقهاند. پروسهای طبیعی از نشر تا دیدار با مخاطب را به شکلی آماتور طی می کنند و بسیاری از مخاطبان از آن محروم می مانند.
این، بخشی از مشکل است؛ تنها چاپ معدود یک اثر با تیراژ ناامیدکنندهی این روزهای کتاب، به معنای انجام وظیفهی یک شاعر نیست. چرخهای درست باید این مسیر را هموار نماید تا کتاب در جریان طبیعی زایش به دست مخاطب برسد. همین که کتاب، رودر روی مخاطب نشست و روایت تازهاش را برایش به تصویر کشید، آن وقت است که چنین پروسهای از سوی شاعر به پایان خوبش رسیده است.
جریانسازی خبری، مهمترین اصلی است که پیش و پس از نشر باید اتفاق بیفتد. بسیارند کتابهایی که به اهتمام شاعران و نویسندگان خوب! کورد کرماشان و ایلام چاپ شده و مقیم کنج خلوت انبارها هستند. چرا؟ چون چنین پروسهای را طی نکرده اند: کتاب زمانی کتاب است که بتواند دست به دست در بین مخاطبان بچرخد. تا چالش ایجاد کند و به یاری جریانی بیاید که در این دهه ها در ادبیات کوردی شکل گرفته است.
برای ایجاد چنین جریانسازیِ خبریِ خاصی، چه باید کرد؟ در دنیای امروز هر کسی برای خود و ایدههایش یک رسانه است. اما رسانههای رسمی هم میتوانند بنا به درجهی اهمیتشان، به موضوع، اعتبار ببخشند. خبر انتشار کتاب باید به طور مستمر بر خروجی رسانه های مختلف قرار بگیرد.
پس از اطلاع رسانی، نوبت گفتگوهای رسانهای است. دیگر آن زمانه گذشته است که شاعر در کنج خانه نشسته باشد و منتظر ورود خبرنگاری به منزلش باشد تا مصاحبهای شکل بگیرد و … صاحب اثر باید بتواند از رسانههای مؤثر برای انتقال حرفهایش دربارهی کتابش کمک بگیرد. هر چه در توان دارد در معرفی اثرش بگوید.
مصاحبههای خوب، گاهیوقتها از یک کتاب هم مهمتر و ماندگارترند. از اینجا به بعد کار معرفی، نقد و بررسی کتاب بر دوش صاحبقلمانی است که میتوانند با نوشتن یادداشتهای رسانهای در پروسهی شناسایی کتاب مؤثرباشند.
این ایراد بر من، شما و «شیردل ایل پور» هم وارد است. شاعر قصهی ما چهار کتاب خوب در حوزهی شعر و یک مجموعه داستان دارد: «لەی شێعرە بێزارم ک شەمسیە، لەمستر لە ڕەنگ، لە پرد خوەر، بالوورەی خاک لە گووش گیا» و مجموعه داستان «لاوەچ ک» از خودتان بپرسید که چند کتابش را خوانده اید؟ یقین دارم انگشت شمارند شاعرانی که همهی آثار «شیردل» را خوانده باشند.
دوباره به همین جمله برگردم:«دنیا پر از آدمهای تنهایی است که میترسند پا پیش بگذارند.» ما در حوزهی فرهنگ و هنر کوردی اینگونهایم. آدمهایی عملاً تنها که از دنیای هنری یکدیگر غافلیم و به قولی «تنها در میان تنها» هستیم. اما چه ترسی نمیگذارد پا پیش بگذاریم و به شناخت عمیقتر برسیم و کنشگری فرهنگی و هنری را به شکلی حرفهایتر به سرانجام برسانیم؟