نگاهی به رفتارهای پرخاشگرانه و مسئله خشونت در مدارس / دکتر نیره مردی
صدای خشم را با دقت بشنویم
خشم یک معضل نیست، خشم یک احساس بنیادین و یک واکنش طبیعی در بدن موجود زنده در راستای بقاست و بخشی از تاریخ بیولوژیکی انسان است که به دلایل مختلفی برانگیخته می شود. گاهی ممکن است پاسخی مناسب در جواب به بی عدالتی و نمود احساسات انسان دوستانه و همدلی نسبت به شخصی باشد که از موضوعی رنج می برد یا مورد خشونت قرار گرفته است.
گاهی واکنش نسبت به شکست و یا ناکامی است. دلایل زیادی از جمله: شرایط اقتصادی نابرابر، تورم، تبعیض، ظلم، خیانت، تهمت، تحقیر، سوگ، فشار درسی و… برای تجربه احساس خشم وجود دارد. خشم باعث برانگیختگی سیستم عصبی و تغییرات هورمونی و عصبی-شیمیایی در بدن می شود و در نتیجه آن سیستم قلب و عروق ، ایمنی ، گوارش و … را تحت تاثیر قرار می دهد و ممکن است همراه با افکار منفی، خصومت آمیز و آسیب رسان باشد.
رفتار پرخاشگرانه اغلب اوقات تمایل به داشتن کنترل و تسلط بر محیط و دیگران و یکی از موضوعات مهم و بحث برانگیز در جوامع مختلف است. در حال حاضر نیز اشکال مختلفی از خشونت در سطوح مختلف در حال رواج و گسترش است و با توجه به وجود فضای مجازی به سرعت اطلاع رسانی شده و همانند یک زنجیره تکرار می شود، در واقع نمایش خشونت باعث بازتولید خشونت می شود.
رفتار پرخاشگرانه و مسئله خشونت در مدارس یکی از موضوعاتی است که معمولاٌ در فضای مجازی بازتاب گسترده ای پیدا می کند چرا که مدارس بعنوان یک نهاد مهم تربیتی و آموزشی و بعنوان اولین نهاد اجتماعی اثرگذار برای آمادگی افراد جهت ورود به جامعه بزرگسال محسوب می شود و هرچیزی که در این ارگان اتفاق بیافتد اثرگذاری و بازتاب گسترده و وسیعی درپی خواهد داشت.
در گذشته، تنبیه فیزیکی بعنوان یکی از روش های رایج تربیتی و معمول مورد استفاده قرار می گرفت اما با گسترش آگاهی و پژوهش های علمی روانشناسی و جامعه شناختی که در زمینه روشهای تربیتی صورت گرفت این روش نه تنها منسوخ شد بلکه قوانینی جهت حمایت و دفاع از حقوق کودکان وضع شده است .
در حال حاضر طبق ماده 77 آیین نامه انضباطی ، اعمال هرگونه تنبیه، اهانت، تنبیه فیزیکی، تعیین تکلیف جهت تنبیه ممنوع است و طبق ماده 74 نیز ، قصور و سهل انگاری دانش آموزان نسبت به انجام وظایف خود ، تخلف محسوب می شود و مدیر ، شورای مدرسه ، معاون ها و مربیان موظفند قبل از اعمال تنبیه ، از وضعیت و موقعیت دانش آموز آگاهی یابند و در جستجوی انگیزه و علت تخلف باشند و نسبت به رفع آن اقدام کنند.
بنابراین اگر خشونت در مدارس به رغم ممنوعیت های قانونی و تأکیدات قانون گذار، هنوز برچیده نشده و بصورت پنهانی وجود دارد، باید به صورت تخصصی ریشه یابی شود. باید دید که آیا متولیان آموزش و پرورش نسبت به قوانین بی توجه هستند؟ آیا معلمان در زمینه قوانین موجود آموزش دیده اند؟
آیا والدین و دانش آموزان نسبت به قوانین آشنایی دارند؟ آیا در مورد قصور،سهل انگاری، رفتارهای آسیب زا و پرخاشگرانه دانش آموزان ، تنبیه یا تدابیر واضح و قابل اجرایی تعیین و تبیین شده است؟ آیا روش های جایگزین تنبیه فیزیکی و خشونت به صورت مشخص و روشن وجود دارد؟
آیا در مدارس مهارت مدیریت خشم و مهارت حل مسئله به دانش آموزان آموزش داده می-شود؟ آیا معلمان و مربیان مدارس در این زمینه آموزش دیده اند و خود به این مهارت ها مجهز هستند تا بتوانند آن را آموزش دهند؟ آیا والدین در زمینه روش های فرزندپروری آموزش دیده اند؟
رفتار پرخاشگرانه همیشه به دلیل وجود خشم اتفاق نمی افتد گاهی سایر هیجانات باعث بروز رفتار پرخاشگرانه می شود. در دوران کودکی گاهی به دلیل روش های فرزندپروری اشتباه والدین، هیجان خشم به جای ابراز شدن در مسیر صحیح ، به هیجان های دیگری مانند ترس، اضطراب، احساس گناه و شرم تبدیل می شود.
در بزرگسالی ممکن است احساس خشم و رفتار خشونت آمیز ناشی از ترس باشد. همانگونه که در نظام های دیکتاتوری از خشونت به عنوان یک ابزاز برای مقابله با ( ترس از دست دادن قدرت) استفاده می-کنند، در تعدادی از نمایشنامه ها و داستان های کهن و نوین نیز، خشونت بدلیل ترس، بعنوان بن مایه و یکی از محورهای اصلی بکار برده شده است. بعنوان مثال : فردوسی در شاهنامه اشاره می کند که ضحاک بدلیل ترس از وجود مارهایی که بر شانه هایش وجود دارند جوانان را می کشد که مبادا مارها برای خوردن مغز او وارد گوش هایش شوند.
دلایل زیادی برای وقوع اتفاقات خشونت آمیز در مدارس وجود دارد و نباید تنها فرد پرخاشگر و متولیان مدرسه را مورد قضاوت و مواخذه قرار داد. مدارس به جای انتظار اطاعت بی قیدوشرط از دانش آموزان باید مهارت تفکر انتقادی، مدیریت خشم و مهارت ارتباط مؤثر را آموزش بدهند.
بسیاری از مفاهیم از جمله اطاعت از سلسله مراتب قدرت و افراط در احترام به بزرگترها را که در گذشته آموزش می دادند، تعدادی از معلمان امروزی که همان دانش آموزان گذشته هستند، هنوز با همان مفاهیم و روش ها در حال آموزش وتربیت هستند و اهمیتی به نتایج پژوهش ها و روش های صحیح تربیتی نمی دهند و بر اساس همان ساختاری که خود تربیت شده اند اقدام به آموزش و تربیت می کنند، این موضوع در مورد والدین نیز صدق می کند.
بسیاری از والدین هم به اشتباه گمان می کنند که اطاعت کردن بی قید وشرط (بی چون و چرا) و به اصطلاح عامیانه (حرف گوش کن) بودن فرزند، نشانه تربیت درست و فرزندپروری سالم است در حالیکه مهارت مهمی که در کنار آموزش اصل احترام در روابط مؤثر باید به فرزندشان بیاموزند مهارت تفکر انتقادی است.
فرزندی که در مقابل تمام خواسته ها و حرف های والدین خود مطیع و فرمانبردار است معمولا در مقابل خواسته ها و حرف دیگران ازجمله گروههای آسیب زای بزرگتر از خود نیز مطیع خواهد بود و قدرت نه گفتن و ابراز وجود را نخواهد داشت. دانش آموزی که در مدرسه در برابر خشونت کلامی و خشونت فیزیکی به صورت منفعل عمل می کند و جرأت اعتراض ورزیدن را ندارد به احتمال زیاد در خانواده توسط همین روش تربیت شده است و تنبیه فیزیکی و خشونت کلامی برایش عادی تلقی می شود.
در نهایت باید به این نکته مهم دوباره اشاره و تاکید نمود که برای از بین بردن خشونت در مدارس، آموزش همه جانبه (والدین، دانش آموزان و معلمان) در زمینه آموزش مهارت های زندگی از جمله مدیریت خشم ، تفکر انتقادی و روش های فرزند پروری بسیار لازم و ضروری است و همچنین قوانین باید به شکل واضح و شفاف-تری جهت حمایت از حقوق دانش آموزان و حقوق معلمان مورد توجه و بازنگری قرار گیرد.
دیدگاهها: ۱ دیدگاه
با سلام
خیلی خوب بود. ای کاش مدیران مدارس هم این چیزا رو میدانستن