بازخوانی افسانەی شاماران / اشکان میری

چند روز پیش کلیپی از یک افعی دم عنکبوتی (pseudocerastes urarachnoides) برای اولین بار در گیلان غرب، در فضای مجازی استان و همچنین صفحات محیط زیستی کشور دیدم که‌ با توجه‌ به‌ وضعیت حفاظتی این گونه‌ بسیار جالب توجه‌ و خوشحال کننده‌ بود.

افعی دم عنکبوتی که‌ در لیست سرخ اتحادیه‌ بین المللی حفاظت از طبیعت IUCN؛ در دسته‌ی گونه‌های نزدیک به‌ خطر انقراض قرار دارد، از گونه‌های بسیار نادر زاگرس به‌ ویژه‌ در ناحیه‌ی غربی این رشته‌ کوه‌ در استان‌های ایلام، غرب کرماشان، شرق عراق و همچنین شمال خوزستان است که‌ با وجود شرایط زیست محیطی محدود به‌ ویژه‌ پراکنش بسیار کم و زیستگاه محدود از ذخایر ژنتیکی زاگرس نیز به‌ حساب می آید.

نکته‌ی قابل توجه‌ درباره‌ی این مار، دم منحصر به‌ فرد آن است که‌ شبیه‌ به‌ عنکبوت است و با آن می‌تواند توجه‌ حیوانات دیگر را به‌ بهانه‌ی پیداکردن غذا به‌ سمت خود جلب کند، و آنها را به‌ همین سبب شکار کند.

هرچند که‌ رویت این مار در گیلان غرب بهانه‌ای برای نوشتن این یادداشت شد، اما همانگونه‌ که‌ از تیتر پیداست، بازخوانی افسانه‌ای قدیمی و کوردی در استان‌های ایلام و کرماشان هدف اصلی نگارنده‌ بود که‌ در نوع خود می‌تواند جالب و البته‌ چالش برانگیز باشد.

شاماران؛ افسانه‌ای است که‌ زندگی جاماسب (یا جاماز) را روایت می‌کند که‌ برای یافتن عسل با دوستان خود به‌ گردش می رود. به‌ غاری که‌ پر از انواع مار است، می‌رسد. اما او ماری را می‌بیند که‌ با همه‌ی مارهایی که‌ تا به‌ حال دیده‌ بود، متفاوت است.

شاماران، ماری با سری شبیه‌ به‌ یک زن و دمی شبیه‌ به‌ مار بود. پس از چندی صحبت و همنشینی، جاماسب و شاماران عاشق همدیگر می‌شوند. همان جا با همدیگر ازدواج می‌کنند. اما پس از مدتی جاماسب، دلتنگ شهر و خانواده‌اش می‌شود و راهی دیار خود می‌گردد. پس از مدتی پادشاه شهر او مریض می‌شود و طبیبان تنها راه درمان او را خوردن گوشت شاماران می‌دانند.

وزیر ، جاماسب را زندانی و شکنجه‌ می‌کند تا مکان اختفای شاماران را لو دهد. اما جاماسب که‌ به‌ شاماران قول داده‌ بود محل زندگی او را برای کسی افشا نکند، بالاخره‌ زیر شکنجه‌ مکان شاماران را به‌ وزیر می‌گوید.

شاماران را پیدا می‌کنند و به‌ حضور پادشاه می‌آورند در حالی‌که‌ جاماسب و وزیر نیز در آنجا حضور دارند. شاماران که‌ جاماسب را بسیار ناراحت می‌بیند به‌ او اطمینان می‌دهد که‌ قضیه‌ را فیصله‌ می‌دهد. شاماران می‌گوید: هرکس دم من را بخورد میمیرد. تنه‌ من را بخورد سلامتیش را دوباره‌ به‌ دست می‌آورد و اگر سر مرا بخورد به‌ علوم جهان آگاه می‌شود. وزیر که‌ می‌خواست جاماسب را بکشد و خود عالم به‌ علوم شود، دم شاماران را به‌ اشتباه (چون دارای یک سر بود،) می‌خورد و می‌میرد. تنه‌ او را به‌ پادشاه می‌دهند تا سلامتی‌اش را بازیابد و همچنین سر شاماران را به‌ جاماسب می‌دهند و او عالم به‌ علوم دنیا می‌گردد و به‌ درمان مریضان مشغول می‌شود.

القصه‌… هدف از روایت این افسانه‌ این بود که‌ بتوانم به‌ شباهت‌های شاماران و افعی دم عنکبوتی بپردازم. زندگی در دامان موجود غول پیکری به‌ نام «زاگرس» با تمام زیبایی ها و تنوع اکولوژیکی خاصش، بدون شک تاثیری شگرف و عمیق بر ادبیات فولکلور، باورها و افسانه‌های مردمان این دیار از گذشته‌های دور داشته‌ است؛ منحصراً آنکه‌ حیواناتی مانند افعی دم عنکبوتی که‌ بسیار نادر، منحصر به‌ فرد و البته‌ خطرناک و کشنده است می‌تواند الهام بخش بسیاری از آنها باشد.

من بر این باورم، که‌ افسانه‌ی شاماران با توجه‌ به‌ شکل ظاهری توصیف شده‌ از آن در داستان و همچنین منطقه‌ی که‌ این داستان روایت می‌شود شباهتی بسیار عمیق با ریخت و شکل افعی دم عنکبوتی و همچنین زیستگاه آن دارد. بدون شک، الهام گرفتن از طبیعت و استفاده‌ از المانهای طبیعی در افسانه‌ها و داستانهای فولکلور نقشی انکار ناپذیر دارد، خاصه‌ آنکه؛ ماری متفاوت در ظاهر با تمامی مارهای منطقه‌، که‌ نایاب بودن آن میتواند به‌ این باور بینجامد که‌ این مار دارای قدرتهایی ورای تمامی مارها و شاید موجودات دیگر باشد. پس می‌توان ادعا کرد که‌ افعی دم عنکبوتی الهام بخش ظاهر ویژه‌ی شاماران بوده‌ است.

‌افسانه‌ی شاماران، سالیان سال است که‌ در دل پدران و مادران ما جای دارد و شب‌های بسیاری، موضوع نقل قول و شب نشینی‌های زمستانه‌ی کورده‌واری بوده‌ است. این داستان، رابطه‌ی عمیق و قلبی مردمان ما با محیط زیست و موجودات آن را بیان می‌کند که‌ ترس ناشی از ناشناخته‌ بودن آنها را با تبدیل کردن به‌ داستانی شیرین و پند آموز، به‌ روشی برای زیستن مسالمت آمیز و حفاظت از آن بدل کرده‌ است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *