امیر محمدی در گفتگو با صدای آزادی: ریشه بسیاری از مشکلات ما ناشی از فقر مطالعه است

فرهادکریمی

امیر محمدی دهه ی هفتاد با مسابقات شعر دانش آموزی و بعد چاپ اثر در مطبوعات آن زمان، شعر و دنیای ادبیات را به شکل جدی دنبال کرد. سالهای ۷۷ -۷۹ دیدار و مراوده با شاملو و آیدا نقطه ی عطفی در زندگی ادبی اش شد تا آنجا که از چاپ کتابی با نام «از عشق برمی گردم» با اینکه تمامی مراحل چاپ آن انجام شده بود، منصرف و هیچ گاه هم آن را به چاپ نرسانید. محمدی شعر را ابتدا با غزل آغاز کرد و در اوایل دهه ی هشتاد در حوزه ی شعر سپید فعالیت های جدی تری انجام داد. «کارنامه، نافه، عصر پنجشنبه و…» مجلات مهمی بودند که توانست آثارش را در آنها به چاپ برساند. چند جایزه، از جمله جایزه ی اول جشنواره ی شعر دانشجویی، و همچنین برگزیده شدن در چند جشنواره ی عکاسیِ بین المللی همچون جشنواره ی عکس اسلونی و اسلواکی در سالهای ۹۶ و ۹۷ در کارنامه ی این شاعر به چشم می خورد. از امیر محمدی مجموعه ی رباعی «انارخط» در آخرین روزهای سال 1400 منتشر شده و آثار دیگری نیز در دست انتشار دارد.

ـ آقای محمدی، بعد از سالها فعالیت جدی در حوزه ی شعر، لطفا درباره ی برنامه های ادبیاتی خودتان توضیحاتی ارائه بفرمایید.
باید عرض کنم ادبیات و بخصوص شعر اگر چه بر پایه نظم بنا شده اما منشاء آن جان آشفته شاعر است. ازین روی کمی برنامه ریزی و ارایه نقشه راه برای یک نویسنده و شاعر کمی سخت و دور از دسترس است. اما در این زمان که بعد از سالها نوشتن با خودم برای چاپ کتاب کنار آمده ام و به دلایل شخصی چاپ آثار را به تعویق انداخته بودم، تصمیم به چاپ نوشته های گذشته و حال را دارم که شامل یک مجموعه غزل فارسی یک مجموعه غزل کوردی یک مجموعه داستان فارسی، سه مجموعه شعر سپید کوردی که فعالیت این روزهای من هم بر همین دفترها متمرکز شده و یک مجموعه شعر سپید فارسی و ترانه های کوردی و … است. پیش قراول این کتابها هم مجموعه رباعی انارخط بود که در آخرین روزهای سال 1400 به چاپ رسید. امیدوارم بتوانم به صورت منظم کتابها را در سال جدید به چاپ برسانم.

ـ جریان حاکم زیبایی شناسی شعر امروز ما ـ چه در شعر آزاد و چه در کلاسیک ـ همه در یک رابطه ی فرمال و ساختاری با همدیگر ارتباط دارند. چگونه این اجزاء می توانند به سمت یک کلیّت حرکت کنند؟
شعر از کهن تا به نیما و از نیما تا همین حوالی امروز، از یک رابطه خاص برای خلق زیبایی و ارایه مفاهیم مورد نظر خود بهره جسته، رابطه فرم و ساختار رابطه ای مکمل بوده که تعادلی ملموس در آن به نمایش خواننده گذاشته می شود. البته خب این مصداق شعر واقعی است به نظر من نیما مهمترین شاعر تاریخ ادبیات ماست.
ازین منظر که این رابطه و تعادل را به خوبی حفظ کرده و در محتوا هم، همانند یک فیسلوف به کَند و کاو پرداخته، چه در اصل واژگان و چه در بیان مفاهیم. ما بسیار سعادتمندیم که در عصر نیما و پس او زیسته ایم چرا که امکانات شعر بسیار بیش از قبل شده، فرم و ساختار در ادبیات معاصر رابطه ای تنیده و یکپارچه دارند.
شعر معاصر به لحاظ جسارتی که در پرداخت داشته توانسته فرم های بدیع را در قالب ساختار های تعریف شده در نحو و صرف جملات و دستور زبان فارسی به ما ارایه دهد. من معتقدم آن کلیتی که شما از آن سخن می گویید به خودی خود در یک شعر موفق همچون شعر نیما اتفاق می افتد. و اینکه چگونه این اتفاق رخ می دهد قطعا درک صحیح مفاهیم و ساختار ادبیات با مطالعه آثار بزرگان و قدما و همچنین اشراف به فرم های نوین در ادبیات معاصر و بینش عمیق نسبت به هنر مدرن همگی در جهت پیوند ساختار و فرم برای خلق زیبایی خواهد بود.

ـ فکر نمی کنید ادبیات ما در وضعیت کنونی اش دچار شبیه سازی شده است؟
بله همینطور است که می فرمایید. البته همواره همینطور بوده و در هر مقطع از تاریخ و در هر هنری این اتفاق ناخوشایند افتاده و گاه به سود و گاه به زیان جریان اصلی بوده. همیشه یک جریان اصلی وجود داشته و عده ای هم با صورت برداری از این جریان به دنبال نمایاندن خود بوده اند بی آنکه پرسشگری داشته باشند، بی آنکه خلق کنند، بی آنکه بدانند و هزاران دریغ دیگر…. که صد البته با شکست مواجه شده. روزگاری دوستانی بودند که به طنز می گفتند «هر ایرانی یک مجموعه شعر» این شوخی تلخ ناشی از همین برخورد ساده انگارانه با شعر در عوام بود.
با دریغ بیشتر باید بگویم ریشه این اتفاق و شاید بسیاری از معضلات اجتماعی کشور ما ناشی از فقر مطالعه است. من گاهی عکاسی می کنم در یک سفر به آن سوی مرزها در یک قایق تفریحی یک شات گرفتم که در نیمه ای از عکس خانمی اروپایی در حال خواندن رمان و در نیمه دیگر مرد جوان هم وطنی در حال بازی با گوشی همراه. نمی خواهم این را با قاطعیت به کل جامعه نسبت بدهم اما به وضوح می بینم و می بینیم که سرانه مطالعه در این سامان بسیار مایوس کننده است. اطلاع نداشتن از کُنه یک اثر به کسانی این شجاعت همراه با حماقت را در صورت برداری عجولانه و ناشایانه می دهد و نتیجه این خواهد شد که می بینید.

ـ جریان ساده نویسی شعر امروز اغلب برش هایی کوتاه از زندگی اند که نه فُرم دارند و نه درگیری های ساختاری. آیا این رویه ی نوشتن به نوعی اعلان جنگ علیه تجربه گرایی نیست؟
این سوال وجوه بسیاری دارد و پاسخ به آن می تواند بسیار زمان بر باشد. اما تلاش می کنم با گزیده گویی پاسخی برای مخاطب شما داشته باشم. من دیدگاه ملایم تری دارم و احساس می کنم اتلاق جنگ کمی سخت گیرانه است. ساده نویسی جریانی است که چه آن را بپسندیم و چه نپسندیم در ادبیات رخ داده و مخاطبینی هم دارد.
این جریان هم، مانند دیگر جریان ها دارای آسیب هایی بوده و هست. اگر چه مفهوم آن با جوهر شعر در تقابل نیست اما برخوردهای افراطی و گاه زیاده خواهی و خودنمایی آن را به ورطه نابودی کشانده. تن دادن به ساختار های روایی، روزآمد کردن زبان شعری است اما افراط در آن، به سطح کشانیدن مفاهیم در حد دیالوگ های کوچه بازاری بوده و غنا را از شعر می گیرد. که این می تواند پاشنه آشیل جریان باشد. در دیگر روی به قول کلارا جونز، «تجربه‌گرایی به معنای خلاف معیارهای غالب زیبایی‌شناسی در زمان کنونی حرکت کردن است».
این یعنی وضع قوائد جدیدی در حیطه ساختار و فرم اگر چه شعر در ذات خود این پویایی را به همراه دارد و تلاش می کند همواره تازه تر باشد و سخنی نو باشد. آنجا که می گوید «هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود/ وا رهد از حد جهان بی حد و اندازه شود». همه و همه تاییدی است بر تجربه گرایی.
در ساده نویسی هم اگر به مفهوم اصیل آن دقت شود می توان سپید خوانی یا استفاده از ظرفیت های تاویلی متن را اکتشافی دیگر، هم در حوزه زبان و هم در حوزه متن دانست. بدون شک وجوه اندیشگی و رتوریک شعر فضاهای بیشتری در حوزه تخیل و فرم ها به ما می نمایاند.
در این بحث مختصر باید به یک مقوله دیگر هم پرداخت و آن ترس است که در نقطه مقابل جسارت قرار دارد ،مقابله با ترس نهادینه کشف فرمها و ساختارها را در پی دارد، ادموند برک فیلسوف سرشناس عقیده دارد در حوزه‌ محتوا و تخیل فضای روشن و صریح اثر برای مخاطب همراه با اطمینان است هرگاه تمام ابعاد یک حادثه را بشناسیم چشممان به آن عادت کرده و به امری روزمره تبدیل می شود. اما تصویرهای تاریک، دارای قدرت نفوذ بیشتری بر روی قوه ی تخیل هستند و ایجاد هیجانات عظیم‌تری می‌کنند تا تصویرهای روشن‌ و مشخص‌. ازین رو اگر چه نمی توان این دو جریان را نه مکمل و نه دوست دانست اما در یک نگاه جوهری دو نقطه مقابل هم نیستند که وجود دیگری نفی دیگری باشد.

ـ به نظر شما بهتر نیست شاعران ما همزمان با بکار بردن تکنیک های خاصِ زبانی از تکنیک های استعاره پردازی هم استفاده کنند چون این کار باعث یافتن رابطه ای معقول و منطقی بین چیزهای نامحدود می شود؟
بله همین گونه است که می فرمایید. شرط لازم است اما کافی نیست… تنها پرداختن به تکنیک های زبانی و استعاره پردازی اگرچه خوب است اما نمی توان فقط به آن بسنده کرد. یک شاعر خوب و ماندگار باید بتواند از تمامی ظرفیت های زبانی استفاده کند و البته باز توازن در بکار بردن تکنیک های مختلف کار را شیواتر و با اقبال گسترده تر مواجه می کند.
اگر چه در روزگار اکنون پرداختن بیش از حد به تکنیک های زبانی عرصه را بر دیگر تکنیک ها همچون استعاره پردازی، خیال و… تنگ کرده و این می تواند زنگ خطری باشد برای شاعرانی که تنها تلاش می کنند ظرفیت های زبانی را به نمایش بگذارند.

ـ از نگاه شما مولفه های ایده آل شعر امروز کدامند؟
شعر هنری آسمانی است و از این رو ایده آل ها درباره یک عنصر آسمانی می تواند بی مرز و دست نیافتنی باشد. اما اگر بخواهم برای سوال شما پاسخی داشته باشم بی شک شعری را شعر می دانم که اگر چه فرزند زمان خویش باشد اما بسیار جلوتر از زمان خود زیست کند، شعری که انسان را به تفکر وا دارد درحالی که با همه ارتباط برقرار می کند، شعری که درد بنمایاند و شادی را به ما ببخشد شادی دانایی را… هر بار که به یک شعر ایده آل فکر می کنم بی هیچ درنگی نیمای بزرگ در ذهنم مجسم می شود و تا پایان با من باقی می ماند.

ـ روندِ شعر کرماشان را طی سالهای اخیر چگونه بررسی می کنید؟
بررسی جریان جغرافیایی شعر ناگزیر ما را به نام ها می رساند. اَبا دارم از بردن نام اشخاص که همه از عزیزان منند و همواره از ایشان آموخته ام. تنها به دو دلیل، اول آنکه ممکن است نام عزیزی از قلم بیفتد و موجب رنجش شود و دیگر بیان مختصر از کسی، حق مطلب را درباره ایشان ادا نکند.
اما بطور کلی باید بگویم کرماشان از پیشگامان شعر چه در گذشته و چه در معاصر بوده است. گواه این سخن هم، می توان اشاره‌ای به صفحات مجلات شاخص ادبی داشت که همواره نامی از دوستان هم استانی مان در آن به چشم می خورد. جریان پیشرو ادبیات به سرعت خود را در کرماشان نمایان کرده و حتی در دوره هایی از کرماشان آغاز شده و به دیگر نقاط عزیمت کرده. نسل نواندیش و اهل ذوق در کرماشان بی هیچ تعصبی بسیارند و در ادبیات کوردی که در سال‌های اخیر جان تازه‌ای گرفته چهره های شاخصی به ادبیات معرفی شده اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *