کرمانشاه تاریخی پانزده هزار ساله دارد / استاد منصور یاقوتی

 

 

 

 

کرمانشاه به هندوستان ایران مشهور شده، برای اینکه نوعی دمکراسی در آن نهادینه شده و شکل گرفته است، به این معنی که در شهر کرمانشاه بیشتر مذاهب و آئین ها از گذشته تاریخی حضور داشته اند: یهودی ها، زرتشتی ها، شیعه و سنی، آئین کهن یارستان که در بین مردم به اهل حق شهرت یافته. دوتا از شهرهای کرمانشاه یعنی سَئَنه و کرندغرب پیرو آئین یارستان هستند که در کردستان عراق به «کاکایی» و «ایزدی» مشهورند.

پیروان همه ی این مذاهب در طول تاریخ در کمال امنیت و آرامش در کنار یکدیگر زندگی کرده اند و مانند اعضای یک خانواده با هم رفتار می کنند. از سوئی دیگر یک مرکزیت دمکراتیک «زبان» و «گویش» و لهجه های مختلف کُردی با یکدیگر گفتگو می کنند و زبان فارسی را به رسمیت شناخته و به عنوان زبان ملی برای رفع نیازهای ملی از آن بهره می برند و آنرا توانمند می کنند. چه مردم و چه فرهیختگان کرمانشاهی، هیچ کس مشکل زبانی با دیگری ندارد. اورامانی، کلیایی، گوران و قصرشیرینی و لک و لر و ترک و فارس، با استفاده از زبان ملی که پل ارتباطی پیوند اقوام مختلف است و با تکیه به گویش ها و لهجه ها و زبان مادری خود، یک نوع دموکراسی زبان را بخشیده اند که برخی افراد مستبد و نادان تنگ نظر را دچار حیرت کرده است.

کرمانشاه تاریخی کهن و پانزده هزار ساله دارد. کاوش هایی که در منطقه گنج دره هرسین نزدیک بیستون و کرمانشاه انجام گرفته درستی این ادعا را به اثبات می رساند. کتیبه ی بیستون که خوشبختانه ثبت جهانی شده است، نخستین سنگ نبشته جهان است که با خط میخی و به فرمایش داریوش شاه، بر کوه بیستون کنده شده، غیر از شرح رویداد گئومات مغ و یکی از مهیب ترین جنگ های تاریخی، پیامی که در کتیبه بیستون برای بشریت باقی مانده است این است، داریوش شاه از اهورامزدا می خواهد که مردم را از شر دروغ و خشکسالی حفظ کند.

دروغ شخصیت انسان را تباه می سازد، هر کس می خواهد انسان بماند باید دروغ نگوید. نخستین نشانه و معیار« انسان بودن» همانا دروغ نگفتن است.

آثار تاریخی تاق وسان، که اثری است مربوط به نزدیک به دو هزار سال پیش، بخشی از تاریخ کُرد و تاریخ هنر و معماری و هندسه و نقاشی و موسیقی و نوع پوشاک و زیورآلات و شکار را روایت می کند که به وسیله نامی ترین هنرمندان روزگار و گویا زیر نظر فرهاد بر کوه سخت، طراحی شده اند و یکی از شاهکارهای هنری جهان و بشریت است.

تاق وَسان یا تاق سنگی، قبلا زیارتگاه ایزد باران یعنی آناهیتا یا به زبان کردی «هانیتا» بوده. زیارتگاه دیگر این ایزد بانو، در کوستان دالاهو و در منطقه زیارتی آئینی ریژآو قرار دارد که مردم و به ویژه بانوان کرد که به آئین کهن یارستان یا اهل حق اعتقاد دارند، با پاهای برهنه به زیارت آن می رود.

بر بستر چنین زمینه دموکراتیکی بوده که زندگی، شخصیت، اندیشه و قلمِ این قلمزن شکل گرفت، تکامل یافته، بارور شده و ثمر داده است.

در کُردستان عراق به کمک مترجمان فرهیخته و ارجمندی همچون آقایان عزیزگردی مترجم رمان« کرمانج» و «توشای» و کاک صلاح نیساری از شهر بوکان در ایران و آقای «حه مه کریم عارف» و دیگران…، برخی آثار اینجانب منتشر شده و خوانندگان کُرد زبان تا حدودی از کار این قلمزن شناخت پیدا کرده اند.

در تمام جهان، کار مترجمان این است که موجبات آشنایی ملت ها و فرهنگ ها و تمدن ها را با یکدیگر فراهم می کنند. در واقع مترجمان، این خادمان عرصه اندیشه و فرهنگ، ملت ها را به یکدیگر نزدیک می کنند که از روحیات یکدیگر معرفت پیدا کنند و پیام آوران فرهنگ و دوستی اند. زندگی در شهر کرمانشاه به مدت 60سال، موجب شد که این قلمزن روحیه ای دموکراتیک داشته باشد و با یک چشم همه ی اقوام را بنگرد و در سایه همین روحیه، مفاد« اعلامیه جهانی حقوق بشر» را به خوبی درک کند و مفاد آن، بند بند، مفقود شود.

اعلامیه جهانی حقوق بشر از برابری انسان سخن می گوید، انسان با هر مذهب و عقیده و زبان. در واقع از منظر مفاد اعلامیه و منشور حقوق بشر که کوروش کبیر هم بر مفاد آن در سپیده دم تاریخ تأکید کرده، انسان ها با هر مذهبی که دارند با هر زبان و از هر نژاد و قوم و قبیله و ملّت، از حقوق انسانی یکسان برخوردار هستند.

اما خوشبختانه، مردم کُرد، به دلیل پیشینه ی ریشه دار اساطیری و تاریخی، این ظرفیت را دارند که پیام منشور حقوق بین الملل را دریابند و خیرخواهانه و غم خوارانه به زندگی مردمان ستمدیده، از هر قوم و قبیله  و از هر نژاد و مذهب، نگاه کنند.چطور و چرا؟

ریشه ی کُرد در قلمرو اسطوره و افسانه را باید به روایت فردوسی و نظامی و گنجوی مطالعه کرد: فردوسی در قلمرو اسطوره و در داستان ضحاک به تراژدی کُرد اشاره کرد، که هر چند کوتاه است اما روایت، کامل و کافی است. نظامی گنجوی که مادرش کُرد بوده، وضعیت و نگاه مردم کُرد را در قلمرو افسانه و در قصه ی «خیر و شر» به خوبی و روشنی نشان داده است. فردوسی، به جایگاه کُرد در حیطه ی تاریخ در روایت زندگی اردشیر اشاراتی دارد.

در واقع وضعیت کُرد را می توان در حیطه ی اسطوره، قلمرو افسانه و گستره ی تاریخ مطالعه کرد که پژوهشی گسترده می طلبد و در ظرفیت این مقاله کوتاه نمی گنجد: فقط می توان اشاره کرد و گذشت:

کُرد را در جایگاه انسانی که به او ستم می شود و به خاطر نوع اندیشه سرکوب می شود، همانطور که صدام حسین در قضیه ی «انفال» و « حلبچه» کشتار و سرکوب کرد در داستان اسطوره ای ضحاک و به قلم جاودانه فردوسی، می توان دید که چگونه، ضحاک تازی و ستمگر ، هر کُردی را که می اندیشد، به قتل می رساند. صدام حسین با انفال نشان داد که همان ضحاک بوده.

در قصه ی «خیر و شر» که نظامی گنجوی روایت کرده، کُرد  در یک موقعیت برتر و در جایگاه انسانی نیک خواه و خیراندیش ظاهر می شود: شر، خیر را کور کرده و رفته… .

کُرد وقتی با خیر برخورد می کند از او نمی پرسد که از چه نژاد و و قوم و قبیله ایست و چه مذهبی دارد و به چه زبانی سخن می گوید، کُرد، انسانی را می بیند که کور شده و وظیفه ی انسانی خود می بیند که بینایی را به چشمان او برگرداند و زخم او را مداوا کند. کُرد با شناختی که از گیاه پزشکی دارد و به کمک برگ نوعی درخت که آنرا می کوبد و از آن مرهم درست می کند، روشنایی را به چشمان خیر باز می گرداند.کُرد در جهان معاصر باید همین نقش را بازی کند. نقش« خیر» در جایگاه اسطوره ای خود.

انتشار در هفته نامه صدای آزادی / شماره 441

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *