چگونه به جنگ ناامیدی برویم؟ / دکتر نیره مردی
ما امیدواران مأیوسیم و در تاریکی به دنبال نور میگردیم
بیمقدمه آغاز میکنم چرا که مقدمه سالهاست با تاروپود ما آشناست ؛ مقدمه، احساس ناکارآمدی، یأس، رنج، اضطراب، خشم و حال بد ماست. مهمانی که مدتهاست در خانه ما جا خوش کرده است و قصد رفتن هم ندارد . هر چند که ما امیدواران مأیوس، میدانیم که بالاخره هر آمدنی، رفتنی دارد و در پس هر تاریکی نور است و اگر تاریکی نبود، نور مفهومی نداشت.
ممکن است که به سیاهنمایی محکوم شوم اما از نگاه من روانشناس واقعیت این است که این خانه سیاه است و حال مردم این خانه خوب نیست. این نگاه بازتابی از استیصال و تیرهروزی و داستان شکست خوردگانی که گاهی به مراکز مشاوره مراجعه میکنند نیست بلکه دریافت و حاصل مشاهداتی است که درمحل کار و در بیرون از محل کار و در خود و در جامعه موجود است.
بعنوان یک روانشناس وظیفه خود میدانم که واقعبینانه به مسائل نگاه و عمل کنم و در مسیر سلامت روانی جامعه گام بردارم. خوشبینی غیرواقعبینانه همانند زهری است که میتواند در طول زمان، انگیزه، توان و حتی رغبت زندگی کردن را از بین ببرد. بنابراین بجای امید کاذب و مثبت اندیشی نامتناسب و نامعقول در جامعه، باید امیدی واقعگرایانه و همراه با آگاهی را جایگزین نمود. امید یک نگرش مثبت و نگاهی همراه با رشد و تغییر روبه بهبودی اوضاع است.
اتفاقات ناگوار و سنگین سالهای اخیر، ناامنیهای اقتصادی و مالی، اجتماعی، روانی و… عرصه و خلق جامعه را بیش از پیش تنگ کرده و گاهی چنان شرایط دشوار است که خارج از توان و تابآوری افراد به نظر میرسد و انگار دچار یأسی فلجکننده و درماندگی آموخته شده میشود و حجم انبوهی از احساسات متناقض و ناخوشایند را تجربه میکند و ممکن است به سمت انفعال و شکستپذیری و آسیب زایی و آسیبپذیری پیش برود.
زمانی که این تجربه همگانی است و رنج همگانی است مسیر بروز هیجانات و احساسات عمومی جامعه با توجه به مدیریت اصلی و اصولی میتواند تحت تأثیر قرار بگیرد. در این میان سیاستهای افراد مسئول، ادیبان،هنرمندان، شاعران، جامعه شناسان و روانشناسان و سایر افراد تأثیرگذار میتوانند بر روان عمومی جامعه اثرات مهمی داشته باشد و بذر امید یا ناامیدی را در جامعه ترویج دهد.
امید یکی از مولفههای مهم و تأثیرگذار در سلامت روانی است و از این رو درونمایه بسیاری از داستانها، نمایشنامهها، فیلمها، شعرها و در کل ادبیات جهان است. انسان برای نجات خود از سختیها امید میآفریند و در واقع امید، منبعی از نور، انگیزه، الهام و قدرت است. در فرهنگهای مختلف برای ایجاد و توصیف مفهوم امید، نمادها و اسطورههای خاصی وجود دارد.
در اساطیر یونان ققنوس به دلیل اینکه عمری طولانی دارد و زمانی که به نظر میرسد خاکستر شده و عمرش به پایان رسیده است دوباره از نو آغاز میکند و توانایی تولد و تجدید دوباره را دارد، نماد امید و نوشدن است. در اساطیر هند،گل نیلوفر نماد امید است، گلی که در آبهای گلآلود رشد میکند اما تمیزو دستنخورده و خالص است.
در فرهنگ چین لاکپشت نماد قدرتمندی از امید است؛ لاکپشت در حالی که بارسنگینی را بر پشت خود حمل میکند اما آرام و شکیبا و در حال حرکت است و عمری طولانی دارد و نماد این است که بار جهان هر چقدر هم سنگین و دشوار باشد اما با شکیبایی قابل حمل و پذیرش است. نمادهایی دیگری مانند اسب شاخدار، کبوتر، اژدها، بوفالوی سفید، درخت حیات و… همه نشان میدهند که انسان بدون امید نمیتواند به حیات خود ادامه دهد.
اما امید واقعبینانه و همراه با آگاهی به چه معناست؟ به نظر میرسد در شرایط کنونی مرحله اول پذیرش رنج و سازش با آن باشد ؛ اما این به معنای پذیرش شکست و پناه بردن به سازش نیست، تاب آوردن به معنای تحمل نیست بلکه امید داشتن یک نیروی قدرتمند است که میتواند الهامبخش افراد جامعه حتی در تاریکترین و سیاه ترین زمانها باشد. امید منبعی از نور، الهام، انگیزه و قدرت را در روان جامعه ایجاد میکند. اما این امید باید ریشه در واقعیت داشته باشد.
گاهی برخی از روانشناسان اذعان میکنند که نیمه پر لیوان را ببینید و مثبتاندیش باشید اما مسئله این است که گاهی لیوان کاملاً خالیست و گاهی لیوان شکسته و یا ترک برداشته است.. بنابراین همیشه اینگونه نیست که اگر خوشبینانه نگاه کنیم اتفاقات خوشایند بیافتد. رنج همواره در ناخودآگاه بشری حضور دارد و ما نمیتوانیم آن را انکار کنیم، تار و پود دنیا همراه با رنج است.
ما باید به صورت مداوم در نگاهمان به زندگی تجدید نظر داشته باشیم. بهتر است از دنیای کاش و شاید و اگر و تخیل بیرون بیاییم و با نگاهی مسئولانهتر به جامعه و جهان نگاه کنیم و توان و نیرویی بدست آوریم که به ما امیدی بدهد تا مسیر حل مسئله را پیدا کنیم. ما در کنار پذیرش درد و رنجهایی که بر ما تحمیل میشود میتوانیم رشد کنیم و پویا باشیم و راکد و بیتفاوت نمانیم .
ما گاهی نیاز داریم که به نوعی زیست مسالمتآمیز با رنج برسیم و به جای پرخاشگری و آسیب به خود و دیگران، بپذیریم که سیاره ما همواره با سختی همراه بوده و خواهد بود؛ گاهی بیشتر و گاهی کمتر، حتی اگر به ترانهها و داستانهای قدیمی( از افسانه سیزیف تا ترانههای کوچهبازاری) مروری داشته باشیم متوجه میشویم که آنها هم به مضامینی چون رنج بیحاصل، بیعدالتی، غم و اندوه و … پرداختهاند و تفاوت اکنون با گذشته در سرعت زندگی و انبوه اطلاعات و تجربیات است.
در شرایط موجود برای کاهش بار درد و خستگی مدرن زندگی امروزی باید به همان روشهای قدیمی پناه ببریم، تقویت پیوندهای عاطفی و ارتباطی با دیگران و خانواده، تقویت حس همدلی، همراهی، کمک به همنوع و مسئولیتپذیری در کار و حرفهای که داریم . اگر هر فردی به نوبه خود بعنوان یک وظیفه فردی از سلامت روانی خود بیشتر مراقبت کند سلامت جامعه ارتقاء مییابد. مسئولیتپذیری اجتماعی در واقع برقراری ارتباط همدلانه و تعهد نسبت به همدیگر است.
برای ایجاد امید در جامعه باید مسئولیتپذیری اجتماعی را گسترش داد و هر فردی مسئولیت مدیریت هیجانات خود را بر عهده بگیرد و درک همدلانهای نسبت به سایر افراد جامعه داشته باشد و هر فردی خود را یک عضو مسئول و متعهد بداند و به خود و دیگران آسیب نزند و به جای مقاومت، سرزنش و به جای اجتناب و فرار از درد و رنج آن را پذیرش کند حتی اگر به نظر ناامیدکننده بیاید، خود ناامیدی میتواند مقدمهای برای بازآفرینی و زایش امید باشد (همانند ققنوس ). زیرا ما تا با درد و رنج به صورت آگاهانه و بالغ روبهرو نشویم نمیتوانیم امید واقعی را درک کنیم.