جنبش ترجمه، نیاز سپهر فرهنگی کرماشان و ایلام / جلیل آهنگرنژاد

 

 

آیا در سپهر زبان و فرهنگ کوردی به یک «نوزایی فرهنگی» رسیده‌‌ایم؟ اگر به داده‌های هنری در طول سه دهه‌ی اخیر در گستره‌ی کرماشان و ایلام نگاه کنیم، بوضوح نمود چنین «باشندگی نوپایی» را در این جغرافیا می بینیم.

شعر اولین تکه‌ی پازلی بود که به شیواترین شیوه در طول این سه دهه گام‌هایی مهم را برداشت و افق‌هایی تازه را پیش روی مردم گشود. از همان سال‌های اولیه‌ی دهه‌ی هفتاد خورشیدی، جریان نوگرایی در شعر توانست یکی از پایه‌های باشکوه نوزایی فرهنگی را  شکل دهد. به طوری که تا سال‌های ابتدایی دهه‌ی نود خورشیدی، کتاب‌های مهم بسیاری توانستند به غنای کتابخانه‌ی کوردی در این حوزه‌ی گویشی افزوده شوند.

جریان‌های شعر مدرن کوردی، شعر روایت محور و چندین زیرشاخه‌ی آن تا همان اواسط دهه‌ی نود، حتی شعر کلاسیک نوآیین کوردی را در کرماشان و ایلام به حاشیه برد تا این ستون محکم، جدا از اعلام وجود، در یک جهش فراشعریت جدی، به حیات تازه‌ی دیگر بخش‌های فرهنگی مدد رساند. حتی معدودی از شاعران را که بساط اعتبارشان را ابتدا در زبان‌های دیگری جستجو می‌کردند، متأثر از چنین شور و اعتباری، پس از سال‌ها به زبان مادری برگشتند و آثاری از آنان نیز چاپ و منتشر شده است.

پس از شعر، نثر یا «پخشان» نیز هویتی تعریف شده یافت. داستان نویسی، رسمی شد. داستان نویسان، قابلی آثار خود را بر جامعه‌ی فرهنگی عرضه کردند و پژوهشگران در نثر کوردی اولین تجربیاتشان را رسمیت بخشیدند و بدین صورت تکه‌ای دیگر از پازل فرهنگی کامل شد. امروزه چند تن از تلاشگران حوزه‌ی داستان، تحسین ناظران را برانگیخته‌اند و برخی از این آثار، قابلیت بیشتری برای ترجمه به زبان‌های دیگر یافته اند.

از تأثیرات مهم فرامتنی شعر و داستان در چنین جغرافیایی، می‌توان به نقش‌آفرینی‌هایی مهم در فضاهای اجتماعی اشاره داشت. اینکه چنین جنبش فرهنگی مهمی توانست بسیاری از داشته‌های فرهنگی و اجتماعی ما را که در معرض فراموشی بود، به ما برگرداند. از جمله «زبان محاوره‌ی کوردی» را که به عنوان یک عنصر مهم روابط اجتماعی و فرهنگی می‌شناسیم، با مردم و بویژه گویشوران نسل‌های تازه‌تر آشتی دهد.

اما همچنان، تکه‌هایی از پازل چنین نوزایی مهمی مانده تا تکمیل شود. یکی از این‌ها «ترجمه» است. جریان ترجمه نیازی مهم و جان افزا برای نوزایی فرهنگی کوردی ماست. جریانی که حتماً و حتماً جانمایه‌اش باید «علمی» و بر اساس متدهای دانشگاهی و بروز باشد.

تاکنون تجربیاتی در عرصه‌ی ترجمه در این گستره‌های گویشی از زبان کوردی صورت گرفته است که عموماً خصایصی از این دست دارند: جدا از یکی دو مورد که دارای برخی از پارامترهای ترجمه‌ای موفق‌اند، متن‌های دیگر ترجمه شده غالباً تنها نشان از کوششی حسی برای انتقال برداشتی از متن «زبان مبدأ» به «زبان مقصد» است. این تلاش ذوقی در حقیقت، بسیاری از اصول حرفه‌ای ترجمه را نادیده گرفته است. بویژه آنکه ترجمه در جهان امروز تعاریف بروزه شده‌تری دارد و نقش‌های مهم دیگری بر دوش گذاشته است که در حوصله‌ی این نوشتار نیست و بایستی در زمانی دیگر به «شی»کردن آن پرداخت.

ما از دو جنبه به جنبش ترجمه نیازمندیم. اول اینکه ترجمه به معنای ذاتی آن می‌تواند ما را با دنیای نویسنده، فرهنگ و اجتماعی که از آن برخاسته و دانش و ذوق وی آشنا نماید. دوم که مهمتر از هر چیز است، فربهی و غنای متونی که به وسیله‌ی مترجم نصیب زبان و فرهنگ کوردی در شاخه‌ی جنوبی آن می‌شود. متون کوردی در این جغرافیا به هر شکل مثبتی که افزایش یابد، به مانایی چنین گویش‌هایی از زبان کوردی می‌افزاید.

باید روزی به جایی برسیم که برخی از حوزه‌های کاری در عرصه‌ی قلم، سر و سامان یابد. مترجم، مستقلاً کارش مترجمی باشد. منتقد، کارش تنها نقد و بررسی باشد و این چرخه همچنان با چنین نگرشی شکل بگیرد. یقیناً رسیدن به چنین افقی دیر و دور نخواهد بود. به نسل‌های تازه امید بسیار داریم

 

انتشار در هفته نامه صدای آزادی / شماره 682

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *