پارادایم‌شیفت از نوع کرماشانی / سرمقاله هفته نامه صدای آزادی

 

 

▫️جلیل آهنگرنژاد: کرماشان امروز، بی‌آنکه یک تار مویش بیرون باشد، مدیران بی‌عُرضه روزگارش را تار کرده‌اند. همان مدیرانی که یا امروزه به جای وظایف ذاتی خود، مواظب موی سر مردم‌اند و یا اینکه سایه‌ی شوم‌شان سال‌هاست بر سر این استان افتاده است. چرا به چنین روزگار تیره‌ای عادت کرده‌ایم؟

چرا صدای اعتراض‌مان از سقف خانه‌های نمور بالاتر نمی‌رود؟ چرا گوش هیچ مسئولی در این سال‌ها به سمت مردم نبوده‌است؟ چرا این همه مدیران بی‌کفایت بر ما تحمیل شده و نالایقی‌هایشان را تحمل کرده‌ایم؟ جای چه چیزی در بین مردم خالی است که هر کسی از هر طریقی و با هر کلامی، مکمل چرخه‌های بی‌کفایتی مدیریت در این استان بوده است؟

چرا«سِرّ» شده‌ایم؟ آمار بیکاری، فقر، آسیب‌های اجتماعی، بیماری‌های خاص و ده‌ها مشکل دیگر، دیگر تکان‌مان نمی‌دهد!. صدرنشینی آمار فلاکت را نایده می‌گیریم و جوانان‌مان با آرزوهای بلندشان در کنارمان افسرده می‌شوند و انگار آب از آب تکان نمی‌خورد.

گم‌شده‌ی امروز کرماشان چیست؟ تغییر، اساسی‌ترین چیزی است که باید ما را از چنین مهلکه‌ی جانکاهی رهایی ببخشد. به تعبیر امروزی‌‌اش باید اساس الگوواره‌های پیشین «زیست تسلیم شدگی اجتماعی‌»مان را بر هم بزنیم و رویکردمان را تغییر دهیم.

این «پارادایم‌شیفت» چگونه باید اتفاق بیفتد؟ باید به این باور برسیم که کرماشان امروز بیش از هرچیز به شخصیت‌هایی نیاز دارد که بی‌اتکا به ستون‌های لرزان اداری و دولتی، از دل مردم برآمده باشند. چنین نیازی از ضروری‌ترین و انکارناپذیرترین خواست‌های جامعه‌ای است که از سمت حاکمیت همواره به شدیدترین شکل مورد بی‌مهری قرار گرفته است.

منظور از این بحث، هرگز چهره‌هایی نیست که از صندوق‌های «اما و اگر» انتخابات بیرون می‌آیند. آنها تاریخ مصرف دارند و به راحتی در گردباد نسیان گم می شوند. سال‌های متمادی است که از چنین صندوق‌هایی نام هیچ نماینده‌ی لایقی برای توده‌های مختلف در کرماشان تاریخی بیرون کشیده نشده است. در آینده نیز از روند عادت شده، چنان نام‌ها و نشان‌هایی آشکار نخواهد شد.

توده‌های مختلف در این استان به گفتمان تازه نیاز دارند. گفتمانی که خروجی آن خُرده‌شیدایی‌های جمعی راه‌گم‌کرده نباشد و مردم بتوانند در تحولات غیر قابل انکار آینده از آن بهره‌های کافی ببرند. پر مسلم است که گفتمان‌های اجتماعی، هم می‌توانند «شخصیت»‌های مردمی تازه را بر قدرت تحمیل کنند و هم عقیمی‌های قدرت اجتماعی را به باد فراموشی بسپارند.

در روزگاری که روزنامه را عقیم کرده‌اند و این سیستم‌های آزاد اطلاع رسانی از تولید حقیقت مهجور شده‌اند؛ در زمانه‌ای که تریبون ها از مردم تکه‌های گوشت متحدالشکل، منجمد و گوش‌به‌فرمان می‌خواهند، باید با نگاهی تحول‌خواهانه از گذشته‌ی سنتی عادت‌شده رها شد و به بطن جامعه‌ی نوجو رجوع کرد.

ضرورت است که قدرت به توده‌های مردم برگردد تا هر ناشسته‌رویی، قدرت عرض اندام در برابر مردم را نداشته‌باشد.

گفتمان‌های اجتماعی که بر محور عینی، مصداقی و مفهومی «مطالبه‌گری» استوار شوند، می‌توانند از دل توده‌ها، شخصیت‌های راستین را معرفی کنند که صدای حقیقی مردم باشند و خواست‌ها و مطالبات‌شان را به گوش قدرت برسانند. اینان حاکمیت را در برابر خواست‌های بحق مردم پاسخگو می‌سازند. این مهمترین چیزی است که کرماشان ما به آن نیازمند است.حرف آخر اینکه: ارتباط این ضرب المثل عامیانه با اوضاع کنونی کرماشان با شما! که می‌گوید: کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من…
▫️بیست و هشتم اردیبهشت ماه 1402 / شماره 669

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *