وحید نظری کرماشانی، آهنگساز برجسته کورد در گفتگو با صدای آزادی: کرماشان مرکز اقلیمی موسیقی کوردی است

موسیقی همیشه شبیه آدمهای جامعه است

محمدجواد جلیلیان- صدای آزادی : در همین کوچه پس کوچه‌های شهر، در همسایگی ما، هنوز انسانهای شریفِ بسیاری نفس میکشند که تنها به عشق کرماشان کار میکنند. وحید نظری کرماشانی، یکی از همین بزرگمردان در عرصه‌ی تولیداتِ موسیقی است است. کارنامه‌ی کاری او سرشار از اتفاقات درخشان و ارزشمند برای فرهنگ دیار زاگرس است. اغلب دکلمه‌های ماندگاری که در سالهای اخیر از شاعران کرماشانی شنیدهایم، با ضبط و تنظیم موسیقی وحید نظری خلق شدهاند. او از پیشگامان تولید موسیقی کودک در گویش کوردی جنوبی و از نخستین تهیه‌کنندگان جدی موسیقی لکی در ژانرهای مختلف است. گفت و گوی دلچسب و صمیمانه‌ی وحید نظری با صدای آزادی، اکنون پیش روی شماست.
ـ در ابتدای این مصاحبه مشتاقیم که از خودتان بگویید؟ پیوند شما با دنیای موسیقی از کجا آغاز شد و نخستین گام های تان در حوزه موسیقی کوردی را چگونه برداشتید؟
پیش از پاسخ به این پرسش شما بر خودم واجب می دانم که پوزش بخواهم از آیندگانی که این گفتگو را خواهند خواند به خاطر این موضوع که در شرایط فعلی ما در کرمانشاه به عنوان بزرگترین مرکز فرهنگی کردی در جهان امروز به دلیل نبود زیر ساختهای مناسب زبانی و فرهنگی و به خاطر ایجاد ارتباط نوشتاری با طیف حداکثری جامعه ناگزیریم به زبانی غیر از زبان کردی گفتگو کنیم؛ علی رغم میل باطنی مان…!
من متولد سال 1362 هستم و سالهای نخست کودکی هایم در شرایط کاملا سنتی طی شد. سالهای سکوت و بی خبری… ودر این سالها وقتی که اولین بار یک ساز اگوستیک مثل سنتور را از نزدیک می دیدم و لمس می کردم دلم فرو می ریخت و در خودم شعفی خاص احساس می کردم.صدای زیرک در خانۀ پدر بزرگ من دائما از ضبط صوت دایی هایم پخش می شد و طولی نکشید بی آنکه بدانم چگونه یک آرزو چون خوابی شیرین به وقوع پیوسته بود و من خودم را دیدم که دارم چهار مضراب سه گاه را در محضر زنده یاد اسماعیل خان مسقطی یاد می گیرم.
ـ شما به عنوان کسی که سال‌ها در فضای موسیقی کرمانشاه کار کرده و با گروهها و افراد مختلف همکاری داشتید پتانسیل امروزی موسیقی کرمانشاه را چگونه ارزیابی می کنید؟
ببینید! من در گفتگو با نشریه غرب شماره696 مفصل به این بخش پرداخته ام اما در اینجا هم به بعضی از نکات شاخص اشاره می کنم. ما به عنوان مرکزیت کردی علي الخصوص در بحث موسیقی پتانسیلهای عظیم درسطح جهانی داریم. مثلا ما در جغرافیای کرمانشاه حداقل سه شهر موزیکال داریم که تقريبا از اولین تا آخرین خانه همه ساز مینوازند گهواره،کرند، صحنه و صدها روستا بیش از سی هزار تنبور نواز وچهارهزار دف نواز داریم. چهار اقلیم موسیقی یارستان ، هورمان، لکستان و حوزه شهری با ساز ها و رپرتوارهای مخصوص و منحصر به فرد خود و با فرمهای بسیار کهنی چون هوره ، مور، سیاچمانه و….یادم هست شش هفت سال پیش به آقای رحیمی زنگنه مدیر ارشاد با -نگاه به پتانسیل تنبور نوازان کرمانشاه -پیشنهاد و تشکیل بزرگترین ارکستر موسیقی جهان را دادم جهت ثبت در گینس و نیمی از راهکار چگونگی تشکیل را هم برایشان تشریح کردم ولی ایشان بسیار محافظه کار بودند و مسائل را بردند به سمت کسب اجازه از نهادهای امنیتی و بحث یارسان که در بکگراند این ارکستر از دید این مراکز جلوهگری می کرد و پیشنهاد دوهزار نفری مرا به صد نفر تقلیل دادند و نهایتا من طرح را رها کردم. البته دوستانی هستند که دارند بر روی صد یا دویست نفر کار می کنند. اما آن طرح چهار چوب اجرایی خودش را داشت و روش کار هم به نوعی متفاوت و خلاقانه بود و هنوز هم این قابلیت هست البته زیاد دیر نخواهد پایید متاسفانه !
پس ما از لحاظ کمِّی و پتانسیل بالقوه در جهان اولیم اما نکته مهم بحث کیفی است وپتانسیل های که باید بالفعل شوند متاسفم که بگویم که بنا به دلایل فراوان تاریخی و اجتماعی ما در این بخش آخرین رتبه را داریم یعنی این پتانسیلها اگر در کشوری مانند اتریش وجود داشتند صدها موسیقيدان جهانی خروجی داشت حال آنکه ما هنوزاندر خم یک کوچه ایم.
نوجوانانی که در خیالشان می خواهند روزی مرزهای جهان موسیقی را فتح کنند پس از چند ماه نوازندگی توسط سرپرست های گروه ها جذب و استثمار می شوند و چند شاگرد از همه جا بی خبر هم می گیرند. و شیرینی لقب استاد در گوششان طنین گستر می شود و تشویق های تماشاچيان برنامه های قراردادی چون شرکت نفت یا آب و فاضلاب جای تشویق های استیج های جهانی را در گوششان پر می کند و دیگر هیچ انگیزه ای برای فتح موسیقی جهان را ندارند. چرا که هر آن چیزی را که می خواستند در نازل ترین سطح ممکن به دست آورده اند.بهترین سالهای پر انرژی زندگیشان را در ازای چند لایک مجازی از دست می دهند.به ضم من این يكي از مصیبت هاي اصلی و آفت رشد نیافتگی پتانسيل هاي موسيقي در این جغرافیاست.
ـ می دانیم كه موسیقی كلاسیك كردی، گذشته ارزشمندی به یادگار گذاشته است اما آیا توانسته ایم در عصر امروز موسیقی كردی را از بافت كهنه و تاریخی آن خارج نموده و پنجره های تازه روبه آن باز كنیم؟ مشكل اساسی در این زمینه را چه چیزی می دانید؟
متوجه منظورتان شدم! اما پیش از پاسخ باید به نکته ای اشاره کنم یکی از ویژگی های هنر به قول هایدگر: زمانمند نبودن آن است؛ یعنی گذر زمان از ارزش آن نخواهد کاست به عنوان مثال شما تابلوهای ونگوگ را با قوانین فیزیک و طب آن زمان در نظر بگیرید بخش عظیم آن قوانین امروزه نقض شده و یا تغییر یافته اند اما تابلو هاي ونگوگ هنوز هم زیباست و با ارزش، و یا سمفونی های بتهون،ب اخ، موتزارت و…پس ما قرار نیست هیچگاه یک موسیقی را از بافت کهن خودش خارج کنیم بلکه این دریافت ما و فیلتر ماست که پس از انباشت از یک فرهنگ موسیقیایی دست به خلاقیت می زند و نگاه خاص و ویژه ای را برای ما رقم می زند. اما این خلاقیت ها به باور من دو سویه دارد؛ سویه فردی و اجتماعی. در سویه های فردی معمولا این خلاقیت نمی تواند بسیار چشمگیر باشد و تنها در حد یک سبک و نگاه باقی می ماند مثلا تغییراتی که استاد شجریان به نسبت ردیف آوازی داده اند با استاد محمود کریمی، برومند، بنان و ….خیلی تفاوت چشمگیری نداشت به نسبت تغییراتی که مثلا در موسیقی اروپا زماني كه از مونوفون(تک صدایی) به موسیقی چند صدایی(پلی فونیک) حرکت کرده ایم که اوج شکوفایی آن در زمان باخ رخ داده است. این نمونه نتیجهي یک تغییر اجتماعی بزرگ است که وقتی ریشه یابی آن را انجام می دهیم، می بینیم که اوج و معنای اصلی پلی فونی(چند صدایی)دستاورد تاریخی رنسانس پسین (1627-1500)است که به نوعی رهایی از استبداد کلیساست و امکان شنیدن نظرات متفاوت در عرصه اجتماع بدور از برچسب تکفیر حاصل می شود. دقیقا موسیقی چند صدایی(پلی فونی) یک موسیقیست که چند صدا در قالب ملودی های مستقل هر کدام روند خاص خود را طی میکنند. با شخصیت و هویت متفاوت اما فرصت ابراز وجود دارند. این نتیجه یک دستاورد بزرگ اجتماعی ست که در موسیقی اینچنین طنین انداز میشود. به نظر من این بزرگترین امکانی هست که می تواند در علم موسیقی از ابتدا تا کنون افتاده باشد یا مثالهای دیگر چون انقلاب شوروی در بلوک شرق که اگر چه نصف جهان را دیوار کشید (فارغ از دستاوردهای مثبت یا منفی سیاسی اجتماعی آن) ولی در ادبیات، فیلم و موسیقی و در کل هنر يك تحول ايجاد کرد و یک تنه و پیکره جدید در تمام ژانرهای هنری پدید آورد.
ـ ادبیات كردی در مناطق كرمانشاه و ایلام بیشتر از 2 دهه است كه همچنان فضاهای مدرن و تازه را تجربه می كند و جریان های نوین و متفاوتی نیز در این زمینه شكل گرفته است آیا صاحب نظران موسیقی كردی توانسته اند برای پیشبرد و ارتقاء محتوای آثار خود از این جریان های متفاوت استفاده كنند؟
با احترام به نوجوانان و جوانان مستعدی که در این ادبیات گام نهاده اند و سپاس از تمام زحمتهای پیشکسوتان و استادهای ادبیات منطقه ما این دیدگاه را که” جریان های نوین و متفاوت ادبیاتی در بعد مثبت شکل گرفته است “را به دلایلی قبول ندارم! البته تجربیاتی شده که به نوبه خود از حیث فرهنگی، هویتی و اجتماعی بسیار بسیار ارزشمند است و در این شکی نیست اما از دید ادبی و الخصوص ترانه ماجرا بسیار نو پاست و من هنوز پس از تولید چند هزار قطعه با کلام موسیقی طی 23 سال گذشته کمتر از پنجاه قطعه آن را از لحاظ شعری در حد نرمال می دانم که آن هم چند قطعه اش متعلق به جناب پرتو کرمانشاهی ست و اکثر جریانات ادبی متاسفانه در منطقه ما فقط بهم نان قرض می دهند و بخشی هم مرتبا در ادبیات عشایری میخواهند قرن 21 را به قرن 12 پیوند بزنند. البته مابه تازگی شورای ترانه دنگ پرآو را از تواناترین چهره های ادبی این دو استان کرماشان و ایلام در گویش های مختلف شکل داده ایم. و امیدواریم که بتوانیم این خلا بزرگ ادبی را لااقل در حد توان در ژانر ترانه پوشش دهیم.
ـ خب آیا همین موسیقی كردی در كرمانشاه توانسته است هم سطح سایر مناطق كرد پیشرفت نموده و خود را به مخاطبان متفاوت موسیقی معرفی كند؟
ببینید! قبلا در جایی گفته بودم موسیقی همیشه شبیه آدمهای جامعه است. اگر چه ما به عنوان کرد اشتراکات فرهنگی و نژادی و زبانی بسیاری با دیگر مناطق کردستان داریم اما تفاوتها هم به جاست.در کارهای تیمی روحیه همکاری ما بسیار کمتر است از دوستان سورانمان و آنها نزديك یک دهه است که در سنندج ارکستر فیلارمونیک نسبتا خوبی دارند ولی گروههای موسیقی ما یک ماه هم دوام نمی آورند در روژآوا و باکور فضای مبارزه و چریکی و ایدئولوژی های چپ مخصوص به خود است طبعا موسیقی نوک تیز و راس هرم حماسه قرار می گیرد. چنانکه می بینیم سالها ست در باکور قطعاتی تولید می شوند که نه برای خود هویت موسیقی بلکه تماما به دلایل مسائل سیاسی کردها و فشار حکومت مرکزی و یا درگیری های چریکی تولید می شوند تولیداتی که برخی از آنها من را یاد آثار تئودراکیس آهنگساز بزرگ یونانی و سلطان موسیقی اعتراضی جهان می اندازد بله تولیدات کاملا در فضاهای متفاوتی هستند.
ـ امیدوارم تا اینجا از سوالات من خسته نشده باشید! خوب است بدانیم دیدگاه شما در باره موسیقی پاپ كردی چیست؟ آثاری كه امروزه به اسم موسیقی پاپ كردی در كرمانشاه منتشر می شوند تا چه اندازه با پتانسیل ها و قابلیت های والای فرهنگ كرمانشاه تناسب دارند؟ و یا اینظور بیان کنیم که متاسفانه امروز در موسیقی کرماشان عده‌ای به میدان آمده اند که ابتدایی ترین اصول موسیقی را نمی دانند و از مبانی زبانشناسی گویش کوردی جنوبی آگاه نیستند. اینها آسیب های جدی برای زبان کوردی ایجاد نموده و بخش زیادی از واژگان اصیل این گویش را از میان برده اند و هیچ هدف مشخصی نیز در زمینه کار آنها نیست. نظر شما در این زمینه چیست؟ و مخاطبان موسیقی کردی به چه شکلی می توانند موسیقی اصیل و موسیقی تهی را از یکدیگر تشخیص بدهند؟
بله! از آسیبهای موسیقی پس از انقلاب، ممنوعیت نسبی موسیقی و خانه نشین شدن استادهای موسیقی ما در طی دو دهه و خالی شدن میدان به نفع سکوت فرصت را به کاسبان و شومن هایي داد که توانستند خلا تو لید موسیقی جدی را پر کنند و در غیاب برنامه های ارزشمند هنری به شدت ذائقه موسیقی مردم را تنزل بدهند و ما طی دو دهه در این شهر از اسطوره ای چون استاد مظهر خالقی می رسیم به فلان آقای مطرب اگر چه نقش مطربان در طول تاریخ نقشی ارزشمند بوده و هست اما در جایگاه خود و نه در جایگاه تولیدکنندگان جدی موسیقی ولی چون این بالانس به یکباره بهم خورد اساتیدو صداهايي چون عزیز شاهرخ،سقایی، لرنژاد، عليي، نادرشاهي ، و….ممنوع الکار شدند و معدودي هم كه حذف نشدند به توليدات بشدت مناسبتي محدود شدند و فضا برای این جا به جایی محیا شد اگر چه در میان این طیف (مطربها ) هم همواره استعدادهایی بوده اند اما نگاه و خواست آنان جز معدودي بیشتر شهرت و مسائل مالی و تجاری است و متاسفانه با رشد تجهیزات استودیویی آنها بی هیچ تجربه و توانمندی خاصی دست به تولید اين اثار كه امروز مي شنويم می زنند و برای دیده شدن از هیچ کوششی فروگذار نیستند و هر ادبیات سخیفي را فارغ از تاثیر وحشتناکش بر روی جامعه وعلي الخصوص نوجوانان اجرا می کنند وبنظرم کرمانشاه دارای سیاه ترین تولیدات در این زمینه است و خود به تنهایی تبدیل به بزرگترین صادرکننده فرهنگ لمپنیزم موسیقی به ایران و کردستان شده است.
به عقیده شما آیا تولیدات موسیقایی صدا و سیمای مرکز کرمانشاه طی سالیان گذشته تا به امروز نمایانگر کلیت موسیقی کرمانشاه هست یا نه؟
سوال بجایی است! با احترام به تمام کادر موسیقی تلویزیون متاسفانه ساختارو چهارچوب در اين چند دهه انگار به گونه ای رقم خورده است که باید به این نقطه منجر می شد.به نظرم جز چند ترانه در دهه 60 از منوچهر طاهرزاده ،لرنژاد و فریدون صدیق و يكي دو نفر ديگر ترانه هایی چون: جژنم شاديه و هاوار هی هاوار خمی کوردان گرانه یا آمریکای ظالم و غیره که زنده یاد مسعود زنگنه برای فریدون صدیق تنظیم کرده بود و جالب است که همان ترانه ها پس از پخش از رادیو یکی از علل زندانی شدن فریدون صدیق می شود صدا و سیمای مرکز کرماشان تولید قابل تامل دیگری که در حافظه شنیداری مردم باقی مانده باشد نداشته است. و جالب است بدانید از قول آقای علی علیی میگویم خواننده اصلی ترانه وه بیستون وارانه که کسی که دهها سال آرشیو موسیقی رادیوکرماشان را در حیاط صدا و سیما به آتش می کشد، خود یک نوازنده غیر کرماشانی بود! به نظرم تاثير تلویزیون از این دید بیشتر قابل بحث است و تلویزیون در بحث موسيقي كردي كرماشان بیشتر آسیب رسان بوده است تا سازنده…!
ـ نیاز موسیقی کوردی امروز را بیشتر چه چیزی می دانید و در کدام زمینه ها کار بیشتری باید صورت بگیرد؟ مخاطبان موسیقی کوردی در حوزه زبانی کرماشان و ایلام تا چه اندازه توانسته اند با این مسئله ارتباط بگیرند؟
موسیقی از دیگر المان های فرهنگ جدایی ناپذیر است متاسفانه ما در جامعه ایی زیست می کنیم که به شدت از بزرگان و اصحاب اندیشه تهی شده است یا اگر هستند تریبون یا تولیدی ندارند و انزوا اختیار کرده اند و یک معضل بسیار بزرگ دیگر که دارد اينكه بخش اعظم فعالان فرهنگی ما که اتفاقا گاها هم تریبونهایی شاید به عمد به آنها داده شده است در معرفی فرهنگ کرد به عنوان یک فرهنگ کاملا بدوی و عشایری مبادرت می ورزند مثلا بارها در تلویزیون دیده ایم که یک آقایی را با شلوار کردی رنگ و رو رفته و نه لباس منسجم و با اصالت کردی را در یک کادر کاملا غیر حرفه ایی تشویق به هوره خوانی می کنند و دم از اصالت می زنند و بدون اطلاع داشتن از حتی یک اصطلاح موسیقی راجع به مقامات هوره و تعددشان اظهار نظر می کنند اینها نه معنای مقام را می دانند و نه حتی نوع تحقیق برای یادگیری آن را
جالب است که توقع دارند یک نوجوان امروزی کرد که تا گردن درتبلیغات هزارتوی هالیوودی غرق است را علاقمند به اصالت و هویت کردی کنند. روشی که سالهاست موفق شده است این اصل غلط را که فرهنگ کردی فرهنگی غیر متمدنانه و بدوی است را در بخش اعظم کرماشان و ایلام زنده نگهدارد. پس ما نیاز داریم ابتدا ذهنمان را از این نوع نگاه البته با حفظ ارزشها تغییر دهیم و کردها و فرهنگشان را مانند تمام ملل متمدن دنیا ببینیم و بزرگترین و مطرح ترین اتنوموزیکولوگ ها را برای نظر خواهی در مورد موسيقی مان به کار بگیریم و در یک جمله این که موسیقی کردی و فرهنگ کردی نیاز به آدمهایی دارد که خود رشد یافته و صاحب نگاه جدی باشند این موضوع بزرگترین دستاوردها و حرکتها را درموسیقی و هنر مان می تواند رقم بزند.
طی سال های اخیر در میان عوام و سطح جامعه گونه ای از موسیقی کرمانشاه که شاید اصلاً نتواند نامش را موسیقی گذاشت، به وسیله افرادی که اهل موسیقی هم نیستند، در میان مردم رواج پیدا کرده است؛ آسیب‌شناسی این موضوع از دیدگاه شما چگونه است؟
با شما موافقم! و افسوس…! آسیب شناسی این نوع موسیقی نهادینه کردن خشونت در پایین ترین سطوح رشد کودکان و نوجوانان ماست من چند سال پیش در این باب با روزنامه شرق گفتگویی انجام دادم ودر ان گفتگو يك دوست جامعه شناس و يك كارشناس روانشناسي هم از ديد تخصص شان موضوع رابرسي كردند و نتايج وحشتناك بود ، قطعا بخشي از خشونت هاي رفتاري در سطح شهر نتيجه ي همين توليدات است و من بارها و بارها به سهم خودم هشدار دادم متاسفانه مدیران فرهنگی کرماشان در خواب غفلت به سر می برند و هیچگاه نخواستند طعم مسئولیت را بچشند آن ها در مستطیل یک میز نفس می کشند،فکر می کنند و تصمیم می گیرند و مسئولي كه از مسئوليت پذيري تهي است را نميدانم بايد چه ناميد
ـ در پایان این صحبت‌ها آینده موسیقی كرمانشاه را چگونه می بینید؟ موسیقی كردی كرمانشاه به كدام سمت پیش می‌رود؟
موسیقی به سمتی پیش می رود که جامعه پیش می رود در تمام دنیا اصل بر این است اروپای بی آدرنو،شوپن،موتزارت و مارکس اروپای فرگوسن،زیدان و مدنا است موسیقی از ادبیات و فلسفه واخلاق جدا نیست و قطعا با آن هم مسیر خواهد بود.پیش بینی من براي وضعيت موسيقي در دو بعد مثبت و منفي بدين گونه هست دربعد منفی که امیدوارم هرگز به وقوع نپیونددو جامعه ي فرهنگي و مدیران فرهنگی همتی کنند و سر و سامانی به اوضاع بدهند این است متاسفانه با این روند در دهه آینده علاوه بر موسیقی های لمپنی و لات منشانه، موسیقی اروتیک و الفاظ ركيك هم در توليدات موسيقي خواهیم داشت.و در بعد مثبت هم موسیقی های اجتماعی منسجم تری در مباحث هویتی ،فرهنگی،اعتراضی تولید خواهند شد و موسیقی بانوان ما نیز ورودی چشمگیر به اجتماع خواهد داشت و از انزواي تاريخي خود فاصله خواهد گرفت كه اين بخشي ارزشمند و قابل تامل هست و بايسته و شايسته هست كه جامعه ي فرهنگي و اصحاب تاثير گذار رسانه از اين بخش حمايت ويژه داشته باشند چرا كه رشد هر جامعه اي بي شك در گرو رشد زنان و مادران ان جامعه هست و موسيقي يكي از تاثير گذار المان هاي رشد و توسعه ي فرهنگي است
با سپاس و تشکر از شما

انتشار در شماره 610 هفته نامه صدای آزادی / مردادماه 1400

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *