دکتر سیروس قامشلو در گفتگو با صدای آزادی: انتشار برخی کتابها حرام‌کردن کاغذ است

اشکان میری:
سیروس قامشلو دانش‌آموخته دکترای داروسازی از دانشگاه تهران و فعال فرهنگی_اجتماعی است. اهل شعر، موسیقی و امور انسان دوستانه است. حضور پررنگش را در فضاهای مجازی از سال‌های دور دیده ایم و این ماه‌ها همچنان پرتوان تر از پیش با برپایی میزگردهای زنده ی مجازی، سعی در ارتقای فرهنگی و هنری دیارمان دارد. او از دیار سربلند دالاهو است. آشنایی با چنین چهره ای برای مخاطبان صدای آزادی غنیمتی است. با جملات پیش رو به دیدار این چهره ی اهل فرهنگ می رویم:
ابتدا از خودتان بگویید. اینکه مخاطبان صدای آزادی شما را از زاویه نگاه خودتان ببینند.
ضمن سلام به خوانندگان هفته نامه ی صدای آزادی که براستی یکی از رسانه‌های استانی است که مخاطبان زیادی در داخل و خارج از استان کرماشان دارد و به نوعی زحمات دوستان مایه‌ی تشکر و امتنان بنده به عنوان یکی از مخاطبین حوزه ی فرهنگ و ادب کرماشان و حوزه ی ادبیات کوردی است. سیروس قامشلو هستم. متولد سال ۴۸. داروسازی دانشگاه تهران خوانده ام. تا جایی که به یاد دارم از سال 1363شعر نوشته ام. خواندن کتاب و مجلات و آنچه که خواندنی بوده، را از همان تحصیلات ابتدایی آغاز نمودم و پیش از مدرسه، خواندن و نوشتن را با کمک مادرم که فقط از روی نامه هایی که برادرش از سربازی می‌فرستاد و عموی میرزایش میخواند و ایشان آنرا حفظ می‌کرد و با خواندن و نوشتن آشنا شده بود، یاد گرفتم.
با داستان‌های کودکان و بعدها با کیهان بچه ها، مجلات و روزنامه ها و کتابهای در دسترس شروع کردم و چون از خانواده کشاورز و دامدار بودم و مجبور به همکاری با خانواده بودیم و همین حوزه کاری و نوع امرار معاش و سیستم زنده گانی، باعث شده بود که کمتر فرصتی مختص به مطالعه داشته باشم، ولی سعی می‌کردم از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کنم،حتی موقع کار سر زمین کشاورزی و یا شب هنگام شه‌واژو (نگهبانی دادن گله گوسفندان ) و سر خرمن و موقع شخم زدن و اینها پر از حکایت و خاطره است …اما از فرصت‌ها نهایت استفاده را می‌کردم.
در سال ۶۷ که دانشگاه تهران قبول شدم فرصت‌های بیشتری برای مطالعه و فعالیت های فرهنگی،هنری و ادبی پیش آمد. در آن سالها یادگیری آواز و ردیف موسیقی ایرانی را ابتدا در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و سپس نزد استاد ابوالحسن پازوکی شروع کردم (که این موهبت را مدیون استاد عزیزم شفیعی کدکنی و شاهرخ تویسرکانی سردبیر دنیای سخن ام) و همچنین شرکت در جلسات شعر دانشگاهی، شرکت در جلسات شاهنامه خوانی در بنیاد شاهنامه استاد فریدون جنیدی و شرکت در کلاس‌های جناب دکتر کدکنی که سه شنبه‌ها بود.
همان سالها در گروه کر دانشگاه تهران نیز می‌آموختم و گاه نیز اجرای موسیقی با دوستان نوازنده در مراکز آکادمیک داشتم و همچنین فعالیت‌های شعرخوانی و بیشتر خواندن کتاب‌ها و نقدها آثار و …با دوستان شاعر عزیز ادامه دادم.
همزمان با تحصیلات داروسازی، شعر و موسیقی و ادبیات را همزمان کار می‌کردم. حتی به خاطر امرار معاش دانشجویی خطاطی و نقاشی و قاب سازی و …هم کار کرده‌ام اما اینها را کنار گذاشتم و شعر و ادبیات و موسیقی در من آویختند و جزیی جدایی ناپذیر از وجودم شدند. همزمان نواختن سه تار و تار را شروع کردم و تنبور ا نیز که ارث زادبومم بود، ادامه دادم و این اواخر نیز شروع به ساخت سازهای تار و سه تار و تنبور در کارگاهم کردم که بیشتر جنبه تحقیقی و پژوهشی دارد
معمولا در بیشتر حوزه های فرهنگی و هنری فعالیت داشته ام ،چه در زمینه ی برگزاری جشنواره ها و چه در زمینه ی همکاری و حضور در آنها. در زمینه ی همکاری و همراهی با گروه های موسیقی و ویراستاری و کمک در پژوهش ها و نشر آثار و مشاوره در فیلمنامه ای مستند در مورد یارسان و یکی هم در مورد ادبیات و موسیقی کوردی برای شبکه های خارج از کشور بودم.
مشاور چندین پایان نامه در مقطع لیسانس و یکی دو تا هم در مقطع فوق لیسانس در مورد یارسان و موسیقی کوردی و مردم شناسی بوده ام. پژوهش هایی را در زمینه ی یارسان شروع نمودم ،در این سالها بالغ بر ۴۰۰۰ بیت از دفاتر یارسان را تایپ کردم و آماده چاپ نمودم،یکی دو تا از این دفاتر رو تصحیح و مقابله کردم،برای این دفاتر شرح و تاویل هایی در حد توان نوشته ام و بیشتر این مکتوبات را حاشیه نویسی کرده یا به دنبال ریشه و معانی و ارتباط و شرح کلمات و ابیات آن بوده ام.
در زمینه ی فرهنگ و لغات کوردی بالغ بر حدود چند هزار کلمه کوردی را با آوانگاری و معنای فارسی نوشته ام. پیش نویس هایی در نمایش نامه و فیلمنامه دارم،یک داستان بلند نیمه تمام و چندین داستان کوتاه دارم.
متون ادبی شطح گونه و گاه فلسفی اجتماعی مبتنی بر فلسفه یارسانی و یا اساطیر کوردی نوشته ام.تقریبا آنچه از آثار خودم را که تایپ کرده ام ، تا سال گذشته بالغ بر ۲۱۳۰ صفحه شده و همین باعث شده که برای چاپ و انتشار، انتخاب برایم سخت و وقت گیر بشود. چون همیشه به آنچه می‌خوانده ام و می‌شنیده ام، دیدی انتقادی داشته ام. برای همین خیلی بیشتر به خودم سخت گرفته ام و بی تعارف به نوعی از چاپ و انتشار بعضی از کارها ابا داشتم. چون اعتقاد دارم انتشار آثار پیش از ناقد و مخاطب، از طرف مولف مورد نقد و ارزشگذاری قرار گیرد و بی تعارف خیلی از آثار منتشر شده‌ی این روزها که به نوعی عرفی و باب شده، حرام کردن کاغذ و پول مولف و خریدار است …
با این دید و این نظر و اعتقاد، در نظر دارم که آثاری در زمینه شعر شامل، کلاسیک، نو و سپید و ترانه ها به زبان کوردی و فارسی و در زمینه ی پژوهش در یارسان و ادبیات یارسان چه از منظر ادیان تطبیقی و چه از منظر بررسی های ادبی به عنوان یک‌ نوعی نقد پدیدارشناسانه آنها را هم قصد دارم اگر فرصتی باشد و وقت اجازه بدهد منتشر کنم.. در زمینه انتشار آثار موسیقیایی نیز ، در حال تنظیم و اجرا و ضبط بعضی آثارم هستم .
چه رزومه ی ویژه ای! به شما دست مریزاد و خسته نباشید می گویم اما مشتاقم دریچه گفتگو را با موضوع کارهای خیرخواهانه باز کنید. در ایام زلزله فعالیتهای چشمگیری داشتید. یکی از آنها مشارکت در ساخت مدرسه بود. می‌شود به گوشه‌ای از همدلی‌ها در آن ایام اشاره کنید. ذکر خاطره هم خالی از لطف نیست
به گمانم چندان جایز نباشد در مورد اینگونه فعالیت ها، خودم مطلبی بگویم و تا به حال نیز از نشر و بازنشر هر خبری در این موارد فراری بوده و خودداری کرده ام . اما چون ممکن است برای مخاطبان هفته نامه سوال باشد و به نوعی بیان اینگونه فعالیت ها حداقل تشویق و ترغیبی برای عزیزان دیگرم باشد، با خضوع کامل به حضور تمام مردم و همشهری هایم و آنانی که مددجو بوده اند عرض می‌نمایم هر کاری در این زمینه و فعالیتی که انجام داده‌ام وظیفه ای بوده که بر عهده ی بنده بوده، چه از نظر اخلاقی و اعتقادی و چه حسی که به هموطنانم داشته ام، فرقی نمی‌کند. این همراهی و همدلی و مددکاری در مناطق همزبان و محل تولدم و کرماشان و هم استانی های عزیزم بوده و چه در جاهای دیگر مانند رودبار، ورزقان و لرستان و زاهدان. فعالیت هایی با کمک دوستان داشته ام.
در زمان حوادث و اتفاقاتی که برای هموطنان پیش آمده از جمله زلزله سرپل ، رودبار ، بم ، ورزقان ، سیل زاهدان و …ضمن حضور همراهی ، تا مدتها بعد نیز پیگیر و مددکاری کرده ام ..در زلزله سرپل بالغ بر ۳ میلیارد تومان را ما در زمان زلزله تا جایی که بخاطر دارم جمع آوری کردیم. این مبالغ نقدی علاوه بر تهیه و تدارک و توزیع کمکها و اقلام جنسی و مایحتاج عمومی بوده است که حدود 200 م را برای ساخت مدرسه ای در «کانی چرمو» کرند بعنوان اولین مدرسه مناطق زلزله زده به بهره برداری رساندیم . و این باعث افتخار من است که با نام یکی از اساتید دوران دانشگاهم «پروفسور حسن فرسام» این را نامگذاری کنیم ،برای تکریم به مقام شامخ معلمین و استادانم.
ارسال بیش از 83 کانکس با لطف انجمن رادیولوژی البرز و همکاران و قشر پزشکی … همچنین هماهنگی با نهاد های مرتبط و قبول هزینه ها برای بعضی از خانواده ها و افراد برای هزینه های درمان و تهیه ی شیر خشک برای اطفال و کمک‌در ساخت و سازها و … هرچند این اقلام ناچیز بودند و کار کوچکی بودند اما در آن برهه ی زمانی همین در توان من به عنوان مجری و به عنوان معتمد عزیزان برآمد.
در زمان زلزله تقریبا اولین کانکس های منطقه ی دالاهو رو بنده با کمک آقای بختیاری و همچنین لطف دوستان در انجمن رادیولوژی البرز و داروسازان دانشگاه تهران آوردیم و نصب کردیم. اولین اولویت ما در تحویل کانکس برای مدارس بود ،در همان هفته اول تقریبا اگر اشتباه نکنم حدود ۱۰ مدرسه را در دالاهو با کانکس و تجهیزات گرامایشی و گاها اقلام مورد نیاز برقرار کردیم که لطف و مهر و پیگیری و همراهی و همدلی جناب بیگ محمدی ریاست محترم آموزش و پرورش دالاهو یکی از دلگرمی های بنده بود …
برای مناطق زلزله زده سرپل ۶ کانکس تجهیزاتی به طوری که یک بخش آن ظرفشویی و بخش مقابلش روشویی با لوله کشی آب گرم و سرد و دارای سایه بان برای رفاه حال عزیزان به شهرداری سرپل تحویل دادیم و در آنجا جناب حیدری زحمت نصب و زحمات بعدی رو هم تقبل کردند. اینها را خودم شخصا و با کمک خانواده و بخصوص برادرم شهروز شروع به ساخت کردیم و شخصا هم مدتی در کرند کانکس ساختم .
ما مددجوهایی در سرپل و کرند و مناطق دالاهو داشتیم و تا جایی که توانستیم اینان را جمع آوری کرده و باری از مشکلات این عزیزان را از دوششان برداریم هرچند ناچیز،فعلا هم اینکار ادامه دارد. با دوستان دیگری همین اکیپ داروسازان دانشگاه تهران و اکیپ دیگری هم هستند که این دوستان با هم مدرسه سازی در ورزقان و شمال و زاهدان و مناطق سیل زده ی لرستان را کمک نمودند و انجام دادیم.
خیلی از عزیزان به بنده لطف دارن و به عنوان مشاور خیلی از این پروژه ها همیشه مشورت میکنند و بنده تا جایی که از دستم بربیاید در هیچ زمینه ای کوتاهی نکرده ام،با تمام توانی که داشته ام در خدمت هموطنان بوده ام و خواهم بود ،امیدوارم بتوانم این مسیر را به همین منوال ادامه بدهم.
ذکر خاطره ای از مدرسه سازی این بود که انجمن نویسنده های ایرانی مبالغی رو جمع کرده بودند که متاسفانه از طریق دادگستری ضبط شد و اصرار به اینکه باید به نوسازی مدارس واگذار بشه و دوستان موافقت نمیکردن،بنده در منطقه ی گارری در نزدیکی های مرز بودم که یکی از دوستان شاعر( جناب رحیم رسولی )تماس گرفت و گفت:دو سه تا از دوستان برای این موضوع در راه کرند هستند که پیش تو بیایند ،با توجه به آشناهایی که سراغ داشتیم با دوستان در نوسازی مدارس و آموزش و پرورش از جمله جناب آهنگرنژاد و دیگر دوستان و همینطور ستاد بحران و فرمانداری ، بتوانیم مشکل را حل کنیم و مدرسه ای رو بنام زنده یاد همیشه مانا( علی اشرف درویشیان)بخاطر زحماتی که به عنوان معلم کشیده اند بسازیم .
روز بعد که دمدمای عصر تشریف آوردند ،من در حال بار زدن سرامیک و موزاییک هایی بودم که در حیاط مدرسه جمع شده بودند ،با تراکتور و تریلی شخصی پدرم و با کمک برادرزاده ام اینها را بار میزدیم،اینها با من تماس گرفتن فلانی کجایی،ماشین ایشان شاسی بلند بود و غریبه بود تا دیدم متوجه شدم گفتم سمت چپ تشریف بیارید دم سوله ای که با پرچم ایران مشخصه.
دم در آمدن و سلام و احوال پرسی کردن گفتن با فلانی کار داریم ،گفتپم تشریف ببرید داخل مدرسه تا خدمتتان برسه.
آقایان شاعر گرامی حافظ موسوی و خندان مهابادی و یکی دیگر از دوستان بودند ،به برادرزاده ام گفتم برو چایی رو بزار بگو گفتیم دکتر قامشلو خدمت برسند .،بعد از اینکه رفتم و نشستم گفتن ماعجله داریم به جناب دکتر قامشلو بگید تشریف بیاورند تا صحبت ها انجام بشه ،گفتم عجله نکنید بنشینید تا چایی بخوریم،بعد صحبت ها رو انجام میدیم.)
با تعجب و کمی عجله گفتن که ما با فلانی کار داریم کی تشریف می آورند؟ ، وقتی با طنز گفتم من خود خودشم … لطف بیشتر داشتند و با تعجب پرسیدن خودت هم کار میکنی !ما فکر کردیم کارگری!
خاطره ی دیگری از زمان زلزله این بود که من چون خودم رو معرفی نمیکردم و خودم هم کار میکردم شخصی آمده بود و در ستاد کمک رسانی ما درخواست پتو می‌کرد و چون برادرم این خانواده را می شناخت و چند سری آمده بودند و پتو گرفته بودند به ایشان پتو و اقلامی تحویل نداد چون ما معمولا برای اهدا کنندگان و آمارخودمان ، تحویل اقلام رو با اسم و مشخصات ثبت می‌کردیم در حال داد و فریاد بود که رفتیم ببینیم جریان چیه به داداشم گفتم چه خبره گفت این خانمش آمده است پتو گرفته دخترش و پسرش گرفته خودش هم دوباره میخواد که بهش کمک کنیم من هم گفتم باید به تمام خانواده برسه و امکان نداره متاسفانه ایشان چون بنده رو نمی شناخت با غیض و عصبانیت گفت این فلان فلان شده دکتر قامشلو کجاست من این رو ببینم باید حسابی بزنمش و چنین و چنانش کنم چون میدونم همش رو برای خودش دزدیده و به ما نمیده . من هم از دوستانم که اونجا بودن و می خواستند واکنش نشان بدهند اشاره کردم که ساکت بمانند و معرفی نکنند . شماره دادم گفتم هر وقت خواستی شمارشو بهت میدم بهش زنگ بزن بیاد ولی دعوا نکن . آرامش کردم و رفت وقتی رفت آنطرف تر از ستاد ما ، مغازه دارها بهش گفته بودند اون خودش دکتر قامشلو بوده دوباره برگشت و کلی عذرخواهی کرد و روبوسی کرد و حتی از گرفتن کمکی که میخواستم بکنم، منصرف شد جالب بود یه جورایی هم فحش و ناسزا شنیدیم و هم مهر و محبت و لطف همزمان .
ادبیات جغرافیای کرماشان و بخصوص ادبیات کوردی معاصرش را به خوبی می شناسید. فکر می کنید کدام چالش‌ها پیش روی چنین جریان نوپایی وجود دارد؟
ادبیات معاصر کردی در دهه اخیر و اگر درست تر بگوییم در دو دهه اخیر رو به رشد بوده و رشد چشمگیری داشته حدود – اگر اشتباه نکنم – بیش از 25 مرکز نشر و انتشاراتی در استانهای کرماشان و ایلام داریم و از این بابت روند چشم گیری داشته اند.
از نظر چاپ کتاب و انتشار آثار آمار بالایی را از نظر کمی داریم . شعر کردی در این زمینه پیشروتر از ژانرهای دیگر مثل داستان و نمایش و سینما و … بوده . بخصوص در شعر کردی معاصر ، حضور یا بهره‌وری یا رویکرد بیشتر به اوزان عروضی و ساختار و فرم شعر کلاسیک فارسی باعث به وجود آمدن تنوع در فرم و ساختار شعر شده است ، هرچند هنوز جز موارد معدودی شاعران ما در همان عاشقانه ها و غمنامه های شخصی و حسب الحال نویسی و وصف طبیعت، که اتفاقاً بیشترین مضامین شعر کلاسیک کردی بوده اند و هستند، به نوعی تکرار رسیده اند. اما موارد معدودی داریم که خوشبختانه از این سیطره طبیعت گرایی و حسب الحال نویسی و شعر توصیفی قومی -قبیله ای در آمده و به ساحت شعر اجتماعی و اعتراضی و بیان روز ، کشیده شده اند شعر های خوبی در این زمینه داریم شاعران خوبی هم داریم، شاعران جدید ما از جمله: عبادتیان، آهنگر نژاد، الفتی، دولتی، ارژن نیک یار و کسانی دیگر همچون: محمدی، خانی، سپیدنامه، یاسمی، مرادی نساری و دیگر عزیزان … خیلی از این عزیزان به نوعی از سیطره شعر کلاسیک در آمده‌اند و به ساحت شعر اجتماعی رسیده‌اند و این پوست اندازی و دگردیسی برای گسترش و بسط شعر از نظر موضوع و مضامین و ارتباط بیشتر با مخاطب ، خیلی مفید و مثبت است.
معمولاً در تکرار ملال هست اما شعر کردی با توجه به اینکه در زبان کردی جنوبی لهجه های مختلف و متفاوتی داریم و دیدگاه ها و نوع و زاویه ی نگاه و دید مولفان و نویسندگان نیز از نظر جغرافیایی با توجه به پراکندگی جغرافیایی و تنوع لهجه‌ای و تنوع دیدگاهی متفاوت هستند به ملال نرسیدیم اما تکرار مضامین معمولاً نباید اینقدر ادامه دار بشود و این عبور و دگردیسی از نظر ورود به ساحت شعر اجتماعی و حتی اعتراضی -سیاسی – اجتماعی خیلی مفید است
در این دهه فرم و ساختار شعرنو و سپید کردی را داریم که جان گرفته و رشد کرده. شاعرانی داریم که در این زمینه به صورت اختصاصی سپید سرا به زبان کردی هستندواز سروده های کلاسیک و اوزان عروضی به نوعی دور شده اند. کلاسیک سراهایی هم داریم که همانگونه که عرض کردم مضمون و محتوای شعر را با دیدگاه های جدید پیوند زدند و خیلی خوب است .
در مناطق دالاهو و گوران رشدی در زمینه شعر و ادبیات گورانی هم داریم که چون معمولاً اهل چاپ و نشر نبودند و زیاد هم رسانه ای در اختیار نداشته اند به چشم نیامده اند و چندان برای مخاطبان ادبیات نام آشنا نیستند ، به تازگی مترصد چاپ و نشر هستند و این حرکت نیز میتواند مفید باشد و به غنای بیشتر شعر و ادبیات کوردی کمک شایانی بکند .
در شعر لکی ،همچنین در شعر با لهجه های ایلامی، کلهر، لکی و جافی و سورانی ما در استان کرماشان به عنوان استانی با تنوع اقلیمی_ زبانی، و تنوع لهجه و گویش نیز خیلی موارد قابل توجهی هست که باید در نشر و بازنشر و معرفی آنها کوشید ، اینها خیلی مفید است برای ادبیات و از نظر بنده به عنوان شاگرد ادبیات این ژانرهای مختلفی که دارد پیش می‌رود از نظر کمی خوب پیش رفته ولی از نظر کیفی دچار این چالش بزرگ هستیم که هنوز سیستم توزیع سیستماتیک نداریم یعنی نشر هنوز به یک انسجام کامل نرسیده از طرفی در زمینه ی محتوا و مضمون و آنچه درونیات شعر هست ناقد و نقد به معنای واقعی آن در ادبیات را شاهد نیستیم.
به گمان بنده ادبیاتی که در آن نقد همپای تولید کمی آثار منتشر شده رشد نکند، قطعاً در مقطعی به رکود و تکرار و ملال خواهد رسید. بنابراین باید سعی کنیم نقد ادبی و پژوهش در آثار گذشتگان و مخصوصا جوانان را بیشتر ارج بنهیم و در این زمینه فعالیت هایمان را منسجم تر و سیستماتیک ترکنیم و پژوهش کده هایی رو حتماً تدارک ببینیم شب شعر ها فقط به خوانش شعر یا گروههای ادبی و خوانش محدود نشود جلسات نقد داشته باشیم بهره وری از اساتید و بزرگان و شاعرانی که اتفاقا ادبیات خوانده و آکادمیک در این زمینه فعالیت دارند و هرکدام خود رکنی هستند در شعر معاصر کردی از وجودشان بهره ببریم برای نقد و تشریح آن چه که بر ادبیات معاصر می‌گذرد.
موانع را بگوییم، ایرادات را بگوییم، دنبال راه کاری برای بهبود کیفی این کمیت زیاد باشیم این روند هم به گمان بنده شروع شده ،بنده خود در اینستاگرام صفحه ای رو به عنوان( هفتانه هنر) تدارک دیده ام که با اهالی شعر و موسیقی و هنر گفتگوهایی را بصورت تخصصی داشته باشم .اما چون ما عادت به گفتگوهای تخصصی نداریم مخاطب خواه ناخواه کم است اما بازخورد ها خیلی مفید و خوب بود. تشویق عزیزان و دوستان اهل هنر همه جانبه بود اما من یک شکایت بکنم، آنچنان که من برآورد کرده بودم این اساتید عزیزدر این زمینه یاریگر نبودند در بحث ها شرکت نکردند و من انتظارم فراتر از اینها بود و انتظار داشتم که شاعران عزیز تشریف بیاورند و آثار خود را ارائه بدهند از چهار نفر از دوستان دعوت کنیم این آثار را نقد کنیم ،پیغام مخاطب ها را بگیریم و به جمع بندی برسیم در مورد کیفیت این آثار و این کارها همچنان که عرض کردم از نظر کمی رو به پیشرفت هستیم اما از نظر کیفی خوب تعارف را باید کنار بگذاریم خیلی موارد را باید بررسی و بازنگری کرد که به خیلی از شاعران جوان و نوپا باید راهکارهای نقد ادبی و روش‌های نقد و سرایش را با مضمون و محتوا های فعلی نشان داد .در زمینه کار ترجمه هم متاسفانه مشکلاتی داریم باید جریان ترجمه به زبان کردی بیشتر و بهتر و پر محتواتر پیش برود حتی از نظر کمی ، بیشتر بشود و مخاطبان را با فرهنگ های گوناگون آشنا کنیم.

ترجمه باعث حجم دهی به مخاطب می شود و از طرفی باعث فرمول سازی و ایجاد انگیزه برای مضمون های متنوع فرا اقلیمی می شود و از این نظر خیلی مفید است. البته ناگفته نماند کارهایی را انجام داده ام ترجمه‌هایی از داستان‌های هزار و یک شب ،داستانی از همینگوی ، یک داستان از موری کامی و همینطور داستانی از صادق هدایت، همچنین از دوستی خواهش کردم در زمینه ادبیات کودکان از ادبیات معاصر فرانسه و به زبان انگلیسی هم یک گزیده ای برای بنده آماده کند که آنها را هم ترجمه کنیم به زبان کردی وبنا دارم اینها به صورت سه زبانه انجام بشود ، سعی کرده ام ترجمه به کوردی با حفظ اصالت های زبان مبدا باشد.
اما نمودها و حسامیزی و آشناگردانی متن به زبان کردی را بیشتر به کار ببرم که برای مخاطب قابل فهم تر و قابل هضم تر و خوانا تر باشد به بیان دیگر بومی سازی در ساحت کلمه ، با حفظ اصالت معنا و مضمون و مفهوم زبان مبدآ . امیدوارم که در این راه بتوانم کمکی کرده باشم و کاری انجام بدهم در این راه ، دست همه رو به گرمی می‌فشارم برای همکاری و یاریگری در این زمینه و همچنانکه عرض کردم ، یکی از مشکلات و چالش‌های بزرگ ما عدم کار گروهی و همگرایی در کارها و بررسی آثار و حتی نشر و پدید آوردن یک اثر هنری است ، در زمینه کارگروهی و کارگروه ها ، ما دچار ضعف فاحش هستیم امیدوارم در این زمینه هم کار کنیم.
همانطوری که تاریخ ادبی این سامان می گوید، ادبیات آیینی کوردی یارسان سهمی مهم در پایداری شعر کوردی در طول دهه ها و قرنها داشته است. مشتاقیم مخاطبان صدای آزادی را با گوشه‌های از چنین مقوله ای آشنا کنید!
ادبیات یارسان یکی از از ارکان مهم ادبیات کردی است همچنانکه شما و مخاطبان میدانید تا چند دهه اخیر و حتی در حال حاضر نیز خیلی از شعرای مناطق مختلف با لهجه ها و گویش های مختلف بیانی باز به زبان گورانی سروده‌اند یا اینکه از افعال زبان گورانی بهره میبرند .حوزه زبان گورانی را اگر بر اساس آنچه از گذشتگان در زمینه شعر و سروده های موزون به ما رسیده است بررسی کنیم میبینیم این حوزه از نظر زبانی از ایلام تا اورامان و از همدان تا خانقین و شهرزور گسترش داشته است
هرچند در باز نشر و چاپ جدید آثار گذشتگان سهوا یا عمدا سعی در بومی سازی و یا تغییر بعضی کلمات و صرف افعال ، این آثار شده است اما ما شاهد ریشه ها و نوع بیان و صرف افعال به زبان گورانی در بیشتر آثار این شاعران هستیم
برای نمونه از درویش قلی کرندی میرزا حسین سهرابی غلامرضا خان ارکوازی و شاکه و خان منصور تا ترکه و نجف و ملا پریشان دینوری و سید یعقوب ماهیدشتی و حیرانعلیشاه و صیدی و بیسارانی و مولوی کرد خانای قبادی و دیگر شاعران بیشتر آثارشان به زبان گورانی است و این غیر از ادبیات یارسان است
به گمآن بنده و همچنین بررسی‌های مستشرقین و پژوهشگران حوزه ادبیات کردی جنوبی دفاتر یارسان از قدیمی ترین آثار به جا مانده از شعر هجایی کردی و زبان گورانی است
این آثار چون به عنوان مکتوبات و آثاری آیینی به وجود آمده و حفظ و نگهداری شده اند و این وجه تقدیسی آنها باعث شده که کمتر دستخوش تغییرات شده باشند ، بررسی و پژوهش و تحلیل آنها می‌تواند در خیلی از وجوه ادبی اجتماعی مردم شناسی زبانشناسی و حتی وضعیت سیاسی گذشته منطقه مفید و مورد استفاده باشد اما متاسفانه تنگ نظریهای ایدئولوژیک و گاه تعصبات دینی و قومیتی و حتی حاکمیتی باعث شده بود که در زمینه نشر و پژوهش در این آثار دچار رکودی آسیب رسان باشیم و اما پژوهشگران و ادیبان و شاعران معاصر به این نتیجه مثبت رسیده اند که نمی‌توان این ادبیات و آثار فاخر را ، سوای وجه آیینی و تقدیسی آن ،نادیده گرفت همچنانکه در حال حاضر شاهد عناوین زیادی از پایان نامه ها و همچنین تصحیح و چاپ این آثار هستیم
همگام و همتراز با دفاتر یارسان باید از شاهنامه کردی و راویان آن که بیشتر به صورت شفاهی است یاد کرد که آن هم در بیشتر و اکثر روایت ها به زبان گورانی است در زمینه تصحیح و چاپ آنها فعالیت های محدودی انجام گرفته است . که بایست این ارکان قدرتمند و قوی فرهنگی و ادبی را ، با بررسی و پژوهش و بحث و گفتمان و جشنواره و …بیشتر و بهتر معرفی نماییم
باید این را هم متذکر شوم که بررسی و تصحیح و چاپ این آثار بدون مشورت و همفکری با کسانی که با این زبان آشنا و تسلط کافی دارند و یا زبان مادریشان است گاهاً موجب ایجاد خطاهایی سهوی شده است که به گمانم باید در زمینه ی اینگونه پژوهش ها به ایجاد کارگروه‌هایی با حضور افراد خبره و آشنا و آگاه همت گماشت . از نظر زبان شناسی نیز در این زمینه فعالیت هایی انجام شده است ولی با کمال تأسف تعصب هایی که به صورت عرفی عمومیت دارد به عنوان مانعی بزرگ در راه نتیجه گیری از این پژوهش ها است . اینکه نتایج این پژوهش ها باب میل و دانسته های ناقص عرفی کسانی نباشد، نباید مانع انجام کار و دلسردی پژوهندگان آکادمیک و عالم و متخصص در این رشته ها شود .‌.
قدمت ادبیات یارسان تا آنجا که مشخص و مبرهن است به قرون اولیه هجری می رسد ما از بهلول در قرن دوم تا شاه خوشین در اوایل قرن چهارم دفاتری منتسب داریم . این روند را اگر بخواهیم از نظر تاریخی در نظر بگیریم ادبیات یارسان از ورود اسلام تا قرن سیزدهم روند سرایش و انتشاری با تأنی و مداوم داشته است که از بالویل شروع و به ترتیب در دوره های شاخوشین باباسرهنگ باباناعوث سلطان سهاک آ سید فرضی و شیخ امیر و در پایان به دوره سیدبراکه گوران و سی و شش درویش ایشان ختم میشود
هر چند ما در طول این دوره ها بخاطر تغییرات زبانی و اقلیمی و جغرافیایی و گویش رایج در منطقه ای که این دوره های آیینی و مقدسه ظهور و نشو نما داشته است روند یکدست زبانی نداریم اما فرم و ساختار و چارچوب اصلی همه دفاتر مبتنی بر زبان گورانی است . با این مستندات آیینی در یارسان همچنین شاعرانی که از آنها به عنوان شاعرانی با زبان ادیبانه و شاعرانه گورانی یاد شد می توان به جرات گفت که یکی از ارکان اصلی ادبیات کردی همین زبان گورانی است
از فعالیتهای شخصی ادبی تان بگویید و اینکه آیا می توانیم شاهد انتشار کتابهایی از شما در حوزه ادبیات کوردی باشیم؟
: همچنان که قبلاً اشاره‌ای داشتم بنده بالغ بر دو هزار صفحه نوشته دست نوشته های تایپ شده دارم که امیدوارم به زودی بتوانم انتخابی در بین آنها داشته باشم و درشعر کلاسیک و نو و سپید و ترانه به زبان کوردی و فارسی و همچنین داستان و ترجمه به زبان کوردی و دفاتر یارسان و پژوهش ها و حاشیه نویسی بر آنها ، کتابهایی را منتشر کنم .همچنین در زمینه موسیقی نیز در صدد انتشار و اجرای ترانه ها و تصنیف هایی هستم که ساخته ام و حتی اجراهای صحنه ای را نیز کلید زده ام .اما یک دست صدا ندارد و فرصت و وقت اندک است .
همانطوری که می‌دانید، هنوز فضای مجازی و ادبیات و هنر حقیقی کوردی پیوندی طبیعی ندارند و در بازی ممبرفیکها تشخیص سره از ناسره برای مردم دشوار است. چگونە فرهنگ با سالمی را در فضای مجازی ترویج داد؟
این روزها که بعلت همه گیری کرونا ، برنامه های عادی حضوری و نشست ها و شب شعرها تقریبا تعطیل شده است و مجبور به حضور در فضای مجازی شده ایم ، بنده هم در برنامه های هفتانه هنر اینستاگرام به صورت تخصصی به موسیقی و ادبیات پرداخته ام . و در بیشتر این برنامه ها هم به این نکته همیشه اشاره داشتم که فضای مجازی سکه ای دو رو است یک روی آن که مثبت است و آن ایجاد ارتباط بین مخاطب و پدیدآورندگان آثار هنری و هنرمندان است و روی دیگر آن که به گمان بنده مخرب و آفت هنر و ادبیات شده است ، استاد پروری های کاذب و هنرمند نمونی و هنرمند نمایی هایی است که توسط گردانندگان و مجریان عموما غیر متخصص و حتی کم سواد در آن زمینه بوجود آمده و یک شبه به مخاطبین تحمیل شده اند .
بی تعارف ، در بیشتر برنامه هایی که بنده مشاهده کردم نه لایو گزار و گرداننده و نه حتی میهمانان و مدعوین ، بار علمی و هنری و حتی تجربی لازم برای ارائه مطلب و مطالب اعم از نوازندگی ، شعر ، موسیقی یا حتی بحث و نقد را ندارند . عموم این افراد نظرات غیر مستند و شخصی خود را با کمی چاشنی غرور کاذب و صد البته حلوا حلوا و کف زدن الکی مجریان و مخاطبان و عناوین و القاب استاد و ماموستا و هنرمند کورده واری و … در رگ و ریشه ی هنر حقیقی می چکانند.
مخاطب عام هم بعلت عدم آشنایی ، معمولا همین افراد را الگو و یا گفته ها و نظراتشان را مستند و علمی و دقیق و از زبان کسی میداند که دیگران برایش کف می کوبند و مجریان با همان عناوین کذایی آنها را مورد خطاب قرار میدهند .. این وضعیت آنقدر آزار دهنده شده است که بنده در جواب القاب استاد و ماموستا میگویم این واژه های از معنا تهی شده ، این روزها فحش محسوب میشوند و نه چون گذشته لقبی برای کسی که در زمینه هنر و علم و کار هنری اش به مرحله ای رسیده است که میشود به او اقتدا کرد .. و این بلیه در مورد لایو ها و برنامه های کوردی عمومیت و کثرت بیشتری دارد .
از همه بدتر و بیشتر آن است که این مهمانان و مدعوین و سخنرانان در برهوت دانسته گی ، مطلقآ نقد پذیر نمی شوند و اتکای صحت کار و اثر و عمل و گفته شان نیز تعداد لایک و ممبرهای فیک و فالوران فیک تر میشود و این سنجه ی از بنیان سست و غیر واقعی و به نوعی فان و سرگرمی را در ترازوی استدلال استاد بودن خود میگذارند . در بخش های قبلی در مورد آگاهی و آموزش مخاطب خدمتتان عرض کردم . مخاطب ناآگاه با داده های غلط و راست نمون ، هنر و ادبیات و موسیقی ما را به ورطه ی سهل انگاری و قشری گری و ظاهر بینی خواهد کشاند . همچنانکه قبلا هم باز عرض کرده ام این مهم عملی و اصلاح نخواهد شد مگر با حضور اساتید و برنامه ریزی های منسجم و مداوم برای بازآموزی هنرجویان و هنرآموزان و مخاطبین هنر .
یکی دیگر از آفت ها ، آموزش های آنلاین است ، و نظر بنده مثل بالا در همین مورد هم ، همان است . آموزش های راه دور و آنلاین و آف لاین ، باید تحت چهارچوبی خاص و برنامه ریزی شده و ساختارمند باشد و حتما هم پایش و پالایش داده و ههمچنین تست های راست آزمایی یادگیری یا امتحانات حضوری و یا با راهکارهای درست مجازی ، انجام گیرد . سهل انگاری مدرسین و اساتید واقعی در این زمینه گناهی نابخشودنی در حیطه ی آموزش است و باز به گمان بنده نبایست بخاطر شرایط و وضعیت موجود ، سهل انگاری کرد و هنرآموزی با این شرایط پذیرفت .

حرف پایانی‌تان؟
آرزوی سلامتی و سربلندی برای اهالی واقعی هنر دارم . هنر( در تمام ژانرها ) میراثی گرانبهاست که می باید بنیان های آموزشی و انتقال آن و همچنین تولید و نشر و حتی بازنشر آن ، توسط خود هنرمندان همیشه پایش گردد و نسبت به مواردی که عرض کردم حساس بوده و نقد و نقد و نقد بی تعارف و جدی را گسترش داد.

انتشار در هفته نامه صدای آزادی شماره 630

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *