آیا شاکه و خان منصور شاعر بودهاند؟ پرسشی برای پژوهشهای تازه / جلیل آهنگرنژاد
سخن «دکارت» باشد یا ابن سینا، آنچه مهم است این است که به این جمله بیشتر بیندیشیم: « من شک میکنم پس هستم!». دقیقاً مهم این است که باید شک کنیم. کتاب «شنهی وای شهمال»(به تصحیح دکتر علیرضا خانی،بهنار دلشاد) را دوباره و سه باره با دقت بیشتری خواندم. متن اصلی اشعار منسوب به شاکه و خان منصور را با تمرکز بیشتری کاویدم. شبیه کسی که دنبال گمشدهای می گردد.
مدتهاست این اثر، فرصت تازهای به من داده است که به آن و شاعرانش با دیدهی «شک» نگاه کنم. روی «روساخت» و «زیرساخت» اشعار، بیت به بیت و مصراع به مصراع کاوش کردهام. آثار تاریخی را دیدهام. منابع متعدد را کاویده ام. حاصل این فرایافت مواردی از این دست بوده است:
اشعار منسوب به این دو چهره به شکلی کاملاً نمایان، از هم گسیختگی روایی دارد. انگار هر کدام از بخشهایی که در کتاب «شنهی وای شهمال»آمده اند، برگ هایی اتفاقی از یک کتاب کهنهاند که با سعی پسینیان جمعآوری شده است. این از هم گسیختگی، نه تنها در برگهایی ظاهری دیده میشود، بلکه انقطاع روایی آن، نشان از اتفاق مهمتری می دارد.
دفتر شعر مذکور به عقیده نگارندهی این سطور، تنها یک سراینده دارد. سبک شعر در کلیت عام آن، منقش به اثر انگشت سبک شخصیِ یک نفر است. آنچه که از زبان شاکه نقل میشود، با همان سبک شخصی از زبان خان منصور هم جاری است.
شاعری خوش قریحه که به احتمال، سالهایی در رکاب «خان منصور» بوده و دوستی و داستان و حکایت او را با «شاکه» را شنیده، از آن داستانی منظوم ساخته و در متن داستان منظومش به رسم معمول منظومهها، دیالوگهایی را از زبان این دو چهره نقل کرده است. در حقیقت شاکه و خان منصور علاوه بر شخصیت تاریخیشان، دو شخصیت در همان منظومه شعر کوردی کلهری هستند.
بر همین اساس، این اشعار دهان به دهان میگشته و ذهن راویان بعدی، کلیت منظومه را به فراموشی سپرده و بیتهای دلنشینتر را بازخوانی کرده و سینه به سینه به نسلهای بعدی رسیده است. هر چه از زمان وقوع داستان فاصله میگیریم، این چهرهها به مرز تلفیقی«واقعی_افسانهای» میرسند. اما داستانشان به روال معمول داستانهای شفاهی، شاخ و برگ می گیرد. مردم آن را باور می کنند و آنهایی که بیشتر به تاریخ قومی عشق می ورزند، آن را بخشی از واقعیت های تاریخی می انگارند.
نگاه سوم: سند معتبری که در آن به هنر شاعری «خان منصور» اشاره داشته باشد، در دسترس نیست و یا فعلاً پیدا نشده است. با مورخان هم در این باره صحبت کرده ام. پس باید جدی تر به دنبال شخص سومی باشیم که خالق منظومه ای به نام «شاکه و خان منصور» بوده است.
این یادداشت هرگز نگاهی فروکاهنده به ارزشهای فرهنگی و ادبی کوردی ندارد و تنها در پی آن است که با طرح چند فرض، پویندگان عرصه فرهنگ و ادبیات کوردی را به تلاش برای فرایافتی روشن و متفاوت سوق دهد.
این مطلب در مقالهای مفصل تر با ادلههای خاص منتشر خواهد شد.
انتشار در هفته نامه صدای آزادی/ شماره 617