جراحی اقتصادی یا جراحی روانی ! / دکتر نیره مردی

 

 

 

مسائل اقتصادی روان جامعه را زیر تیغ جراحی قرار داده است و در واقع آنچه که اتفاق افتاده، یک جراحی روانی دردناک با دوره نقاهت طولانی و عوارض پردامنه است. دوره نقاهتی که تمام جنبه­های زندگی را تحت تأثیر قرار می­دهد. تحقیقات و پژوهش­های علمی حاکی از ایجاد پیامدهای منفی بحران اقتصادی بر سلامت روان جامعه است. سلامت روان بخش مهم و جدایی ناپذیر از سلامت عمومی جامعه است و در واقع سرمایه انسانی و اجتماعی و اقتصادی را تحت تأثیر قرار می­دهد. مشکلات سلامت روان از جمله افسردگی، سطح پایین بهزیستی، تمایل به خودکشی، رفتارهای نابهنجار، خشونت خانگی، همسرآزاری، بی­توجهی به نیازهای کودکان، افزایش سوء ­مصرف مواد، افزایش پرخاشگری در خانواده و سطح جامعه، تأثیرات منفی بر فرزندپروری، تنها بخشی از تبعات این جراحی است و عوارض آن تا سالهای طولانی ادامه خواهد داشت. پیامد بزرگ این جریان در واقع احساس خشم و عدم امنیت روانی است. پژوهش­های بسیاری در کشورهای مختلف جهان انجام شده است که نشان می­دهند رکود اقتصادی، باعث تخریب بنیان خانواده و جامعه از جنبه­های متفاوت می­شود.

آنچه اکنون به دنبال جریان به اصطلاح، جراحی اقتصادی رخ داده است تنها مسئله تأمین نیازهای اولیه نیست، مسئله اصلی احساس عدم امنیت اقتصادی و عدم امنیت روانی است. احساس عدم اطمینان از توانایی مدیریت زندگی و حمایت از خانواده  و عدم توانایی در برقراری تعادل بین درآمد و هزینه­ها در بین قشر متوسط و فقیر جامعه است و نتیجه­ آن احساس یأس و سرخوردگی و احساس ناکارآمدی و در نهایت خشم است. جامعه خشمگینی که در آن مردان با پرخاشگری و افسردگی و صمیمیت کمتر و زنان مضطرب و مطالبه­گرتر رفتار می­کنند، جامعه­ای که زیر تیغ جراحی اقتصادی مهمترین سرمایه خود را که کیفیت زندگیست از دست می­دهد.

مشکلات روانی و رفتاری علاوه بر ژنتیک و خانواده از متغیرهای اقتصادی و اجتماعی نیز نشأت می­گیرند.  عوامل اجتماعی و اقتصادی مانند نابرابری در درآمدها و تفاوت طبقاتی، مهاجرت اجباری ، از دست دادن کار، مشکل در تأمین مسکن، مهاجرت به حاشیه­ی شهرها، کوچک شدن خانه­ها، کاهش بضاعت مالی جهت هزینه برای سفر و تفریح و …. آثار قابل توجهی برسلامت روانی و ایجاد اختلالات روانی دارند. یکی از تلخ­ترین تبعات تنگنای اقتصادی، تأثیر منفی آن برکودکان است، در خانواده­های کم درآمد با افزایش مشکلات مالی ، احتمال ابتلای کودکان به بیماری­های روانی افزایش می­یابد چرا که والدین نمی­توانند انرژی و زمان بیشتری را  صرف توجه به نیازهای فرزندان کنند و به دلیل فشارهایی که بر آنها تحمیل می­شود شیوه­های فرزندپروری نیز تحت تأثیر قرار می­گیرد.

بیکاری و تورم از مهمترین متغیرهای تاثیرگذار اقتصادی و اجتماعی بر سلامت روانی جامعه هستد و پژوهش­ها نشان داده­اند که عدم اشتغال، مشکلات جسمی و روانی را به دنبال دارد و زمینه را جهت ابتلا به افسردگی، انزوا و گرایش به اعتیاد و حتی  اقدام به خودکشی فراهم می­کند.  تورم هم یکی از مهمترین معضلات اقتصادی است که از طریق ایجاد استرس عمومی و بی­اعتمادی، سلامت جامعه را تهدید می­کند. تورم از طریق ایجاد استرس و ترس از دست دادن ماحصل زحمات و دارایی­ها و بی­اعتمادی نسبت به ارزش پول ملی، به سلامت روانی آسیب می­زند.

یکی از نتایج جالب و قابل توجه برخی از پژوهش­ها این است که در سطوح بالای درآمدی ، افراد به سمت سبک زندگی ناسالم و پراسترس مثل رژیم غذایی نامناسب و تحرک فیزیکی کمتر تمایل پیدا می­کنند اما آنچه اهمیت دارد و بیشترین تأثیر را بر سلامت روان ایفا می­کند، توزیع مناسب و عادلانه درآمدهاست و نابرابری درآمد و تفاوت طبقاتی بر سلامت روانی در هر دو گروه ثروتمندان و فقرا تاثیر منفی دارد.

با نگاهی نامیدانه اما توأم با واقع­بینی باید گفت که عوارض روانی ناشی از جراحی اقتصادی به سادگی قابل جبران نیست بنابراین شناسایی مؤلفه­های مؤثر برسلامت روانی افراد جامعه از جمله حل مسئله بیکاری و تورم می­تواند زمینه را برای پیشگیری از وقوع اختلالات و آسیب­های اجتماعی فراهم کند. مسئولین اقتصادی و سیاسی کشور نخست باید اقدامات و سیاست­های اساسی و ضروری جهت بهبود و ثبات رشد اقتصادی در پیش بگیرند و سپس توجه و تلاش خود را معطوف به مناطق و اقشاری با بالاترین نابرابری درآمد کنند تا هر چه سریعتر از تبعات و آسیب­های ناشی از مشکلات اقتصادی جلوگیری کنند.

 

انتشار در هفته نامه صدای آزادی / شماره 641

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *