نگاهی به برزونامه کُردی به تصحیح: آهنگرنژاد و پرویزی / استاد اردشیر کشاورز

 

 


کتاب رزمنامه به رزونامه با رسم الخط کُردی سورانی و اما بنا به معمول و اصل علمی زبان کتابت شعر در زبان کُردی که شاخه چهارم زبان کردی یعنی شاخه گویشی اورامی (هورامی) و گوران هست، سروده شده کتاب به رزونامه با مشخصات مربوطه ذکر شده به علاقمندان عرضه گردیده است.کار خوب جمع آوری، بررسی و تجزیه و تحلیل و … چاپ و نشر این اثر ارزنده را به جامعه فرهنگی و دوستدار دانش بومی شادباش گفته، از کوشندگان عزیز جناب جلیل آهنگرنژاد و جناب مهندس قامت پرویزی سپاس و تشکر ویژه دارد. کتاب مذکور با مقدمه استاد بزرگوار جناب آقای دکتر میر جلال الدین کزازی …
استاد اردشیر کشاورز

کتاب رزمنامه به رزونامه با رسم الخط کُردی سورانی و اما بنا به معمول و اصل علمی زبان کتابت شعر در زبان کُردی که شاخه چهارم زبان کردی یعنی شاخه گویشی اورامی (هورامی) و گوران هست، سروده شده کتاب به رزونامه با مشخصات مربوطه ذکر شده به علاقمندان عرضه گردیده است.کار خوب جمع آوری، بررسی و تجزیه و تحلیل و … چاپ و نشر این اثر ارزنده را به جامعه فرهنگی و دوستدار دانش بومی شادباش گفته، از کوشندگان عزیز جناب جلیل آهنگرنژاد و جناب مهندس قامت پرویزی سپاس و تشکر ویژه دارد.
کتاب مذکور با مقدمه استاد بزرگوار جناب آقای دکتر میر جلال الدین کزازی از زینت بهره دهی لازم نیز منتفع شده است و لذا ادامه این راه را از دیگر دوستانی که در این وادی پی سپر هستند همچنان انتظار تلاش های مجدانه دارد. هر چند در این راه یعنی سیر و سیاحت در باغ بزرگ پر از رمز و راز شگفتی ها و اسرار نادانسته و دانستنی های بسیار و آکنده از هر خواسته ی معنوی و دریای خروشان طلب حاجت یعنی نامه منظوم ملی ایرانیان شاهنامه حکیم بزرگ توس کسانی به تفرس و تفحص پرداخته و آثار دریافته از آن اقیانوس بی کران را چه به زبان فارسی و چه به زبان کردی در همین محدوده غرب کشور و منظومه ی اقماری زاگرس تقدیم به ساحت دوستداران و علاقمندان هم کرده اند که جای آن دارد، سری به آن دسته های گل چیده شده از باغ بزرگ فردوسی حکیم بکشیم و در این راستا به ذکر نمونه هایی چند بپردازیم.
از جمله کتاب تاثیر قرآن بر احادیث در شاهنامه فردوسی تحقیق از حسن منتصب مجابی عضو هیات علمی دانشگاه رازی کرمانشاه، این کتاب با ۷۹۸ صفحه و متون شایسته تحسین، یکی از کارهای نیکوی متاثر از مضامین شعری فردوسی حکیم است.
۲-کتاب جادو- حیوانات و پیش بینی ها در شاهنامه فردوسی ، شناخت و بررسی برخی عناصر حماسی، اساطیری در شاهنامه ، نوشته سرکار خانم مریم رضا بیگی در ۲۱۷ صفحه که در نوع خود بی نظیر و کاری است نو و بکر
۳- زنان عاشق درشاهنامه ، تالیف شاعر توانا جناب ولی رضایی در۱۲۱صفحه .
۴- رستم و سهراب به روایت اوستا- تالیف روانشاد استاد عمادالدین دولتشاهی با مقدمه استاد فریدون جنیدی.
۵- رستم و زنون از دکتر مجید یزدان پناه، از استان کرمانشاهان و نیز آثاری از بزرگان ادبی و هنر ایران به منصه ی ظهور رسانیده اند از جمله تراژدی قدرت در شاهنامه و سیاووش بر آتش – تحلیلی از داستان های فریدون، کاووس، سیاووش ، کیخسرو، مصطفی رحیمی، شاهنامه فردوسی ساختار و قالب، کورت هایزیش هانزن، ترجمه کیکاووس جهانداری، رستم و اسفندیار در شاهنامه، محمد علی اسلامی ندوشن، سوگ سیاووش ( در مرگ و رستاخیز) شاهرخ مسکوب ساز و موسیقی در شاهنامه فردوسی، کتایون صارمی، فریدون امانی، اسطوره های ایرانی، وستا سرخوش کرتیس، ترجمه عباس فجر و مقاله ای که استاد روانشاد سید ابوالقاسم انجوی شیرازی با عنوان مردم و فردوسی به مناسبت جشنواره توس نگاشته و گرد آورده و در آن پرداختی به منظومه دارچنگه داشته است.
موسیقی در فرهنگ لرستان با بُن مایه بهره مندی از آلات و ادوات موسیقیایی در شاهنامه، پروفسور سکندر امان اللهی بهاروند و اما در زمینه سرایش اشعار کردی بر سبک شاهنامه با مضامین شعری داستان هایی که در کتاب به رزونامه، تالیف مورد بررسی آمده، آثاری چند پدید آمده است و از این روی سراغ از آن می گیریم که اصلاً شاهنامه کُردی سروده چه کسی است.
جناب استاد دکتر جلال الدین کزازی در مقدمه کتاب به رزونامه ص ۸ آورده اند: « شاهنامه در این زبان ( مراد زبان کُردی و گویش های متفرع از زبان کُردی است) بازتابی گسترده یافته است و گونه ای گران مایه را درادب این زبان ( زبان کُردی ) پدید آورده است که رزمنامه سرایی کردی است از زمان الماس خانه کندوله ای که شاهنامه ای بدین زبان( زبان کُردی ) سروده است و …»
و در پیش گفتار کتاب به رزونامه ۲ ۱۷ هم می خوانیم که چون سبک و زبان وگویش بیشتر آثار حماسی کردی گونه مشترکی دارند و همچنین زمان سرایش آن آثار به دوره های خاص بر می گردد اعتقاد این است که پردازنده ی اکثر آثار مورد بحث الماس خان کندوله ای است و این مورد در صفحات بعدی و مستند به نگاشته هایی از توضیحات ارزشمند دوست عزیز و مورد علاقه ام جناب دکتر مجید یزدان پناه، بر رستم وزنون هم آمده است که به آن هم می پردازیم، در حالی که می دانیم سراینده شاهنامه کردی شخصی به نام «الماس خان بن خسرو خان کلهر» از اهالی ده ماراب کرمانشاه بوده و در سنندج به تحصیل اشتغال داشته و به مدت ده سال مشغول ترجمه شاهنامه به کردی شد و پس  از ختم شاهنامه به مدت پنج سال بنا به دستور فتحعلیشاه به زندان افتاد و اکه که از سرایندگان معروف کُرد بوده است، علاوه بر ترجمه شاهنامه اشعار نغز و دلنشینی هم دارد که بیشتر آنها در زندان سروده است.
(نک به کتاب تاریخ موسیقی کُردی، دکتر صدیق صفی زاده بوره که ای ، انتشارات بهنام سال ۱۳۷۷، زیر نویس ۱ ص ۳۴)
و این که کتاب رزمنامه به رزونامه اثر مورد بررسی ذیل، مبحث حماسه سرایان کرد که مبحثی گشاده و در خور توجه می باشد به نقل از جناب دکتر یزدان پناه در مقدمه رستم و زنون آمده است : « از کندوله شاعران برجسته کردی سُرا و فارسی گوی برخاسته اند از آن جمله الماس خان کندوله ای شاعر بزرگ کُرد که با هم آمیختن رزم و بزم اثر جاویدان نادر و توپال را به رشته نظم کشید. به سرهنگ الماس خان، الماس خان کردستانی و میرزا الماس خان یعنی هر سه نام، شهرت داشت. باید خاطر نشان شد که این نام با الماس خان کردستانی که توسط آقای صدیق بوره که ای در کتاب تاریخ ادبیات کُردی از او نام برده شده است، تفاوت دارد اگر چه زندگی او تقریباً شبیه به زندگی الماس خان کندوله ای بوده و یک شاهنامه کردی بالغ بر شصت هزار بیت به او نسبت داده شده و الماس خان کردستانی در دوره قاجاریه زندگی می کرده و الماس خان  ( کندوله ای ) در دوران نادر می زیسته است. ص ۳۷۸ به رزونامه- هر چند در این مورد و تفاوت اعلام شده مدرکی ارائه نشده و نمی توان به سهولت بر این باور بود. باید گفت: الماس خان کلهر که اهل ماراب میان در بند کرمانشاه بوده است نه کردستانی، بلکه کرمانشاهی و کلهر است و این سوء برداشت ناشی از مطالبی است که استاد روانشاد ملا محی الدین صالحی ذیل مطلب سرهنگ الماس خان به این صورت آورده اند که می خوانیم: « گاهی او را الماس خان کندوله ای و گاهی میرزا الماس خان و در بعضی نوشته ها و روایات: سرهنگ الماس خان کردستانی گویند: این سه عنوان هرسه مورد در مورد او صدق می کند و این که گویند الماس خان کردستانی به این معنی است که او اصلا کردستانی و … و ادامه داده است که الماس به قریه کندوله بیلوار مهاجرت و به شعر و شاعری می پردازد.
(نک به کتاب سرود بادیه در ترجمه شعرای کرد و لک و لر- تالیف استاد ملا محی الدین صالحی، ناشر مولف با همکاری انتشارات کردستان ۱۳۸۰- سنندج- صص ۱۶۱،۱۶۴)
یعنی این که اصلا شخصی به نام الماس خان کندوله ای وجود خارجی نداشته و ضمنا کندوله جزء بیلوار نبوده و از توابع دینور است و پی گیر موضوع می شویم چنانکه در مبحث نفوذ شاهنامه در میان کُردان درپاره ای از آثار مکتوب آمده است: چون کُردان خود را از اقوام اولیه ایرانی می دانند، از این روی از گذشته های دور دلبستگی عمیقی به شاهنامه داشته و از ذکر دلاوری ها و پهلوانی پهلوانان اسطوره ای شاهنامه جان و روان و اندیشه را طراوت و شادابی بخشیده و چنان اندیشه ها و تفکراتی موجب تشجیع آنان در ایجاد حماسه های رزمی شده است و بر این اساس می بینیم نام اکثری از مردمان کرد برگرفته از اسامی مردان و زنان شاهنامه است. چون: کیومرث، هوشنگ، جمشید، فریدون، کاوه، رستم، سهراب، منیژه، گل اندام، تهمینه، و غیر اینها و یا به شرح دلاوری های پهلوانان اساطیری شاهنامه در نسخه های کردی سروده شده توسط شاعران کُرد پرداخته اند و چنانکه خوهیم گفت سرایش اشعار حماسی در شاهنامه های کُردی نسبت به زمان سرودن ابیات شاهنامه فارسی توسط حکیم فرزانه توس از فضل تقدیم برخوردار بوده هر چند بعد از سرایش شاهنامه فارسی، سرایندگان کُرد همچنان به پیروی از استاد ابوالقاسم فردوسی به سرودن مثنوی روی آورده و داستان های شاهنامه را هم جدای از آن به زبان کُردی برگردان کرده اند که از جمله آنها می توان داستان هایی چون شیرین و خسرو ، خسرو و شیرین، شیرین و فرهاد، بهرام و گل اندام، هفت خوان رستم، رستم و سهراب، جهانگیر و رستم، برزو و فرامرز، پیر بیان ، بیژن و منیژه، هفت رزم، نه رزم، یازده رزم، رستم و زردهنگ، رستم و اسفندیار، کنیزک و یازده رزم، کاوه کُرد، اسکندرنامه، رستم نامه، و … اشاره کرد و افزون بر اینها دکتر صدیق صفی زاده بوره که ای هم بر سرودن شاهنامه کردی توسط الماس خان کلهر صحه گذاشته و نوشته است : الماس خان کلهر که یکی از سرایندگان کردان کلهر کرمانشاه است. همه شاهنامه فردوسی را در ده سال با کوشش های خستگی ناپذیر شبانه روزی به گویش گورانی برگردانده است. از این شاهنامه دو نسخه موجود است. یکی در دیه خوش مقام گروس و دیگری در گهواره کرمانشاه که متاسفانه تاکنون این شاهنامه کردی به چاپ نرسیده است.
(نک به کتاب نوشته های پراکنده درباره یارسان( اهل حق) تالیف صدیق صفی زاده بوره که ای ، موسسه مطبوعاتی عطایی، ج اول  ۱۳۶۱ – تهران صص ۱۶۳ تا ۱۶۶)
همچنین دکتر ایرج بهرامی در مقدمه ای که بر کتاب شاهنامه کردی سروده مصطفی بن محمود گورانی آورده اند که در تشکیک این که شاهنامه کردی سروده الماس خان کندوله ای است می نویستد: نکته های قابل ذکر این که جزواتی از رزم نامه ها و جنگ نامه ها که به شاهنامه کردی شهرت دارند. جزواتی از این سروده ها که امروزه به صورت دست نویس در بین کردان یافت می شود ، همه را سروده الماس خان کندوله ای می دانند دیگر این که داستان های و رویدادهایی که در شاهنامه های کردی آمده اثری از هیچ یک از این داستان ها و رویدادها در شاهنامه فردوسی نیست و در این رهگذر به خصوص باید به رزم نامه هفت لشکر، رستم و زرد هنگ دیو کنیزک و یازده رزم و … اشاره نمود که در آنها محل این رویدادها اکثراً مناطق کردستان، کرماشان و دیگر سرزمین های کردنشین آذربایجان است. همچنین از این سروده ها از پهلوانان ایرانی و انیرانی نام برده شده و که ایرانی ها از تبار کُرد هستند و از پهلوانان کرد تبار ایرانی. زرعلی، زرپوش و زرداد و از پهلوانان انیرانی، زنون جادو، لولاک، بنگوش و سالوس عدنی ، قلماخ ، حراسم ، قلون ، قطران زنگی ، صمصام دیو وغورث شاه را  می توان نام برد.
همچنین نام محل رویدادها در مناطق کرماشان از این قرار است: هارون آباد اسلام آباد فعلی، سمنگان و آب باریک از توابع صحنه و قزوینه و از توابع کنگاور.
ناگفته نماند که در شاهنامه های کردی فرزندان، نوه ها و نبیره های رستم همچون تیمور، جهانگیر، جانبخش و برزو نقش دارند و شهر آشوب مادر برزو و نوه رستم یعنی فرزند سهراب سمنگانی، دختر قلیچ خان افشار می باشد…
و اما مطلب مهم و قابل توجه دکتر ایرج بهرامی این است که در زیر نویس یک مطالب صفحه ۳۶ که به آن پرداختیم. نوشته اند: « ۱- واقعیت این است که نگارنده هم قبل از این که به نسخه خطی مثنوی کردی جواهر پوش دست یابد به همین باور بوده( یعنی باور داشته است که مثنوی های رزمی شاهنامه های کردی سروده هایی از الماس خان کندوله ای است ) اما با توجه به این که سراینده این شاهنامه کردی در چندین جا در سروده ی خود نامش را ذکر نموده و او شخصی به غیر از الماس خان کندوله ای می باشد، دیگر در این باره باوری همچون باور قبلی ندارد و به همین دلیل احتمال می دهد که حداکثر شاهنامه های کردی از سروده های الماس خان کندوله ای نیستند.»
(نک به مجلدات سه جلدی شاهنامه کردی سروده مصطفی بن محمود کورانی و … شامل منظومه های جواهر پوش ( داستان هفت لشکر) و بیژن و منیجه، پیش گفتار، تصحیح، توضیح و واژه نامه ایرج بهرامی، ج اول نشر آنا، ج اول، ۱۳۸۹، تهران ، صص ۳۵، ۳۶)
و لذا بیرون از غوغاهایی چنین زیبا و ستودنی و خوشایند و مطبوع کردان سینه سوخته باید گفت: این همه شگفتی ها و پدیداری های اعجاب آفرین، محصول عظیم شاهنامه، نامه ملی ایرانیان است که به تقلید از آن شاهنامه های کردی و فارسی سروده شده، جُنگ ها پدید آمده، دفترهای مثنوی پیرامون رزمنامه ها، جنگ نامه ها، فتح نامه ها، شکل گرفته ، چرا که باید بر این باور بود همچنان که از دیر باز مطالعه شاهنامه ، نامه ملی ایرانیان در این بخش از جهان و فراسوی مرزهای ایران بزرگ در درازنای زمان، پدیده ی شگرف و شگفت سامان نظم شاهنامه یعنی برهه قرن چهارم هجری قمری و تاکنون و در فراخنای جهان ادبیات گران سنگ شاهنامه حیات معنوی و جاوید خود راتداوم و استمرار بخشیده وتا جایی که بزرگانی چون ژول مول فرانسوی شاهنامه را به نثر فرانسه ترجمه و در فاصله چهل سال ۱۸۷۸- ۱۸۳۸ میلادی در هفت جلد منتشر کند و در برابر هر صفحه شعر فارسی، ترجمه فرانسه آن نیز در صفحه مقابل چاپ شود.
(نک به مجلدات ۷ جلدی شاهنامه فردوسی، اثر ژول مول ، ترجمه جهانگیر افکاری ، جلد دیباچه شاهنامه، شرکت سهامی کتاب های جیبی، چاپ سوم ۱۳۶۳ – تهران)
پس بنابراین باور این بوده است که در بیش از یکصد ساله گذشته، همچنان که گفته شده و نوشته اند از نامه ملی شاهنامه به صورت انبوه با آن جلدهای رویه چرمین زیبا و شکیل و پرده ها و تصاویر الوان معنا دار همراه ابیات حماسی در هر خانه ای سراغ گرفته می شده است، چرا که مضامین منظوم و حماسی این سند سیادت ملی ایرانیان در آن روزگار خلاء بسیاری از نابوده ها را در شب های تاریک و یخین و دراز زمستان های سخت آن سال هایی که دیگر نیستند و یا در مهتاب شب های تابستان در فراغت های حاصله، در بزم، در رزم، در شادی، در سوگ و عزا پر می کرده است و از میان آن همه اثر منظوم، بدیهی است که به درست و یا به تعابیری چندگانه رزمنامه هایی چون به رزونامه ، پدید آید و باور داریم که بُن مایه کلام منظوم شاهنامه که رزمنامه ها باشد در میان عشایر از قداست و احترام لازم برخوردار بوده و بر آن اساس است که شاهنامه خوانی درمیان کردان و عشایر رواج داشته تا جایی که شاهنامه خوانی را اصولاً نوعی خنیاگری دانسته اند که همواره در میان ایلات از پیشینه ای قوی و ملموس بهره برده و درکار شاهنامه خوانی معمولا از قشری از جامعه با سواد ایلی استفاده می شده است.
با این تفاوت که شاهنامه خوانان عشایری بر خلاف خنیاگران سنتی و نقالان شهری از راه شاهنامه خوانی امرار معاش نمی کرده اند، هر چند استثنا هم وجود داشته است و در این راستا می شود به عنوان مثال از سران ایلات بزرگی یاد کرد که شاهنامه خوانانی را در حضور و ملازم رکاب داشته اند چون نظر علی خان امیر اشرف امرایی حاکم لرستان شمالی که از شخصی شاهنامه خوان به نام احمد شاهنامه خوان یا احمد یادگار استفاده می برده و این شاهنامه خوان مشهور قبل از شروع رزم های عشایری که معمولا جنگ های محلی امیر اشرف به صورت شیاع به شیوه ی تهاجمی و شبیخونی انجام می گرفته و در آن شبیخون ها که به نام شبیخون های نظر( نظر کوتاه شده نظر علی خان) از امر غافل گیری بهره برده می شده با خواندن اشعار حماسی رزمنامه های شاهنامه، روح سلحشوری و عِرق ملی و میهنی را در نهاد جنگاوران عشایری تقویت می کرده و موجب تشجیع آنان می شده است.
« چو فردا برآید بلند آفتاب
من و گرز و میدان افراسیاب
پرستنده ای دارد او روز جنگ
کز آواز او رام گردد پلنگ
و یا اینکه سرداران بزرگ کلهر چون علی اکبر خان سردار مظفر فرزند دلاور داوودخان- امیر اعظم کلهر- محمد خان ضیغم النظام و عبداله خان ضیغم السلطان قوچه ای کلهر در جنگ های عشایری خواندن اشعار حماسی را موجب تشجیع سواران خود می دانسته اند و از  جمله در جنگ هفت آشیان که در محال سنجابی رخ می دهد و ابتدا شکست متوجه سواران کلهر می شود جهت تشویق و تشجیع سواران کلهر عبداله خان ضغیم السلطان که شاهنامه را با صدای خوب و رسا می خوانده است ، می خواند:
نتابیم از رزمگه سر ز جنگ
نیاریم بر نام داوود ننگ
و در برابر، عل اکبر خان سردار مظفر پسر امیر اعظم هم جواب می دهد:
من آنم که در جنگ ها بوده ام
نترسیده پش ننموده ام
(نک به مجلدات سه جلدی کتاب امیر مخصوص کلهر ، ج اول ، چ اول ، انتشارات تاق بستان، اردشیرکشاورز، سال ۱۳۹۰، کرمانشاه ، صص ۱۶۵- ۱۶۶)
البته این گونه ابیات باز هم تقلیدی از اشعار شاهنامه و اما بر وزن شعری آن سروده و یا شاید هم فی البداهه خوانده می شده و یا آین که علی اکبر خان سردار مقتدر سنجابی از سرداران بزرگ و نیک نام ایل جوان و غیرتمند سنجابی هم در یادداشت های خود آورده است:
«کیفیت سر حد نشینی و وظیفه مستمر سرحد داری از عوامل ایران پرستی در طایفه سنجابی شده بود. یعنی اختلافات و کشمکش های مداوم یا مردم آن طرف مرز و مقابله با خشونت و تجاوزگری پیوسته مامورین عثمانی که در اصطلاح محلی ما هنوز دولت روم نامیده می شد، موجب احساس خودی و استقلال در این طرف مرز و جدایی و غرور نسبت به آن طرف مرز می گردید و نیز همین کیفیات باعث محبوبیت داستان های باستانی شاهنامه و داستان های وطنی به لهجه (گویش ) کردی در میان ما بود که در شب نشینی ها خوانده می شدند. مانند داستان هفت لشکر ایران و توران و داستان جنگ نادر با توپال و داستان کنیزک و …
(نک به کتاب ایل سنجابی و مجاهدات ملی ایران، خاطرات سردار مقتدر سنجابی، تحریر و تحشیه دکتر کریم سنجابی ، نشر شیرازه سال  ۱۳۸۰- تهران ۱۲۱)
در همین راستا باید گفت هر آنچه هست مربوط به اعجاز شاهنامه هست که نامه ملی سند افتخار و هویت بخشی اقوام گوناگون ایرانی است و با توجه به مضامین پهلوانی، داستانی، حماسی، اخلاقی و اجتماعی و از همه برتر و بالاتر آموزش دینی و مذهبی و یزدان پرستی و عشق و ارادت به ائمه اطهار علیهماالسلام و الصلوه است که مضاف بر جریان و روند و پروسه شاهنامه خوانی پدید آمده که تا کنون باقی است و در این مورد علاوه بر رزمنامه هایی چون به رزونامه آثاری بر همان وزن و صناعت ادبی شاهنامه به فارسی و کردی و لکی و غیره در میان مردم عشایر از قوه به فعل در آمده از جمله کتابی خطی با خوشنویسی زیبا را این قلم در اختیار دارد که یکی از عشایر باسواد لُر طایفه بهاروند ایل بزرگ در کوند لرستان به نام اله مراد بهار وند بر وزن شاهنامه سروده و با خوشنویسی استاد روان شاد اسفند یار خان غضنفری امرایی زیور تحریر یافته و نام آن جنگنامه سردار اکرم است و همچنین کتاب هشیار نامه یا شاهنامه مختصر مجموعه اشعار اله مراد شاعر لُر با تخلص هشیار از ایل سنگوند لرستان که قبل از سال ۱۳۰۰ خورشیدی به زبان فارسی سروده شده اند و یا فتحنامه ی حسام الملک میرزا احمد الهامی به انضمام محاربات ملک نیاز خان و جوانمیر هماوند از درویش قلی کرندی به اهتمام محمد علی سلطانی و نیز  کتاب گلزار بهشت با عنوان دیوان زنده یاد حاج اسماعیل ططری کرمانشاهی، کردی ، فارسی، عربی و … که می دانیم این گونه آثار محلی به شوق و علاقه و اشتیاق سیر درباغ پر ازگل و ریاحین شاهنامه حکیم توس و به تقلید از سبک شعری، مثنوی ، قصیده به بحر متقارب آن حکیم بزرگ سروده شده اند.حال به چه میزان و حداقل در به کار گیری  از صنعت ادبی مربوطه توفیق یافته باشند، خود بحثی جدا می طلبد و دیگر این که درسال ۱۳۸۴ جناب استاد حمید ایزد پناه لرستانی، کتابی به نام شاهنامه لکی را به اهتمام وجود بزرگوار خودش به چاپ رسانید که ذیل مبحث دیباچه شاهنامه لکی( جنگ هماون) نوشته اند، سراینده و تاریخ دقیق سرودن و یا تحریر این کتاب مشخص و آشکارنیست و شاید این کتاب از بخشی از مجموعه ی (شاهنامه ی ) بزرگتری که همانند و مشابه شاهنامه فردوسی بوده است انتخاب شده باشد که گفته اند گویا در زمان شاه رستم عباسیاز اتابکان لر کوچک (۸۷۳-۹۳۰ ه ق) و به فرمان او این شاهنامه را به زبان لکی و با وزن هجایی که درلرستان معمول بوده به نام او سروده اند.
شاید سراینده این شاهنامه آن را بر پایه روایت های بومی لرستان سروده باشد نه شاهنامه فردوسی و جناب ایزد پناه همچنین به نسخ دیگری از شاهنامه های لکی اشاره کرده اند و باز هم ذیل مبحث زبان این دفتر حماسی نگاشته اند: زبان این کتاب لکی است ولکی را باید به جای مانده و یا همان زبان پهلوی باستان دانست که زبانی فراگیر بوده که هم زبان گفتگوی روزانه و هم زبان شعر و ادب و بیان احساس در ترانه سرایی و مهمتر از آن زبان آیینی و نیایش یارسان یا اهل حق در لرستان بوده و می باشد و متعاقب آن به جغرافیای زبان لکی پرداختی وسیع داشته و لذا باید گفت: نه لکی همان زبان پهلوی باستان است و نه جغرافیای توصیفی زبان لکی منطبق با حقیقت و واقعیت امر است و می شود باور داشت گزافه های بسیار در این مباحث مشهود است.
لازم به ذکر می داند بعد از چاپ و نشر کتاب شاهنامه لکی، این قلم به نقد و بررسی محتوای کتاب مذکور پرداخت و اما آنچه اینک ضرورت باز پرداخت آن محسوس می نماید، پیرامون بررسی زبان کتاب شاهنامه لکی است که بنا به عقیده جناب استاد ایزد پناه زبان لکی است، در حالی که می دانیم لکی زبان نیست و گویش است و انواع گویش های لکی که گویش معیار آنها بنا به بررسی شخص جناب استاد ایزد پناه گویش لکی دلفان است. حداقل در سنجش با گونه های گویشی سلسله و بیرانوند در لرستان و نه گونه های گویشی در طرهان.
(نک به فرهنگ لکی، حمید ایزد پناه ، موسسه فرهنگی جهانگیری ، چاپ اول ۱۳۶۷، گیلان ص ۵)
در کرمانشاهان، ایلام و دیگر نقاط، گویش های لکی از متفرعات گویشی زبان کردی هستند. بنا به مشابهت های نگارشی، آوایی و غیر اینها که خود بهترین دلیل می تواند باشد و لذا با تذکار چند بیت از ابیات شاهنامه لکی، موضوع را پی می گیریم: (شاهنامه لکی بخش نخست به زبان «اصلی» لکی):
شیران و بُوران طایفه ی دستان
راهی بین لَوان ، پیری سیستان
اسه خالین ولایت ایران
کس پیدانین جَه نرّه شیران
جَه کِی خَوف داری، پَرواجه کیتَن؟
پیران طلب کَرد ، واتش ای پیران
قاصد آوَردَن خبر جَه ایران
بَه کروُن خبر جه ایران
بستانون قصاص، جه نرّه شیران
اول این که چون اشعار شاهنامه لکی فاقد اعراب و آوانگاری و بر اساس رسم الخط فارسی است، هر کس به هر نحو و طریق و به واسطه سهولت در قرائت ابیات آن و بر حسب تمایل و بدون توجه محتوایی واژه ها – اشعار را می خواند، از این روی در صد خطای خوانش بسیار بالا می باشد، در حالی که چنانچه اشعار با رسم الخط کُردی (اورامی و گوران) نگاشته می شد، گو این که قرائت آن مشکل تر از رسم الخط مورد عمل هست. اما در صد لغزش خواندن بسیار کمتر است.
دوم اینکه زبان دفتر یا شاهنامه لکی مورد بررسی علیرغم عقیده جناب استاد ایزد پناه نه لکی، بلکه گویش اورامی و گوران است، این گویش به عنوان شاخه چهارم زبان کُردی که زبان کتابت و سرایش شعر در زبان کُردی است و قدرت سرایش شعر در آن در بعد عقیدتی آیین یارسان از ۶ هجا تا ۲۶ هجا هست و می دانیم مردم یارسان در سرودن شعر از همین شاخه چهارم از گذشته های دور و تا کنون استفاده کرده اند، پیشگامان این عرصه را می شناسیم که کسانی چون بهلول ماهی- قرن سوم هجری- بابا لره لرستانی – بابا رجب لرستانی- بابا حاتم لرستانی- بابا نجوم لرستانی و غیر اینها و می دانیم اوزان اشعار اینان ملحونات بوده و متعلق به سبک شناخته شده ی قبل از ابداع بحور عرب یعنی پهلوی هست و گویش آن اورامی و گوران می باشد که در گذشته های دور و قبل از اسلام با عنوان فهلویات شناخته می شده و هجایی هستند.
( نک به کتاب المعجم فی معابر اشعار العجم محمد بن شمس قیس رازی – بهار و ادبی پارسی، محمد گلبُن – سیر تحول زبان کردی – اردشیر کشاورز و دانشنامه نام آوران یارسان، دکتر صدیق صفی زاده بوره که ای – انتشارات هیرمند، ۱۳۷۶ ، تهران – از ص ۴۰)
و به همین واسطه هست که بعد از اسلام شاعران کُردی گوی مورد اشاره و دیگرانی از آنان از فضل تقدیم سرایش شعر کردی نسبت به سروده های زبان فارسی حدود پنجاه سال از برتری پیشینه سرودن شعر برخوردار هستند.
چهارم این که در مصراع دوم بیت اول ( لِوان) و ( پَری) لکی نیست و اورامی است- مصارع اول بیت دوم( ویتَن) و همچنان کاربرد (چَه ) در اشعار لکی به ندرت دیده شده بلکه به جای (‌جَه) از کلمه و حرف (اژ) و ژَ) استفاده می شود و دیگر این که ( کَرون) در مصراع اول بیت ششم هم اورامی است که اشعار خانای قبادی و دیگر شاعران کردی گوی کار برد عام داشته است و می خوانیم:
جَه سام شیرو مَه لَرزان به تاو
چون و کمک درخت نَه تافان آو
ایسه چیش کَرون من بی زامه وه
وی نام بد نام رسوای عامه وه
(نک به کتاب خسرو و شیرین خانای قبادی- صدیق صفی زاده بوره که ای – چاپخانه حیدری ۱۳۶۹ – تهران صص ۲۴۰- ۲۹۲)
و اما این همه گفتیم و اطاله ی کلام بدون افاضه کردیم تا ملال خوانندگان عزیز را فراهم کرده باشیم ولذاپوزش خواه بوده و ازسرکشی قلم معذوربا اینامید که انشاءاله بر ما می بخشایند. قطعا کار انجام شده توسط دوستان ارجمندم جناب آقای جلیل آهنگرنژاد شاعر، روزنامه نگار، صاحب قلم و مدرس دانشگاه وجناب مهندس قامت پرویزی مدرس دانشگاه  و از اهالی قلم و تفحص، هر دو از ایل بزرگ سرافراز کُرد کلهر ، کاری است در خور توجه و تحسین و ما را بر سر ذوق آورد تا به بیراهه رویم. در این برهه از زمان قابل ستایش و قدر دانی است، به ویژه این که ظرافت و زیبایی به کار رفته در امر تجلید و انتخاب رنگ قهوه ای که بوی کهنگی چرم به جای مانده از طول زمان بر جلد به رزونامه ها- فرامرزنامه ها و دیگررزمنامه ها و فتح نامه ها از آن  به احساس شامه، تیز می آید، مضاف بر نفاست چاپ و حروف چینی و دقت نظر و کاغذ خوب می تواند، یکی از مزایی موفق عرضه ی کتاب به رزونامه ی مورد بحث محسوب گردد.
در حالی که کوشندگان عزیز و بزرگوار می بایست حداقل تصاویری از نسخ به رزونامه های مورد تصحیح و مقابله و … قطع آنها و دیگر مشخصه های آثار سه گانه مورد نظر خویش را در کار خوب و پسندیده ی خود ارائه می دادند که البته بیان این موارد کوچک از کار علمی بزرگ این عزیزان هیچگونه کاستی را به ذهن متبادر نمی سازد و لازم دانستم در خاتمه ضمن تشکر از برادر و دوست عزیزمان جناب آقای دکتر فریدون نوری از اهالی قلم و برادران بزرگوار کُرد جوانرود کرمانشاهانی سردبیر آگاه نشریه وزین فارسی کردی (آوای ماد) ضمن عرض شادباش ورود نشریه مذکور به عرصه مطبوعات کشورمان عین مطلبی را که ایشان پیرامون بشارت چاپ کتاب به رزونامه در نشریه مذکور آورده اند به عنوان حُسن ختام مطلب بیاورم- یا حق:
« برزونامه کُردی به زودی منتشر می شود- کرمانشاه، بروزنامه ی کردی «برزونامه » پس از گذشت چند سال تلاش به زودی در اختیار مخاطبان ادبیات حماسی قرار می گیرد. تصحیح ، تحلیل و پژوهش این کتاب را جلیل آهنگرنژاد و قامت پرویزی عهده دار بودند.
آهنگرنژاد در این باره گفت: پس از چند سال تلاش مداوم و همراهی و همگامی دوست فرهیخته قامت پرویزی این توفیق حاصل شد که یکی از رزمنامه های کردی را که جز‌ء سرآمدان این دسته از آثار فرهنگی و ادبی کردی به شمار می رود را تصحیح کرده و در اختیار صاحب نظران و علاقمندان به فرهنگ و ادبیات کردی قرار دهیم.
این شاعر و روزنامه نگار مطرح در ادامه اظهار داشت: این اثر یکی از منحصر به فرد ترین آثار حماسی به حساب می آید که محتوای آن با دو برزونامه فارسی کاملا متفاوت است، این نکته می تواند برای پژوهندگان آثار حماسی در ایران و خارج از جغرافیای این سرزمین هم قابل توجه و تامل باشد.
آهنگرنژاد اضافه کرد: در این کتاب که درشمارگان سه هزار نسخه و در چهارصد و هشتاد صفحه و با مقدمه ی دکتر کزازی چاپ می شود، به ریخت شناسی شخصیت ها و نکات قابل توجه دیگر این اثر حماسی پرداخته شده و لایه های زیرین این اثر مورد واکاوی قرار گرفته است.
گفتنی است آهنگرنژاد در دوره کارشناسی ارشد خویش نیز پایان نامه ای را با عنوان ریخت شناسی شخصیت های شاهنامه های کردی و فارسی نوشته است که از همان سال از راهنمایی های دکتر میر جلال الدین کزازی بهره گرفته و قرار است در قالب کتاب با نام شمشیر و حریر منتشر شود.
امید است که پژوهشگران و محققان کرد با باز خوانی و تصحیح کتب و آثار قدیمی موجود در آرشیو ها و کتابخانه های شخصی و عمومی ضمن پاسداشت تلاش اسلاف صاحب فضل خویش نسل امروز و فردای این دیار را با هویت تاریخی و فرهنگی خود بیش از پیش آشنا نمایند. آوای ماد ضمن پاسداشت تلاش های تمامی محققان جوان آماده است تا نسبت به معرفی آثار و انعکاس آرا و دیدگاه آنان در چارچوب رسالت فرهنگی و مطبوعاتی خویش اقدام نمایند.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *