استاد علی اکبر مرادی در گفتگو با صدای آزادی: مسئولان ما اهل هنر نیستند
دولت برای حمایت از جشنواره های فرهنگی، خودش را به خواب زده است
جشنواره «کهن آواهای تنبور» بی گمان یکی از بهترین، مردمیترین و هنریترین جشنوارههای اجرا شده در این دیار تاریخی است. کاری ارزشمند که هر ساله در بنایی هنری در روستای «بان زلان» با حضور چهرههای شاخص موسیقی این سرزمین برگزار می شود و با هنرنمایی جوانان مستعد، رنگ و بوی هنری متفاوتی به کرماشان می دهد. حضور چهرههایی همچون: کیهان کلهر، حسین علیزاده و دهها هنرمند نامی کشور در طول سالیان برگزاری جشنوارهی «کهن آواهای تنبور» نشان از شکوه چنین همایش سالانهی مهمی دارد. بدون شک اعتبار نام و همت والای «استاد علی اکبر مرادی» مهمترین و تنهاترین عامل چنین شکوه مستمری در کرماشان است. هفتمین دورهی این جشنواره در روزهای پایانی هفتهی گذشته با معرفی برترینهایش به کار خود پایان داد. این استاد نامی تنبور در گفتگویی اختصاصی با صدای آزادی به نکات قابل توجهی اشاره کرده که خواندن آن برای اهالی فرهنگ، مهم است:
استاد مرادی خوب است با این سوال شروع کنم که در عرصهی فرهنگی، آدمها مهماند یا ایدههای کار؟
راستش مهم، آدمهایی هستند که صاحب ایدههای خوب باشند. اما هر آدمی صاحب چنین ایدهای نیست. کم نیستند افرادی که دارای نگاه نو هستند اما با شگردهای مختلف چنین ایدههایی را صرف ترقی در امور شخصی خود میکنند از جمله: در مال و شغل و غیره. و بسیار کماند افرادی که عاشقانه با نگاهها، اندیشهها و ایدههای نیک به مردم و حرکتهای سازنده فکر کنند و در این مسیر پیشرو باشند.
در طول کمتر از یک دهه بحث شکل گیری خانههای هنر در استان کرماشان، این حرکت، کم کم خود را بر متولیان دولتی فرهنگ تحمیل کرد. به خاطر دارم در اوایل دهه نود خورشیدی در دفتر صدای آزادی چنین ایدهای را از زبان خود شما شنیدم. اینکه در استان برای هنرهای مختلف، «خانهی هنر» راه اندازی شود. تنبور در دالاهو، هوره در اسلام آباد غرب، مور در هرسین و سیاچمانه در اورامانات. اما پس از شکلگیری چنین ایدههایی اکثر آنان فراموش شدند و تنها خانهی تنبور است که با عزت، قد برافراشته و کارهای ماندگاری همچون: همین جشنواره کهن آواهای تنبور به طور مستمر از آن می بینیم. به نظر شما وجوه تفاوت خانهی تنبور با دیگر خانههای هنر استان در چیست؟
همین نکاتی که شما به درستی گفتید، با اصرار من و همراهی آقای جعفری (یادش بخیر) شکل گرفت. اما مسئولان ما اهل هنر نیستند. البته مردم ما هم گرفتارند. بخشی از آنان افرادی هستند که از صبح تا شام باید به دنبال نان شب زن و فرزندان خویش باشند و عملا وقت پرداختن به هنر را ندارند. بخشی دیگر از مردم، جزو صاحبان سرمایهاند که نه هنر را میشناسند و نه اصلاً برایشان مهم است. این قشر از جامعه ترجیح می دهند پولشان را جایی خرج کنند که بتوانند چند برابر پول هزینه شده به آنان برگردد. به عنوان مثال همراهی با کاندیدا، نماینده، شورای شهر و… برایشان مهمتر از همراهی با اهالی فرهنگ است.
این یک نکته مهم است. به نظر شما حلقه مفقوده بین صاحبان سرمایه و اهل هنر چیست؟ چه اتفاقی باید بیفتد که صاحبان سرمایه هم برای اعتلای هنر بپاخیزند و به یاری آنان بشتابند؟
از پاسخ به این سوال می گذرم. چون گمان نمیکنم در این قشر با این دیدگاه و تفکر، هرگز خیری عاید فرهنگ و هنر مملکت بشود.
استاد مرادی! در یک نگاه گذرای آسیب شناسانه بفرمایید که جدا از اتفاقات فراوانِ امیدوارکننده در جشنوارهی تنبور، چه چیزی باعث نگرانیتان شد؟
ابتدا از دریچهی دیگری پاسخ میدهم. در این روزگار پر از مشقت، چه کسی حاضر است وقتش، آسایشش، مالش، زندگی و هنرش را بگذارد و ایثارگرانه و فداکارانه برای این گونه کارهایی بکوشد؟ متأسفانه برای آماده کردن هر سالهی چنین جشنوارهای باید دردسرهای بسیاری بکشیم. از فلان هنرمند سیاچمانه باید خواهش کنم که «ترا به خاطر خدا» بیا همراهی کن، فلان هنرمند هورهخوان و مورخوان هم همچنین!.
نکتهی نگران کننده در جشنواره این بود که متأسفانه شرکت کنندهای در بخشهای مور، هوره و سیاچمانه نداشتیم . اما برای تنبور بیش از دویست و پنجاه شرکت کننده داشتیم. مشتاقانه چشم به راه بودم که از میان نوجوانان و جوانان افرادی در جشنواره شرکت کنند که استعدادهای هنری در هوره، مور و سیاچمانه نشان بدهند. اما چنین اتفاق خوشایندی دیده نشد. چرا ما باید به افراد بالای 50 سال دلخوش باشیم که چنین هنرهایی داشته باشند؟ و سرمایهای برای آیندهی این هنرهای باستانی نداشته باشیم؟ این اتفاق برای اهالی هنر، جداً باید نگران کننده باشد. اگر از هورامان سیاچمانه و زبان و شعرش را حذف کنیم، چیزی از زیبایی آن نخواهد ماند. چون در همه جا کوه و زیبایی و… هست اما چنین هنرهایی که هورامان را ممتاز می کند.
آیا جدا از زحمات ویژهی خود حضرتعالی (همان همسویی آدم فرهنگی و ایدهی فرهنگی)، عامل و تعلق و شوق متفاوت نونهالان، نوجوانان و جوانان شرکت کننده در جشنواره به تنبور، نگاههای آیینی نمیتواند باشد؟
نزدیک به یک دهه پیش از شکل گیری خانهی تنبور تمام تلاشم این بود که ایدهی آموزش تنبور و آموختن مقام در بین نسل های مختلف در این منطقه درونی شود و با بسترسازی هنری، از آن روزگار تاکنون، امروز شاهد به بار نشستن چنین خیزشی برای یادگیری و به کارگیری هنردر میان نسل های نوجوی این دیار هستیم. اگر چه در این مسیر، برخی هم معترض بودهاند که : «گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش»، اما پاسخ گرفته اند که نامحرم را من و شما که معترضید، تعیین نمیکنیم. بلکه حضرت حق است که نامحرم را می شناسد و میشناساند. البته معتقدم که اهمیت تنبور به موسیقی خاصی است که ساز تنبور گویا و بیان کنندهی آن موسیقی خاص است و شاخص بودن تنبور در بین سایر سازها به همین علت است.
تنبور قدیمیترین ساز زهی مضرابی جهان است. حدود پنج تا هفت هزار سال سابقه دارد. این واقعیت را کشفیات باستان شناسی که در چقازنبیل و تپههای کیوان و بنی یونس و برخی جاهای دیگر صورت گرفته نشان میدهد. بعلاوه تنبور، سازی است که در اکثر نقاط دنیا حضوردارد؛ با نامها و موسیقی خاص خود. از چین گرفته تا بیشتر کشورهای آسیایی و شرق اروپا و غیره. نامهای مختلفی هم دارد: از تامپورا گرفته تا تامورا و … حتی این باور هم وجود دارد که در زمان حمله مسلمانان به اندلس، چنین سازی به آنجا برده شده و اسپانیاییها از این ساز الگوبرداری کرده و گیتار کنونی را ساخته اند و که بعدها به تمام دنیا راه یافته است.
شما جشنوارهی هفتم را نیز با موفقیت پشت سر گذشته اید؟ فکر میکنید چقدر به اهداف از پیش تعیینشدهی ذهنی خود نزدیک شدهاید؟
خوشحالم که بگویم بسیار خوب پیش رفتهایم و تنبور در میان نسلهای مختلف به خوبی جا باز کرده است. به گونهای که بارها پیش میآید در میان نونهالان جویای هنر، کودکانی دیده میشوند که ساز تنبور از آنها بلندتر است. این جمله حکایتهای بیشماری در دل خود دارد و مایهی شادمانی است.
در جایی که می شد در دستان هر کدام از این نوجویان شیفتهی تنبور یک ساز غربی باشد، امروز این خیل هنرمند، با همین ساز و حالات عرفانی و معنوی مقامات تنبور احساس خویشاوندی بیشتری می کنند.
باز هم تأکید می کنم که بسیار خوب پیش رفتهایم. اما باید نکتهای دیگر را نیز یادآور شد: دولت خودش را به خواب زده است. در طول پنج دورهی گذشته، دولت حتی یک ریال هم به جشنواره کمک نکرده است. چرا بودجههایی فرهنگی برای تهران و شیراز و اصفهان و… هست و جشنواره هم برگزار میکنند ولی برای چنین جشنوارههایی در کرماشان بودجهای ندارند؟ تأسفآور است که مسئول ارشاد شهرستانی بگوید که برای یک سال، تنها یک میلیون تومان بودجه به ادارهاش تعلق گرفته است!. اما برای برپایی هفتمین جشنواره ی کهن آواهای تبنور بیش 400 میلیون تومان هزینه شده که نه دولت و نه اهل سرمایهی ما در آن هیچ نقشی نداشتهاند. در صورتی که متمولین ما میتوانستند به عنوان اسپانسر در چنین جشنوارهای هم کار خود را تبلیغ کنند و هم از خود نام نیکی به جا بگذارند.
از جشنواره کهن آواهای تنبور استقبال بی سابقهای شد در حالی که در جشنواره های دولتی استقبالی شایانی به عمل نمی آید. نمونهی بارز آن آخرین جشنوارهای بود که در تالار انتظار کرماشان برگزار شد و تعداد عوامل اجرایی آن بیش از مخاطبان آن جشنواره بود!.
آیا جدا از کمکهای مالی که چنین فرهنگی جا نیفتاده و عملاً هیچ همراهی خاصی وجود ندارد، مردم به طور معنوی همراهی و همدلی ویژهای با برپایی چنین جشنواره ای دارند؟
من هر ساله به دلیل مشکلات متعددی که راه اندازی این جشنواره دارد، تصمیم می گیرم که سال بعد دیگر به فکر راه اندازی دوباره آن نباشم؛ و یا به قولی از تکرار چنین کاری توبه می کنم اما در طول دو روز برگزاری جشنواره آنقدر شادی و رضایت در چهره مردم می بینم، دوباره پاهایم سست می شود و توبه شکنی می کنم!. به قول حیرانعلی شاه: له بهس تهوبه کهم مهشکنی تهوبهم / تهوبهێ تهوبهم بوو له دهس تهوبهم!. واقعیت این است که برایم سخت است که در سالهای بعدی بخواهم چنین جشنوارهای را با این هزینههای کمرشکن و بدون حمایت و عمل به وظیفهی ذاتی متولیان فرهنگی برگزار کنم.
آیا نمی شود به یاری نهادهای فرهنگی_اجتماعی مردمی دل بست؟
حقیقتاً به چنین کمکهایی خوشبین نیستم.
سخن پایانیتان را می شنویم:
به این اصل باور دارم که فرهنگ از همه مسائل برای هر جامعهای مهمتر است. اگر حوزههای فرهنگی تقویت نشود، هر چند از نظر نظامی قوی باشی و موشک قاره پیما و سایر ادوات نظامی پیشرفته داشته باشی، با چنین ساز و کاری نمیتوان در مقایل هجوم فرهنگهای بیگانه مقاومت کنی. فرهنگ، هزینه دارد و برایش باید با تمام وجود هزینه کرد. وگرنه با شعار هیچ چیزی درست نمی شود.»
گفتنی است در این جشنواره در رده سنی نونهالان ارشا کاکایی رتبه اول و ثمر عباسی و سپنتا احمدی به ترتیب دوم و سوم شدند. در رده سنی نوجوانان هم سیدسیروان یادگاری و سارا کاکایی به صورت مشترک رتبه اول را کسب کردند، رها افضلی و ایوب عباسی و یوسف عباسی و کیارش بازی دار هم به ترتیب و به صورت مشترک رتبه دوم و سوم را به دست آوردند.یاسمین محمدی، امیرحسین محمدی و کیا صفری در رده جوانان الف به ترتیب رتبه های اول تا سوم را کسب کردند و همچنین در رده جوانان ب گروه داوران جهاندار ملکی و آتوسا فرهادی مشترکا دوم و مهسا لطفی هم سوم شد.در بداهه نوازی جوانان همایون کاکی اول امیرحسین شمس دوم و حافظ کریمی سوم شد و در بداهه نوازی نوجوانان هم سیدابوالفضل دوستی به مقام نخست رسید.