گپی با چهره‌ی مشهور آواز باستانی هوره « سید قلی کشاورز » / بازنشر از صدای آزادی . زمستان1383

 

در یکی از همین شبهای زمستانی که در حال همدمی با اوییم، به همراه جمعی از دوستان، برای دیدار با یکی از بزرگان آواز باستانی‌ »هوره« به ماهیدشت می رویم.

ماهیدشت که همان نام ماندگار از تاریخ »ماهیدشت« است و به معنای »دشت ماد« می باشد، (همان قوم بزرگی که در تاریخ درخشان ایران نامی پر آوازه است) در مسیر جاده ی کرمانشاه به اسلام آباد غرب قرار دارد. ساعت هفت و نیم شب است. برف اولین حضور جدی خود را در سال تازه بر کوه و دشت و درخت تحمیل کرده است. از ماهیدشت به سوی مسیری که تا به حال قدم در راهش نگذاشته ایم، به راه می افتیم.

جاده ی خاکی مسیر ماهیدشت به روستای »لاله ون« پوشیده از برف است.برفی که گاه یادآور »‌زمستان اخوان« است و گاه مرا به یاد هنرمانای »بهمن قبادی« در  »آوازهای سرزمین مادری ام« می اندازد: »هناری گول هناری! … هناره، برات، برف، مویه‌های زنی که سوزناک می خواند و…«… در بین مسیر گاه به گاه چشمان درشت جغدی،‌ ما را – که رهگذرانی تازه ایم  ـ‌ می کاود. برای اولین بار بود که جغد را این گونه دوست داشتنی می دیدم. ماشین، ما را به نزدیکی های روستا می کشاند. باز برف، تیرگی، کور سوی چند چراغ نیمه جان و صدای پارس سگهایی که نگهبانان ساده ی قومند!. به سوی آخرین خانه که در سمت غرب »لاله وه ن« جا خوش کرده، به راه می افتیم. در سفید خانه با سپیدی برف زمستانی انگار همدست شده است. سکه ای بر در می کوبد و بعد از مدتی کوتاه »سید نجات« فرزند هنرمند و رهرو »سید قلی« با خوشرویی بسیار به استقبالمان می آیند. بعد از او همه ی اهل خانه با همان منش زیبای کردان گرد این دیار، سردی هوا را با گرمی و صمیمت خویش از یادمان می برند. ما را به سوی اتاقی رهنمون می کنند. اتاقی که با همان سادگی و صمیمیت اهل خانه‌ رابطه ای عجیب دارد. صحبتها بعد از خوش و بشی کوتاه گُر می گیرد. از هر دری سخنی و….. دو تن از دوستان شاعر هم در این محفل گرم با گرمای شعرشان مارا مهمان می کنند. شعرهای کردی!. شیوا و شنیدنی! بالاخره نوبت به ما می رسد. قرار یک مصاحبه ی ساده با کسی که بارزترین ویژگی شخصیت او سادگیست و گپ ما این گونه‌ آغاز می شود:

* پیشتر از هر بحثی، خواستم که از زندگی خودتان بگویید !

– به نام خدا و با سلام به همه ی کسانی که این مطالب را می خوانند ، اول از هر چیز به شما خیر مقدم می گویم. فکر می کنم که همه می دانند بنده »سید قلی کشاورز« هستم. سال یکهزار و سیصد و بیست به دنیا آمده ام. چون شغل پدران و نیاکانم کشاورزی بوده، بنده هم به ناچار راه و کار آنها را اختیار کرده ام. در کنار کشاورزی شغل رانندگی هم داشته ام و به این وسیله امرار معاش می کردم.  همین برای شروع کافی است.

*سید! از کی متوجه شدی که می توانی صدای خوبی داشته باشی !؟

–  قدیمها که نوجوان بودم و گاه به گاهی در مجالس گرم شب نشینی و سایر جمع ها می نشستم، عموما در این مجالس یا به وسیله ی گرامافون و یا ضبط صوت صداهایی پخش می شد که بیشتر آنها آوای زیبای »هوره« بود. هوره خوانان هم در بین اهالی، ‌بسیار خوشنام و مشهور بودند. کسانی مثل: رستم زابلی، علی نظر، و ….. خیلی دوست داشتم که روزی مثل این جماعت نقل محافل باشم و صدایم به عنوان صدایی ماندگار در بین مردم پخش شود. ذوقی برای خواندن داشتم و گاهی در بین دوستان، شروع به خواندن می کردم.

حس کردم که توانایی این را دارم به عنوان یک هوره خوان در مجلسی بخوانم و این کار را کم کم شروع کردم و مورد استقبال قرار گرفتم. همین شوق مردم برای شنیدن، مرا وا داشت که جدی تر و  هنری تر بخوانم و هنوز هم که سن سالی از من گذشته، پرشور تر از همیشه مشتاق خواندنم.

*آقای کشاورز! آیا در خانواده اتان هم کسی قبل از شما هوره خوانی کرده یا تنها شما اولین هوره خوان محفل خانوادگی تان هستید!؟

– حقیقت این است که کسی نداشتیم و حتی اگر کسی بوده در خاطرم نیست.

* می خواستم بدانم که شما تا چه حد با هوره و تاریخچه‌ی آن آشنایی دارید وآیا به نظر شما هوره می تواند صدای ماندگار در آینده ی تاریخ باشد!؟

– اولا عرض کنم که متاسفانه بنده از نعمت سواد در حد خوبش محرومم و این مسئله قدری باعث شده که کمتر اطلاعات تاریخی مستند داشته باشم . اما آن طوری که شنیده ام و همگان به آن اعتقاد دارند،‌  هوره آوازی باستانی است و بی هیچ شکی از واژه ی »اهورا« گرفته شده است. آنچه که در این باره یاد گرفته ام، این گونه است که روحانیان زرتشتی کتاب مقدس زرتشتیان را که »اوستاست«، با این آواز خوانده اند. پس ریشه ی این هنر به خیلی قدیم بر می گردد. یعنی همان ایران باستان. البته امروزه کسی از هوره خوانان زرتشتی نیست و نشنیده ام کسی سرودهای اوستا را با این آواز بخواند. بیشتر، هوره محتوایی عاشقانه و عارفانه دارد و گاه نیز دردهای خاص یک انسان عامی از جمله: مرگ،‌ طبیعت، اندوه ها، رنج ها و شادی هایش را به تصویر می کشد. البته بیشترشادی بخش است و به قول کردی »په ره ی دل واز که ید« این را هم اضافه کنم که هوره از معدود آوازهای بشریست که نیاز به ساز ندارد و نوع آواز هوره مخاطب را از حس داشتن ساز بی نیاز می کند.

* آقای کشاورز! تا حالا برایتان پیش آمده در کوچه، خیابان و یا هر جای دیگر از طریق ضبط یا هر پخش کننده ی دیگری صدای هوره ی خودتان را شنیده باشید!؟

– بله بسیار زیاد.

* در آن لحظه چه احساسی داشتید !؟

–  خوب ! جوابش ساده است . خیلی مواقع شادمان  بوده ام و گاهی اوقات هم شاید ناراحت . من فکر می کنم که هر هنرمندی دوست دارد پس از ارائه ی آثار خود ، آن را به دقت بکاود و نکات مثبت و منفی اش را با دقت جستجو کند . البته همیشه در این مواقع ، گفته ام که ای کاش بهتر از این  می خواندم !

* دوست داریم خاطره ای از زبان شما درباره ی هوره بشنویم !

– خاطره زیاد است. اگر موافق باشید از زبان یکی از همشهریان خاطره ای نقل کنم!

* با کمال میل !

– می گفت که: برای انجام کاری مهم به یکی از شهرهای کشور آلمان رفته بودیم .برای اولین بار بود که مسافرت خارج از کشور داشتیم و برایمان دشوار بود که کارهایمان را انجام بدهیم . پس از پرسه های زیاد در شهر ، و ناآشنایی درد سر ساز ، از کوچه ای اتفاقی -می گذشتیم که ناگهان با صدایی آشنا مواجه شدیم . این صدا ، صدای گرم هوره بود . احساس نزدیکی و راحتی عجیبی کردیم . گفتیم که هر کسی باشد ، حتما کُرد کرمانشاهی است . به هر طریقی که شد صدا را دنبال کردیم و خانه ی صاحب صدا را یافتیم و موفق شدیم که با یک کرمانشاهی پر احساس و خونگرم آشنا شویم . می گفت که : این آشنایی باعث شد که تمام کارهای ما با سهولت کامل انجام شود و خاطره ای بسیار زیبا از سفر به آلمان داشته باشیم و صدای هوره ی شما کمک بسیار بزرگی برایمان بود .

* اگر از شما بخواهیم چند هوره خوان معروف کرد را نام ببرید،‌ چه کسانی به ذهنتان می رسند!؟

– یک نکته را ابتدا اشاره کنم و آن اینکه در بین هوره خوانان این سرزمین ، چهره های خوب بسیاری داریم و جوانان جویای نام فراوانی در این عرصه هستند . اما بی شک تاریخ کرد ، نام کسانی چون علی نظر منوچهری را فراموش نخواهد کرد .رستم زابلی ،‌ابراهیم حسینی ، سلیمان نوروزی و خیلی های دیگر ….

* گاهی در هوره با اصطلاحات خاصی هم برخورد می کنیم. مثلا : پایه موری ، دو ده نگی ، سرسواری ، ئه ر کوازی چر و… به نظر شما آیا هوره هم مثل انواع دیگر آوازها از قواعد خاصی تبعیت می کند !؟

– بدون شک بلی ! . هوره هم کاملا از اصول و قواعد خاصی برخوردار است و مثل سایر خواندنیهای موسیقی ، موازین خاصی دارد . هم مقام دارد و هم گوشه و… البته بهتر است بقیه ی جواب را که نظری کارشناسی می خواهد، به کارشناسان واگذار کنیم. یکی از هنر های شما علاوه بر آواز دلنشینتان در هوره ،‌ خلاقیت شعریست .همگان بداهه گویی شما را زبانزد می دانند. شما علاوه بر اشعار حاصل ذوقتان ، از شعر کسانی دیگر هم استفاده می کنید !؟

خوب ! همانطور که اشاره کردید بیشتر اشعار خوانده شده در هوره ی اینجانب ابداع خودم می باشد. البته به علت محرومیت از سواد متاسفانه کمتر می توانم از شعرهای زیبای شاعران کرد این دیار استفاده نمایم .گاهی اوقات شعرهایی از بزرگان شعر هم استفاده می کنم.  مثل همین شعر مشهور : »هامسه ران فانی هامسه  ران فانی«

* نام چند شاعر کرد قدیمی کورد را در حافظه دارید؟!

– شاکه ، خان منصور ، سید یعقوب ماهیدشتی ، سیدصالح ماهیدشتی و ….

* به عنوان یک هنرمند کُرد ، چقدر به فرهنگ کردی علاقه مند هستید !

– خوب ! مسلم است که جواب چه باشد ! من یک ایرانی کردم و با علاقه ی شدید به فرهنگ و زبانم زندگی می کنم . چرا که این فرهنگ ، هویت من است و باید به آن عشق بورزم .

* سید ! از مسئولین فرهنگی استان به عنوان یک هنرمند چه انتظاری دارید ؟!

– تنها انتظارم این است که به فکر فرهنگ و هنر کردی هم باشند .

* در خانواده ی شما کسی هست که بتواند راه شما را ادامه بدهد !؟

– بله ! سید نجات تا حدودی صدایش خوب است و می تواند .

* آخرین بحثتان در این مصاحبه !؟

– سلامتی شما و همه ی دوستداران فرهنگ و هنر اصیل کردی !

زنده باشید سید!

انتشار در هفته نامه صدای آزادی/ شماره اول / سال 1383

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *