قطب الدین صادقی در گفتگو با صدای آزادی: سانسور تنها یک یا دو راه را بر هنرمند می بندد
دکتر قطبالدین صادقی (زاده سوم اردیبهشت 1331، سنندج، محله جورآباد) فیلمنامهنویس، مترجم، کارگردان تئاتر، استاد دانشگاه، بازیگر سینما، تلویزیون و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران است. وی در سال 1354 مدرک کارشناسی خود را در رشته هنرهای نمایشی، از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران دریافت کرد؛ سپس برای ادامه تحصیل عازم فرانسه شد و توانست در دانشگاه سوربن پاریس، دوره کارشناسی ارشد و دکترای خود را در رشته هنرهای نمایشی به پایان ببرد. پس از پایان تحصیلات در سال 1364 به ایران بازگشت و در کنار تدریس در دانشگاههای مختلف، به فعالیتهای هنری و ادبی پرداخت. از عمده فعالیتهای وی میتوان به تألیف بیش از 50 نمایشنامه، کارگردانی 52 تئاتر و چندین فیلم کوتاه، ترجمه 18 کتاب و بازی در فیلم و سریالهای مشهوری همچون: کیف انگلیسی، کلاه پهلوی و معمای شاه اشاره کرد. آکادمی دکتر صادقی (تماشاخانه شانو) نیز جایی برای بحشی از فعالیتهای است. هفتهنامهی صدای آزادی با این استاد برجستهی تئاتر و هنرهای نمایشی گفتگویی داشته است که شما را به خواندن این گفتگو دعوت میکنیم:
_ جناب دکتر از گفتگو با شما بسیار خرسندم. اجازه بدهید از دوری این روزهای تئاتر و همین مردم شروع کنیم. یکی از مشکلاتی امروزه در تئاتر مشاهده می شود، عدم انطباق موضوعات تئاتر با مسائل روز زندگی اجتماعی است که موجب دلسردی بخشی از تماشاگران حرفهای تئاتر نیز شده است. دلیل این عدم انطباق را در چه می بینید؟
یک تعریف بسیار اشتباه، تئاتر شبه غربی، شبه تجربی و کاملاً تدریبی از دانشگاهها شروع شده است و آرام آرام به گروههای تئاتر رسیده و متاسفانه این نسل از گروههای تئاتری نیز که ارتباطی با مردم، فرهنگ و تاریخ خودشان ندارند در چارچوب نمایشنامههای تدریبی خارجی زندانی شده اند.
متاسفانه بسیاری از این گروههایی که شما نام بردید، پرداختن به موضوعاتی که کمتر کسی آنها را بفهمد و از اجتماع دور باشند را مایهی فخر روشنفکری خود می دانند!. این روش یکی از اشتباهترین تعریفهای کار هنری و فرهنگی است؛ در حالیکه باید یک نمایش، همانند نمایشهای دورهی گوته، شکسپیر، یونان و… ارتباط اساسی با مردم، مشکلات و حوادث دوران خود داشته باشد. اگر نمایشی برای مردم نباشد، معلوم است که استقبالی نیز از آن نمی شود. این مشکل شامل موضوعات عربی صدر اسلام نیز می شود که همانند موضوعات شبه واقع گرایانه غربی کاملاً تدریبی است و هیچکدام از مشکلات مردم را در بر نمیگیرد. جامعهای که خود را در نمایش نمی بیند چرا باید برای دیدن آن راغب باشد؟
بسیار خوب!. اما همانطور که شما گفتید، فضای تئاتر آلوده به موضوعاتی غیر واقع گرایانه شده که از زندگی اجتماعی مردم ما به دور است، اما این سوال پیش می آید که: چرا با وجود همچنین مشکلاتی، تئاتر در پایتخت نسبت به شهرستان ها با استقبال نسبتاً بالایی روبرو می شود که گاها میبینیم نمایشهایی با بلیط هایی گزاف به روی صحنه می روند که باز هم صندلی های تماشاخانهها را پر میکنند؟
پسرم! در تهران افراد نوکیسه که اسیر بورژوازی مدرن شده اند، تنها برای دیدن هنرپیشههای معروف و سلفی گرفتن با آنها و پست کردنشان در شبکههای اجتماعی، به تئاتر می روند و پول گزاف هزینه میکنند! در حالیکه آن دستهها هیچوقت به دیدن تئاترهایی جدی و واقعی که جنبهی تجاری ندارند و تئاترهایی که هنرپیشه معروف ندارند، نمی روند .
آن گروههایی که تئاتر واقعی و جدی را به روی صحنه می برند، نیز با مشکل روبرو هستند. متاسفانه دورانی به نام پسا انقلاب (post revolution) شروع شده که آرمان ها در آن فراموش شدهاند و هنر، فرهنگ و اقتصاد به دست گروهی پولدار افتاده است که محافظه کارند و علاقهای به مسائل جدی، انتقادی، اجتماعی و سیاسی نشان نمی دهند و تنها برای تفریح و سرگرمی وارد تئاتر می شوند و برایش هزینه می کنند.
برای این افراد در تئاتر امروز نمایشهای پر زرق و برق، موزیکال یا طنز که بعضاً قیمت هر بلیط برخی از آنان حتی به 250 هزار تومان نیز می رسد جذاب است! در حالیکه حکایت، شخصیت بازی، تکنیک بازیگران و موضوع برایشان کوچکترین اهمیت ممکن ندارد. گروه هایی نیز که تنها به فکر پر کردن جیب هایشان هستند، با موضوعاتی بسیار سطحی، پوچ و بی مایه که تنها شامل: شوخی های زنندەی جنسی و مبتذل است، مخاطب جذب می کنند و سالن هایشان را با پولدارانی که تنها به فکر وقت گذراندن هستند پر میکنند. در این بین دانشجویان و طبقهی متوسط که همیشه پایگاه هنر بودهاند، حضوری ندارند چون نه پول آن بلیط را دارد و نه به همچنین موضوعات سطحی کمیکی علاقمنداست.
_ شما به عنوان یک استاد تئاتر برای مقابله با ابتذال هایی از این دستی که برشمردید و در هنر تئاتر رخنه کرده، چه راهکاری را پیشنهاد می دهید؟
ببینید! تنها راهکار این است که نهادهای قدرتمند فرهنگی با تمام نیرو از اجرای آنان جلوگیری کرده و به کارهای جدی که به مشکلات و مسائل جامعه می پردازد، میدان دهند. به عنوان مثال: یک زمانی شخصی رییس تئاتر شهر بود که نمایش هایی بسیار سطح پایین تر و مزخرف تر از تئاترهای خصوصی را به روی صحنه می برد. دوست کارگردانی که سالیان زیادی در هنر تلاش کرده است برای هماهنگی سالن اجرا به نزدشان رفته بود و ایشان بدون مقدمه و بدون پرسیدن دربارهی موضوع نمایشاش گفته بود که آیا می توانی شبی 12 میلیون فروش داشته باشی؟! جایی که معبد تئاتر ایران و مرکز هنر و فرهنگ است اینچنین می گوید دیگر خدا به داد بقیه برسد!
گره کار کجاست؟!
به نظرم مدیریت اشتباه سبب ایجاد چنین فضایی شده است که گروههای تئاتری با موضوعاتی اینچنین پوچ بروی صحنه روند. در چنین فضایی که همه به پول فکر می کنند دیگر فضایی برای تحلیل هنر، فرهنگ و مسائل اجتماعی باقی نمی ماند. به نظر من، یک نهاد فرهنگی و اتاق فکر قوی باید تمامی جریان تئاتر را که از بیش از یک دهه قبل از کرونا آغاز شده است و دچار مشکلات اساسی هستند، بازبینی کند. چرا باید یک نمایش موزیکال خارجی بدون درون مایه که هیچ ارتباطی با جامعهی ما ندارد، بهای هر بلیطش 250 هزار تومان باشد؟ متاسفانه تودههای مردم، دانشگاهیان، دانشجویان و طبقهی متوسط کاملاً فراموش شده اند و این افراد تنها در خدمت طبقهی بورژوازی و نوکیسه ایرانی هستند.
_ اجازه بدهید از دریچه ای دیگر وارد شویم: در سالیان اخیر شاهد کوچ بسیاری از هنرمندان به ویژه هنرمندان هنرهای نمایشی به تهران بودهایم که به خوبی در آنجا درخشیدهاند و هنرمندانی موفق هستند، در حالیکه در شهرهای مادریشان با بی مهری روبرو شدهاند. به نظر شما دلیل این موفقیت در پایتخت و عدم رشد کافی در شهرهای بومشان چه بوده است؟
پاسخ روشن است! قطعاً امکانات و وجود تماشاچی ها بسیار کمک کنندهاند. متاسفانه در اکثر شهرستان ها، مردم با هنر و فرهنگ که از لازمههای تمدن و مدنیت است، غریبهاند. در شهرستان، تماشاچی کم است و اکثراً حاضر نیستند که برای هنر و فرهنگ هزینهای پرداخت کنند.
در تحقیقی به نام “اقتصاد تئاتر” که چندین سال قبل انجام دادهام، با بررسی و آنالیز دادههای مرکز آمار ایران متوجه شدم که در سبد روزانه یک خانوادهی شهری ایرانی، تنها ۲/٣ درصد از درآمدها به هنر اختصاص داده می شود در حالیکه همان خانواده در یک روز ٢/٨ درصد از درآمدشان را صرف دخانیات می کنند! زمانی که دخانیات و سیگار در یک خانواده ارزشمند تر از فرهنگ و هنر است پیداست که هنر جایگاهی در میان خانواده پیدا نمی کند. افراد جامعهی ما در سال چند کتاب میخرند؟ چند بار به سینما می روند؟ آخرین سینمای کرماشان چند سال پیش تعطیل شد!؟
با کمال تاسف این یک واقعیت است که جامعهی ما، جامعهای غریزی است نه یک جامعهی فرهنگی. رستوران رفتن، لباس خریدن و سریال تلویزیونی دیدن را نباید به مثابهی هنر دانست، هنر آن است که برای دیدن یک اثر فرهنگی، انتخاب کنید، از منزل خارج شوید، بلیط تهیه کنید و با تفکر هنر را دنبال کنید. این یک مشکل کلی در جامعهی ماست که تنها شامل کرماشان نمی شود و متاسفانه با مشکلات اقتصادی اخیر نیز افزایش یافته است. دلیل دیگر مهاجرت هنرمندان آن است که در شهرستان ها تنها کارهای هنری که مناسبتی باشند تحت پشتیبانی و حمایت مالی قرار می گیرند، که تماشاچی نیز برای همچنین کارهایی هزینهای پرداخت نمی کند چون در رادیو و تلویزیون به کرات آنها را میبیند و میشنود.
اما در پایتخت به دلیل تعدد تماشاخانهها، امکانات، سرمایهگذار و تجهیزات امکان رشد هنرمندان وجود دارد که این موضوع تنها به کرماشان یا سنندج محدود نمی شود بلکه هنرمندان دیگر شهرستان ها مانند مشهد، رشت، اصفهان و… نیز با همین مشکل روبرواند. همچنان که در دیگر کشورهای دنیا نیز پایتخت همیشه با موقعیتی متفاوت روبرو است.
_ استاد اگر اجازه بدهید گفتگویمان را به تئاتر در مناطق کورد نشین سوق بدهیم. در چند سال اخیر شاهد جشنوارههای متنوع و متفاوت تئاتر بودهایم. به نظر شما آیا هنر تئاتر با توجه به جشنوارهها و حرکات هنری چند سال اخیر، جای خود را در این استان ها باز کرده است؟
بله قطعاً تئاتر جایگاه ارزشمندی در استان های کورد نشین دارد. تئاتر خیابانی مریوان یکی از این نشانههاست که در استاندارد بسیار بالا هرساله به اجرا در می آید. در حقیقت این جشنواره بزرگترین جشنوارهی تئاتر خیابانی خاورمیانه است. تئاتر کوردی سقز نیز به همچنین از جایگاه بالایی برخوردار است.
اما نکتهای که وجود دارد این است که نباید تئاتر تنها در همان چند روز جشنوارهها زنده باشد، بلکه باید ادامه دار باشد. باید ارتباط گروههای نمایش در استان های کورد نشین با مردم قطع نشود. گروههای شرکت کننده در جشنوارهها باید در طول سال نیز اجرا داشته باشند و محدود به تنها چند روز جشنواره نباشند، که البته این امر نیز مستلزم بودجه، مدیریت و هماهنگی نهادهای فرهنگی می باشد.
جشنوارهها لازمند اما کافی نیستند، اصل کار گروە های هنری بعد از جشنواره شروع می شودڿ، که چقدر گروهها با مردم در ارتباط باشند و اجرای عمومی داشته باشند. البته جشنوارهها بسیار تاثیرگذار بودهاند، بسیاری از افراد با هنر آشنا کردهاند، تکنیک های جدید را به نمایش گذاشتهاند و تئاتر را در دسترس عموم قرار می دهند اما همانطور که گفتم کافی نیستند. ناگفته نماند که در موفقیت یک کار هنری تنها مدیریت تاثیر گذار نیست بلکه هنرمند و مردم نیز به نوبهی خود دخیلند.
همان اندازه که در محتوا و فرآیند یک کار هنری، مدیریت فرهنگی و هنرمند مسئولند به همان اندازه نیز مردم مسئولیت دارند. مردم باید پشتیبان هنر و فرهنگ شهر خودشان باشند، نه اینکه فقط خود را محدود به زندگی بی محتوای کافه گردی، رستوران گردی و سریالی کنند.
_ همانطور که می دانید کرماشان در سالیان گذشته هنرمندان و گروههای تئاتری سطح بالایی در زمان خود داشت که حتی در جشنوارهها و فستیوال های معتبر ملی همانند جشنواره فجر موفق به کسب مقام نیز شده بودند، اما چند دههای می شود که این چراغ رو به افول گذاشته شده است و خبری از گروههای تئاتر کرماشانی در سطح ملی نیست. به نظر شما دلیل این عدم پیشرفت چیست؟
بی گمان کم کاری! کسی که کاری را شروع کند، باید پیگیرش باشد و به دنبال پیشرفت باشد. اینان قطعاً کم کار بودهاند و مشکل اصلی به خودشان برمی گردد. ایمان به کار، تکنیک و سبک باید زیاد باشد تا بتوانی در کاری موفق باشی. هنرمندی که زمانی کاری موفق را انجام داده است نباید در جای خود بایستد و کار را رها کند بلکه باید تلاش کند و کارش را گسترش و پیشرفت دهد تا جایی که صاحب سبکی شود که کسی توانایی تقلید از او را نداشته باشد. این عدم پیشرفت به کمبود مطالعه، کم کاری و ایمان نداشتن به خود هنرمند باز میگردد نه چیز دیگر!
_ متاسفانه گروههای تئاتری کرماشان که به زبان کوردی نمایشی را به اجرا در آورند و یا در جشنوارههای تئاتر کوردی داخل و خارج کشور شرکت کنند بسیار کم است و میتوان گفت که به چشم نمیآیند. شما به عنوان هنرمندی کورد که سابقهای طولانی در هنر و تئاتر کوردی دارید و سالیان متمادی در این وادی تلاش کردهاید دلیل این مشارکت پایین گروههای تئاتری کرماشان در حوزهی تئاتر کوردی را در چه می بیند؟
قطعاً انگیزهای ندارند و اعتقادی به این هنر ندارند. کسی که به فرهنگ، هنر، شهر و نژادش ایمان داشته باشد، کوتاه نمی آید و برای اعتلای آن می کوشد. نهادهای فرهنگی نیز با فراهم کردن امکانات و پشتیبانی های مختلف در این راه میتوانند بسیار کمک کننده باشند، اما به اعتقاد من تنها انگیزه و آگاهی هنرمند در این راه اساسی ترین نقش را دارد و کسی که انگیزه و ایمان به انجام کاری را داشته باشد هیچ چیزی نمیتواند او را در راه رسیدن به هدفش از حرکت باز نگهدارد.
جناب دکتر! بسیاری از هنرمندان از ممیزی هنر به ویژه در حوزهی تئاتر کوردی گلایه دارند و بهانه کم کاریشان را ممیزی نهادهای فرهنگی می دانند، به نظر شما این ادعا چقدر میتواند درست باشد؟
سوال خوبی است! به نظر من هیچگاه ممیزی در طول تاریخ نمی تواند و نتوانسته است سد راه یک کار هنری و هنرمند شود. هنرمند واقعی یک انسان خلاق است که می تواند صدها راه حل هنری برای ممیزی و سانسور پیدا کند. سانسور و ممیزی میتواند نهایتاً یک یا دو راه را بروی هنرمند ببندد نه تمام آنها را! سانسور حتی نتوانست جلوی کار هنری شکسپیر را بگیرد. در طول تاریخ هنر، هنرمندان بزرگی بودهاند که با خلاقیت خود توانستهاند هنر خود را به نمایش بگذارند و تاثیر گذار باشند، تنها انسان های کوچک و فاقد خلاقیت هستند که در تلهی سانسور گیر می افتند.
_ شما به عنوان یک استاد برجستهی تئاتر، چه توصیهای به افرادی که تازه در راه هنر تئاتر قدم میگذارند، دارید؟
اولین توصیهام به کسانی که میخواهند در تئاتر فعالیت کنند این است که در خلوت خودشان یک سوال فلسفی از خود بپرسند که چرا میخواهند در حوزهی تئاتر فعالیت کنند؟ به دنبال چه هدفی هستند؟ آیا به دنبال مشهور شدن و قراداد بستن هستند؟ اگر اینچنین است که راه اشتباهی را می آیند، چون این هدف به مثابهی کاسبی است. یک هنرمند قبل از هرچیزی به ندای درونی خود جواب می دهد که چرا وارد این وادی می شوم، به هستی خود چه جوابی خواهم داد؟
یکی از راه ها وارد شدن به دنیای هنر است که با زبان هنر به هستی خدمت کنم. بازیگری یک حدیث نفس است که مانند سلوک عرفانی باید در تکامل درونی و روحی من نقش داشته باشد، نه اینکه تنها عینکی سیاه بر چشم بگذارم و امضا بدهم و عکس بگیرم. اینها ادای سینمای تجاری است نه فرهنگ تئاتر. به گفتهی گورتسکو «بازیگر یک شهید است» در درون خود می سوزد و تمام معناهای درونی را در جهت تکامل فکری، روحی، احساسی و انسانی کنار می زند.
در جایگاه بعد باید سواد تئاتر داشته باشند و در این راه مطالعه کند. و در نهایت باید تکنیک را فرا بگیرند. فن بیان، فن بدن، فن بازیگری را باید یاد بگیرد. قیافه و ظاهر کسی را بازیگر و هنرمند نمی کند بلکه باید سواد و خلاقیت نظری و عملی داشته باشد. و به نظر من مهمترین فاکتور این است که تداوم در کارش داشته باشد، یک هنرمند بازنشستگی ندارد تا آخرین روز عمرش باید در راه هنر تلاش کند و تجربیات جدید کسب کند و به علمش اضافه کند.
_ با این اوصاف شما بزرگترین کمبودهای تئاتر کوردی را در چه چیزهایی میبیند؟
همانطور که گفتم باید هنرمند به کارش، فرهنگش، زبانش، نژادش و مردمش ایمان داشته باشد و برای مردمش بکوشد. تئاتر برای مردم است، هنر و فرهنگ هدفش کمک به مخاطب و برای تبادل گفتگو است. جامعه تا هنر نداشته باشد، جامعهای غریزی است یعنی همان جامعهای که حیوانات و گیاهان دارند. آن چیزی که انسان را از حیوان جدا میکند فرهنگ و هنر است، همان چیزی که تولید اندیشه، روح، احساسات و عواطفش است.
در خارج از ایران، ایران را به فردوسی، خیام، مولانا، شیخ شهاب الدین سهروردی میشناسند، از کورد که بگویید کورد را با شێرکو میشناسند، کسی نادرشاه و شاه عباس را نمی شناسد، تنها شخصیتهای فرهنگی و هنری هستند که مظهر یک جامعهاند. در پیام روز جهانی تئاتر شخصی خطاب بە هنرمندان عرصەی تئاتر گفته بود که شما صدا و نمایندهی کسانی هستید که ساکت هستند و حرف دلشان را نمیتوانند فریاد بزنند.
البته آیندهی تئاتر کوردی روشن است. نسل جدید، تحصیلکرده هستند. تئاتر بیشتری دیدهاند. کتاب های بیشتری خواندهاند. نسل خوبی است اما حرکت رو به جلو کند است و باید بیشتر تلاش کنند. اکنون در بیشتر شهرها سالن تئاتر و اجرا وجود دارد، جشنوارههای متعددی به وجود آمده است و روند رو به پیشرفتی دارند اما این روند کند است و توقع من بیشتر از اینهاست.
خوشبختانه تسلطی که بر زبان کوردی اکنون وجود دارد، بیست سال قبل وجود نداشت، اکنون شاهد هستیم که شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، کتابها و مجلات در حوزهی زبان کوردی بسیار زیاد شده است که خود نقطهی امیدی در آیندهی هنر کوردی است. زمانی پیش از انقلاب کسی که کتاب کوردی حمل می کرد، همانند یک مجرم با او رفتار میکردند اما اکنون اینگونه نیست و با تکثر مجلات و کتاب های کوردی امید به آیندهی هنر کوردی بسیار زیاد است.
_ جناب دکتر سخن پایانی تان را با شوق می شنویم:
نباید خسته شوید، این کار خستگی ناپذیر است و نباید مایوس شوید، ما محکوم به خوشبینی هستیم و انشاءالله که روز به روز وضعیت فرهنگی ما بهتر شود و امیدوارم که موفق باشید.
از اینکه برای این گفتگو وقت گذاشتید، بسیار سپاسگزارم