سیدقاسم ارژنگ در گفتگو با صدای آزادی: شاعر در سرزمین من نماد فرهنگ و شعور هر انسان پیشرو است
آنهایی که با فضای ادبیات کرماشان آشنایی جدی دارند و آثار هنری گویشهای مختلف را مورد توجه قرار می دهند، حتماً به نام «سیدقاسم ارژنگ» بسیار برخورده اند. از این فعال فرهنگی و ادبی لک، تاکنون آثار متعددی منتشر شده است. مجموعه شعرهای فارسی و لکی این شاعر که نام و شرحشان در این گفتگو می آید، زینت بخش کتابخانههای بسیاری است. بعلاوه این شاعر صحنهای سالهای زیادی است که یادداشتها و مقالاتش در مطبوعات استانی و فرااستانی منتشر میشود. تازه ترین فعالیت قاسم ارژنگ سردبیری یک مجله ادبی کوردی_فارسی است که آثار ادبی مناطق کوردنشین را پوشش می دهد. پاسداشت ادبیات لکی و زحماتی که وی برای چنین جریان هنری پویایی کشیده، صدای آزادی را واداشت که پلی بین او و مخاطبانش برقرار نماید. این پیوند به بهانه چاپ تازه ترین مجموعه شعر او به نام «چریکه ی زام» ایجاد شده و مشتاق نگاههای خوب شماست:
سیدقاسم ارژنگ چگونه خودش را برای مخاطبان صدای آزادی و سایت بلوط معرفی می کند؟
با سلام به مخاطبان گرامی صدای آزادی، روزگاری با نام سید قاسم ارژنگ سرودهها و داستان های کوتاه خود را به نشریات مرکز و کردستان می سپردم. سال ۱۳۷۵بود که تصمیم گرفتم شعر هایم را به هفته نامه های استانی جهت چاپ تقدیم کنم. در آن زمان چند هفته نامه فعالیت داشتند ازجمله شهروند ، ابوذر، باختر که بعدها بیستون.
به یاد دارم شعری را به نام «حصه ی من» به دفتر شهروند بردم و چاپ شد. اما بار دوم که مراجعه کردم، سرایدار شهروند از ورود من خود داری کرد. پیشتر به دفتر ابوذر رفته بودم. با جوانی که بعدها با هم آشنا شدیم، چند شعر از من که اشعار مدرن به لکی و جافی بودند، چاپ کرده بودند. ولی زمانی به دفتر باختر رفتم، برخوردشان بد بود. به جای توجه به هنرم، پرسشهای حاشیه ای مطرح کردند. من نیز جوان بودم و پیش خودم می گفتم شعر من در نشریه «معیار» و «ادبیات معاصر» و «کلک» و «آزما» و غیره چاپ شده و منوچهر آتشی شعرهای مراچاب می کند. نوع نگاه آقای ابراهیم زال زاده، آتشی و فرج سر کوهی را دیده بودم و با نوع نگاه آقای مسئول صفحه چاپ ادبی باختر بسیار متفاوت به نظر می رسید.
از قبل از طریق آقای آتشی ، با شعر شاعران معاصر فارسی گوی کرمانشاهی کسانی چون اصغر واقدی، زنگنه و محبت آشنا شده بودم . در آن زمان، شعرهای آقای محبت در روزنامه اطلاعات چاپ می شد. ما نیز به دفتر آدینه میرفتیم وخبرهایی از شعر ایران و جهان می شنیدم و می خواندیم و گاه گاهی آثارمان نیزدر بعضی از مجلات آن زمان چاپ می شد. با نشریه سروه آشنا شدم و شعرم در کنار شعر دیگر شاعران کورد چاپ می شد .
شعر نو لکی ، به محافل فرهنگی و جشنواره راه پیدا کرد. بعدها بیانیه «شعر ئمروو له کی» را چاپ کردم. حتی در نشریه ندای جامعه کرمانشاه نیز چاپ شد. به یاد دارم در مراسم شعر خوانی سه روز با شاعران استان کرماشان، که هر شاعر ۵دقیقه وقت داشت تا شعرهایش را قرائت کند، از من نیز خواستند که شعر بخوانم و شعر خوانی کردم.
یکی دو نفر از شاعران مسن کلاسیک سرای حاضر در مراسم معترض شدند. زیرا که شعر موزون و منظوم نخوانده بودم .
در پاسخ گفتم: شیوه کار من پیرو سبک شاملو و شیرکو است. بی آنکه درنگی کنند گفتند: شاملو که کافر است. نام
شیرکو را نشنیده بودند. در اندک فرصت و مجالی که بود، به دفاع از حرمت و کرامت شعر معاصر پرداختم. اما با نشر کتاب «گول ئه نار»،ئی شعره ئنسانه» از زیر چتر گستردهی غولهای ادبی زمان چون: شاملو و شیرکو در آمدم و لحن و زبان خود پیدا کردم. در نهایت تاب آوردم. چون هر شاعر جستجوگر پرتوان با مشکلات و موانع مقابله کردم و می دانستم شاعر یعنی بی تاب جستجوگر.
شاعر در سرزمین من نماد فرهنگ و شعور هر انسان پیشرو است. یعنی نیالودن در شرایط ناهموار. اکنون با تخلص تا ته شه مال(عمو شه مال) شعر مرا چاپ می کنند و برای بار اول دو نشریه (اولی مجازی و دومی ماهنامه رامان) تخلص لورکا به من دادند.
شاعر بودن در سرزمین من شاعر نماد فرهنگ ملت بودن و نیالودن در شرایط سخت ناهموار. اکنون تاته( عموی ) شعرشده ام. ریشم سپید شده ولی د یگر در سایه سار غولهای ادبی چون: شاملو و شیرکو… نیستم. پس از «پنجره شار» که شعرهایش لکی، کوردی کرماشانی و جافی است به «گول ئه نار» رسیده ام که انسان را سروده ام و به پیشواز زنان دلاور کوبانی و استقلال خود را کسب کرده ام .اکنون بخاطر چاپ «چریکه زام» که توسط نشر زانا ایلام به چاپ رسیده، با شما سخن می گو یم .
به مسیر خوبی از بحث رسیدید. «چریکه ی زام» تازه ترین اثر ذوقی شماست. این اثر چگونه متولد
شد؟
چریکه زام می گوید: «بی تاوانی من و تام بوسان وینه یه کن». (بی گناهی من و طعم بستان بسان همند.) باز ستایشگرانسان، راوی حال کولبران و کارتن خوابها، سفرهای خالی تهیدستان و جوانان بیکار و کم ارج شدن فرهنگ و در کل حقیقتگرایی و دوستی ژرف من با زندگی منصور حلاج وحلاج وشان و مرگ دوستان و در کل عنصر عشق که بیتابی را می آفریند و بیخوابی من در شبهای سرد ریشه در همزاد پنداری هایم با زندگی کارگران و سربازان و زندانیان ومادران داغدار دارد که خالق چریکه زام شد. صدای زخم دیده را سرخ میکند و زبان را صیقل میدهد. صدای زندگی و سرودن زندگی از عناصر شعرهای چریکه زام هستند.
اگر چه در پاسخ سوال قبلی به مواردی اشاره داشتید، بفرمایید آثار این مجموعه عموما دربرگیرنده ی چه مسائلی است؟
بله همانطور که اشاره شد، واقعا گاهی نوشتن، سخت ترین کار آدمی ست. وظیفه شاعر بار امانتی ست که در جان او ریشه دوانده است و رسالت آدمی در بیان مسائلی ست که خوش ندارد ببیند و خوش ندارد در هوای تلخ آنها نفس بکشد. شاعر غوطه میزند چون غواص . عمیق و ژرف مسائل و مصائب را می بیند. سخنش گزنده می شود. شعرچریکه برای کولبران، و بیکاران و از نان و از کار سروده شده است. چریکه چون زبان زخم است، بی شک مخاطب را بی تاب می کند. زیرا بیداری او از زخم جان اوست .
این اثر چقدر از «پنجره ی شار» و « گول ئه نار» فاصله گرفته است؟
در پس پنجره شار، گول انار، این شعر انسان است که زاده شد. پهنجهره شار، شعرهای بسیار خوبی در سینه گرمش نفس می کشند و حرفها دارد. اما زیر تاثیر غولهای ادبی قراردارد. با گویش لکی،کرماشانی، سورانی، کلهری شعر سروده ام. اما «چریکه ی زام» که در پس گول ئه نار زاده شده، زبان، زبان خودم است و نگاه ویژه به جهان هستی. حتا برای بیروت و نیم نگاهی به بهار عربی نیز شعر داشته ام. زخم جان جهان را سروده ام . در شعرهایم بارها در روان آدمی و زمین و پرنده وباد و ابر حلول کرده ام. گول ئه نار، سرشار از عشق و حقیقت گرایی بود ولی چریکه زام، زبان خاک و خون است. زبان شاعری ست که درگور با هزاران شعر ناخوانده دفن شده است . زمانی که شهری در دل آتش وخون قرار می گیرد ابوبکر بغدادی ها ، چون اجل بر سر بی گناهان مهر آیین هم کیشان رستم دستان یزدان پرستان نازل می شود و دختران و زنان بی دفاع به حراج در بازار شام و حجار به بردگی می برند. پیروزنهاوندیها ، را دوباره گردن می زنند. حال چگونه اززخم جان آدمی و زمان اتدوه بار و زمین سوگوار چییزی نگوییم . شاعر زبان و نماد زمان است. او آئینه آدمیت در برابر تباهیهاست.
«گل ئه نار» ، به همت هنرمندان هرسینی طی برنامه ای شکیل شانو شد و با اجرای خوب آنها تاثیری ژرف به مخاطبان نهاد. گول ئه نار، همزاد جنبش زنان در کوبانی، حقیقت گرایی و گاهی نزدیک به شطحیات منصور حلاج و عین القضاتها سروده شده و اکنون «چریکه زام» می گوید:
رووژان تام چوچیاین مه ن
ئاینه پر ئه ژ شیوه دلان شکیا
ئاوا نییه گیان
از ویرانی جان ها می گوید ….
باز از سهروردی وهمزادپنداریها و… میگوید:
مه ترسم خلیفه تر با یه دی.
می گوید: مانگ مه گست
شه و لیخنترین رودخانه کیشیاوی. (ماه می خواست اما شب تاریک ترین رودخانه کشیده بود.) چریکه زام ، زبان زخم جانهای زخمی ست. چریکه زام ، زبان زخم است از زخم گوید فراتر ازدرد. از سوختن پروانه و زبانه ی جان مهرورز.
در شعر «ژه ن» می گوید:
لچت دیرووک جووان ژیاین
هه ناسه ت تام زهمین
گیست هه م زای چروو
وژت بچر!
وژا بچر! زنه ی
منت هاورده دی
زن را همان جور که هست می باید بیان کرد. به کولبه ران، پرداخته است و میگوید: حال منیش، وینه حال کولبه ران در آخر شعر می گوید :چراوای دیل تینی یه سی .
یا در شعر «پرچ گیان» می گوید:
زام من و گیان زه مین
ته نیایی جهان شکانا
ته ک زام ،ده س مه کیشمه پرچ گیان
در پس گول انار، چریکه زام، پا به جهان هستی نهاد. گول انار،سروده های عشق بود و آرزومند روزی که خشاب مسلسلها گلدان شوند. از بی مرگی و جاودانگی سخنها گفت. چریکه زام، از آفت تنهایی انسان امروز و جدایی وعدم یکی شدن، حرفها به لب دارد و جانش زخمی ست وصیقل خورده است. باد، در چریکه زام می گوید: «خوش به حالم که توان بازداشت مرا ندارند.» در یک نگاه می توان گفت که: چریکه زام، غرش کلمات شاعر است
عشق جووان و مه ستا مه که ی
وینه کارگه ری که خاو ترازی یه مه وینی و ژین به رانبه ر
خاو مه وینی لیسک ئاسو مه تاوی سه ر ترازی
جیایی ته ریکترا مه که ی
یه که سی وتی:
که بی خاوما کردی
کمی از این بحث فاصله بگیریم. آیا جایگاه شعر آزاد لکی در روزگار معاصر میتواند موجب اقناع
مخاطبان فرهنگ و ادبیات این جغرافیا باشد؟
زمانی میتواند اقناع کننده باشد که در فضای باز نفس بکشد. مخاطبان توان نقد و نظر در عرصه های فکری داشته باشند. ما با انفعالی عجیب ناشی از گسستگی فرهنگی مواجه هستیم . در این شرایط که این متن را می نویسیم باسوادهایمان نیز از حیث زبان فارسی مشکل و کمبود دارند چه رسد به اینکه توان حضوردر عرصه های فکری داشته باشند.
هنگامی احساس کنیم با مخاطب بی تاب جستجوگر مواجه هستیم، بی گمان شورشی از بن جانها درخشیدن گرفته است. اما مخاطب خاص هرچند اندک ولی وجود دارد شاید درحد قانع کننده نباشند اما درتمام عرصه ها اندک شرری هنوز دیده میشود. ما در خاورمیانه در دلها نقب زدن را با رنج عاشقانه ی خود تجربه می کنیم. مگر زمانی غلامحسین ساعدی می نوشت، مخاطب عام داشت؟ ویا مردم کرماشان اصغر واقدی را می شناسند؟ یا شیرکو بی کس معروف را ؟
گاهی اشخاصی را دیده ا م که در خیابان هنگام گذر مرا خطاب قرار داده اند و گفته ا ند : که لنگی جهان هن عشقه نه جغرافیا. یا گفته اند : ئنسانم. ته ک واژه سه ر لاپه ره کاغه ذ نییم. جای بسی امید است که شعر آزاد لکی ، ضمن اینکه مخاطب دارد، بلکه ستاره های دنباله داری در این مسیر می درخشند. مخاطب سوران و کلهری و گورانی نیز دارد. تعامل باعث شده که پلهای خوبی ایجاد شوند. شعر و هر اثر خوب نافذ است. فرق ندارد جافی باشد یا که گوران وکلهر، زنگنه باشد یا لکی.
باور کنید تصورش را نمی کردم که شعرهایم را در زیر پروفایلها قرار بدهند. جوانان شهر دلفان و کوهدشت چنین استقبالی کرده اند. به یکی از روستاهای دلفان رفتیم چند جوان با گوشی خود آماده نشسته اند که شعر بخوانم و فیلم بگیرند. گاهی در خیابان در حال گذر هستم پیش می آید که می گویند: «اگر حق ام یک واژه باشد انسان را مینویسم.» یا «بزرگی جهان از آن عشق ست نه جغرافیا.» خیلی زود شعرم به ثمر نشست. با وجود اینکه ذهنیتهای بیشتر بیسوادها و افراد مردم حوزه مورد بحث در واقع ذهنی کلاسیک و به قولی ذهنیتی فئودالیته بر آنها حاکم بوده، این جای خوشحالی ست وجالب تر اینکه از طریق شعر آزاد یا بهتر بگوئیم شعر امروز، بعضی از دوستداران و مخاطبان شعرمن شعر شیرکو را در صفحات مجازی خود قرار میدهند. سخن نو جنبش آفرین و تغییر دهنده است.
چه چالشهایی در مسیر کوشندگان ادبیات لکی وجود دارد؟
چالش بخشی از زندگی است . در دوران مدرن و اکنون که جهان غرب پست مدرن تعریف می شود عصر جداییها ست . به قولی قبیله یعنی یک نفر. جهان نئولیبرال در تکاپو برای نجات خود، جرم ها و جنگ ها و بحران ها خواهد ساخت . اکنون که نئو لیبرالیست سیطره بر جهان دارد ؛ جنگ، بحران و انسان ، گرگ انسان شدن امری طبیعی است و با جان هنر در جدلی سخت قرار دارد. شاعر که از تبار چراغ و روشنایی ست، با این دوران سیاه و چرخ بدکین در ستیز است. نداشتن رسم الخط استاندارد، نداشتن رسانه، نبود امکان تدریس زبانها ی بومی در مناطق و نبود
امکان آموزش در مدارس نشان ضعف آموزش وپرورش کشورهای خاورمیانه است . رفع تبعیضها، برقراری کمک های مالی برای صاحبان اثر، پخش صدای شاعران و نویسندگان در صدا و سیما ، ازیاد نشریات تخصصی باعث رفع چالش ها می گردد .
حرفهای پایانی تان ؟
در پایان دست همه دوستان شاعر ونویسنده و سایر هنرمندان را می بوسم و برای جان قلم، امنیتی پایدار آرزو دارم
هفته نامه صدای آزادی شماره 631 / گفتگو از اشکان میری