زبان مادری یا نامادری؟ / یادداشتی از دکتر نیره مردی؛ روانشناس
زبان تنها یک وسیلە برای برقراری ارتباط نیست ، بلکه زبان پل ارتباطی انسان با جهان است، زبان بخش مهمی از روان و حافظه بشریت است و یکی از ابزارهای مهم در درک جهان هستی است و نابودی هر زبان به معنای نابودی نوعی از نگرش و جهانبینی است ، زیرا زبان صدای تفکر انسان است. آنچه این مسئله را از نظر روانشناسی حائز اهمیت میسازد این است که در دوران کودکی بسیاری از ویژگیهای اساسی شخصیت و مولفههای مهم روانشناختیِ پایه ( اعتماد به دیگران، عزتنفس، خودپنداره و …) در افراد شکل میگیرد . زمانی که کودک در محیطی پرورش مییابد که زبانش با زبانی که پدر و مادر باهم صحبت میکنند متفاوت است اعتمادش به خانواده ، به خود و جامعهای که در آن است دچار تزلزل و آشفتگی خواهد شد و ناگزیر به دنبال هویتی میگردد تا خود را به آن بیاویزد که در واقع از آنِ او نیست زیرا زبان بخش مهمی از هویت فرهنگی و اجتماعی هر جامعهای است.
بخش مهم دیگری که از نظر روانشناختی ممکن است به خاطر متفاوت بودن زبان مادری و زبان کودک آسیب ببیند رشد عاطفی است زیرا کودک با زبانی که آموخته است شروع به ادای کلمات و سپس جملهسازی میکند و در نهایت احساسات و عواطفش را بیان میکند و با آن زبان میخواهد با مادرش یگانهارتباطِ عشقِ بیقیدوشرط را تجربه نماید اما متوجه میشود که فاصله عاطفی بین زبان او و زبان مادر وجود دارد، او با زبانی میخندد، با زبانی میگرید، با زبانی حسرت میخورد، با زبانی خشمگین میشود، با زبانی عشق میورزد ،با زبانی نیازهایش را بیان میکند که با زبان مادر یکی نیست ! بنابراین از نظر بیان عاطفی دچار تردید و ناکارآمدی در بیان احساساتش خواهد شد.
کودک از همان زمانی که حرف زدن را یاد میگیرد بتدریج از خودمحوری و تنهایی خود خارج شده و از تعلق خود نسبت به گروه ویژهای آگاه میشود بنابراین نیاز به احساس امنیت و اعتمادی دارد که او را با آغوش باز نسبت به این تعلق داشتن رهنمون سازد اما زمانی که متوجه تردید پدر و مادر نسبت به این تعلق میشود( زیرا زبانشان با زبان او متفاوت است) بنابراین نه تنها اعتماد خدشهدار میشود بلکه نگاهش به خود به عنوان یک انسان ارزشمند دچار تردید خواهد شد و مفهوم اساسی و مهمی مانند عزتنفس (خودارزشمندی) که در همین دوران شکل میگیرد آسیب خواهد دید. کودکانی که نسبت به زبان مادری خود احساس تعلق بیشتری دارند درک عمیقتری از خود و جایگاه خود در جامعه دارند. عزتنفس یک واژه ساده و یک مولفه روانشناختی کم اهمیت نیست بلکه زیربنای شخصیت و سلامت روانی و مهمترین دارایی هر فرد در زندگیست ، زیرا فرد تا زمانیکه احساس ارزشمندی نداشته باشد نمیتواند زندگی سالمی در پیش بگیرد و برای جامعه مفید باشد ، عزت نفس باور و اعتقادی است که فرد در بارهی ارزش و اهمیت خود دارد . انسانی که عزتنفس دارد باور دارد که بین افراد با نژادها و قومیتهای مختلف برتری وجود ندارد و انسانها با هر زبانی و قومیتی با هم برابرند ، عزت نفس عامل اصلی خوددوستی و احساس رضایت داشتن از آنچه که فرد هست و همینطور عدم شرم و خجالت از وجود خود میباشد. عزتنفس یکی از عوامل تعیینکننده رفتار در انسان به شمار میرود و در حقیقت برداشت و قضاوتی که فرد از خود دارد تعیینکننده چگونگی برخورد او با مسائل مختلف است.اگر پدر ومادر تفاوتهای ما با دیگران ( از جمله زبان که مهمترین تفاوت است) را دوست بدارند و به آن احترام بگذارند فرد نیز آن تفاوت را دوست خواهد داشت در غیر اینصورت دچار تعارض و دوگانگی خواهد شد و بخشی از وجود خود را انکار خواهد کرد و در نهایت عزتنفس و خودپنداره ناسازگار منجر به اضطراب و بسیاری از مشکلات روانی و اختلالات روانشناختی خواهد شد.
پژوهشها حاکی از این است که آموزش به زبان مادری بر افزایش انگیزه تحصیلی، اعتماد به نفس ، تسهیل در یادگیری و از بینبردن ازخودبیگانگی تاثیرگذار است، بنابراین در حال حاضر در بسیاری از کشورهای پیشرفته که به اهمیت زبان مادری در سلامت روانی افراد پی بردهاند تمهیدات و برنامههای ویژهای را برای همه افراد با زبانهای مختلف در نظر گرفتهاند و به جای نابود کردن زبانهای متفاوت بستر را برای رشد همه جانبه تمام افراد فراهم نمودهاند.