تراژدی کرونا جهان را بیدار کرد / دکتر نیره مردی
تراژدی کرونا جهان را بیدار کرد و دریچه¬ای نوین به جهان¬بینی انسان در قرن شروع و شتاب تکنولوری بخشید، دریچه¬ای که انسان را بیدارتر و در عین حال بیمارتر ساخت ، او را وادار کرد تا از نگاهی فراانسانی به سلامت – مرگ- جهان – معنای زندگی و بودن بیاندیشد.
تراژدی کرونا باعث شد انسان دوباره به ارتباط مستقیم و بسیار مهم سلامت جسمی و روانی پی ببرد، مفهومی که روانشناسی نوین سالهاست در پی تبیین و بررسی آن است. واژه تراژدی از نظر ارسطو نوعی کالبدشکافی فلسفی است و جزو برترین روش¬های بیان جهت رشد عواطف و احساسات و شکوفایی و تعالی انسان است.
در واقع واژه تراژیک به جلوه¬های خاصی از جهان اشاره دارد که در آن انسان همواره در نبرد و کشمکش با نیروهایی است که بر او غالب می¬شوند و در آن احساس ناتوانی و تیره¬روزی نمایان است، موقعیتی که فرد یا افراد با تقدیر یا فرد یا نظام یا خدایان در مقابله قرار می¬گیرد و ناگزیر از انتخاب می¬شود، انتخابی که باید بهایش را بپردازد اما انتخاب ما در این داستان کرونایی چه بود و از این به بعد چه خواهد بود؟
آیا بهایی که تاکنون پرداخته¬ایم (مشکلات روانشناختی از جمله اضطراب، افسردگی، تعارض¬های خانوادگی و …) کافی نیست؟ آیا می¬توانیم این شرایط را مدیریت کنیم؟
بشر امروز در مقابل بهایی که جامعه برای کرونا پرداخته است دستاوردهایی زیادی نیز داشته است، مفاهیم جدید و روش¬های جدید را هم ابداع کرده است، نسبت به مرگ بیدارتر شده است و اکنون بیشتر از هر زمانی می¬داند که به این جهان آمده است تا مفهوم و معنایی تازه به بودنش برای نسل¬های بعد به جا بگذارد و جهان را به مکان بهتری تبدیل کند.
این تلنگر عظیم جهانی شاید واقعا لازم بود تا ما را ازخواب گران بیدار کند، در واقع جامعه جهانی دچار کاتارسیسی جمعی شده است. کاتارسیس به معنای تخلیه روانی و پالایش است، فرآیندی که در آن عواطف انسانی از جمله ترس و شفقت برانگیخته و بیدار می¬شود.
بنابراین می¬توان ادعا کرد که کرونا یک داستان تراژیک است که در حال حاضر پایان آن ناپیداست اما با نگاهی دیگر و البته خوشبینانه وهمراه با امید واقع¬بینانه می¬توان داستان را از زوایای دیگری نیز مورد بررسی قرار داد.
می¬توان داستان را از این زاویه دید که این داستان اولین بحرانی نیست که در جهان اتفاق افتاده و آخرین نیز نیست و همه بحران¬ها بالاخره پایانی داشته و دارند.
خطر بیماری و مرگ بر اثر کرونا چنان با روان جامعه در هم تنیده است که باعث شده انسان بیش از هر زمان دیگر مواجهه¬ای ملموس¬تر و واقع¬گرایانه¬تر نسبت به به مرگ داشته باشد و او را به این باور مهم برساند که آنچه در فکر و اندیشه و روان می¬گذرد تأثیر بسزائی بر جسم دارد.
کرونا و اضطراب مرگ زمینه تأثیر و تغییرات روانشناختی بسیاری را در بین همه اقشارجامعه ، چه افرادی که اهل فلسفه و دانش و اندیشه و قلم هستند و چه افرادی که اهل تفکر و اندیشیدن نیستند ، ایجاد نموده است و همه را به نوعی تحت تأثیر قرار داده و نمی¬توان از این حقیقت انکارناپذیر گریخت.
کرونا به مثابه آژیر خطری شده است که هر لحظه با شنیدن صدای آن به این مسئله بیاندیشیم که بالاخره روزی همه آنچه که هست ، نیست خواهد شد. بنابراین باید چاره¬ای اساسی برای بودن و ماندن و ارتقاء کیفیت این بودن اندیشید.
این بحران می¬تواند به بهترین شکل ممکن ما را برای خلق داستان¬هایی ارزشمند در ادامه زندگی پیش¬رو آماده کند و به ما بیاموزد که در این جهان مسافرانی هستیم که بالاخره روزی این سفر به پایان می¬رسد.
بنابراین مسیر این سفر را باید طوری پیش ببریم که بیشتر مراقب سلامت روانی و جسم خود باشیم و تفکر و اندیشیدن به مرگ باعث ارزشمند شدن و معنا بخشیدن به این مسیر باشد و ما را برای خلق جهانی سالمتر آماده کند و به ما بیاموزد که برای شناخت افکار و احساسات و روان خود نگاهی عمیق¬تر و واقع¬بینانه¬تر داشته باشیم و هرچه زودتر مدیریت هیجاناتمان را بیاموزیم و بکار ببریم.