توی نیمههای راه رویش را بر میگرداند. گامهایش بلند است، با فاصلهی چند متر، چند متر از نمای دور. زن پشت این فاصله قدمهایش کوتاه است. معلوم نیست، نمیخواهد، یا نمیتواند، پابه پای مرد شود و شانه به شانهاش راه برود. قلممو روی صورت زن میچرخد، نگاهش را به بیرون از شهر میکشد. یک خانه […]
به منصور یاقوتی و علی درویشیان اتاق عمو با وجود چند جلد کتاب قدیمی و میز چوبی کوتاهی با صفا بود. روی میز قلمدان، جوهر سبز و سیاه دید ه می شد. در گوشه ای از اتاق شاهنامه فردوسی، دیوان حافظ، بوستان سعدی و تعدادی نسخه خطی نیز روی گلیم دست بافت و […]