کشاورز شناختی تجربی و عینی از کرمانشاه دارد / علی الفتی

 

 

به احترام اردشير كشاورز

 

افرادي كه درباره جوامع پژوهش وتحقيق مي كنند بيشتر مي خواهند قدمت يك جامعه ،ملت ياقومي را مورد بررسي قرار دهند قبل از اينكه بخواهم درباره نويسنده و پژوهشگر کرمانشاهی اردشير كشاورز بنويسم اجازه مي خواهم به شرح مختصري از نگارشات تاريخي در جهان معاصر وجايگاه ما درآن را اشاره كنم :

درروزگاري كه بسياري از پديده هاي طبيعي ومصنوعي موجود درعالم هستي  مورد بررسي وكاوش هاي مختلف قرارمي گيرد فرضيه ها ونظريه هاي موثري مطرح وبه اثبات رسيده است .ما در سرزميني زندگي مي كنيم كه بصورت غير علمي وحسي يا غريزي به دفاع وحمايت از علاقمندي ها ،باورها يا تاريخ خود مي پردازيم واين  جاي بسي تاسف ودلسردي است .

روزگاري احمد شاملو بحث نداشتن حافظه تاريخي ايرانيان رامطرح كرد كه ما مثل خيلي از كارهاي ديگرمان بر اوتاختيم وبراين جمله ي او هيچ تاملي نكرديم .درايران اغلب تاريخ را بر سياق نظرات  ملي و ناسيوناليستي وعلاقه اي مي نويسند وهمين بلاي گذشته ي تاريخي ما شده است. فرضيه ها ونظريه هاي اخير در خصوص تاريخ هخامنشيان جاي بسي تامل وتعمق است كه نمي توان آنرا به طور كامل رد ياقبول نمود زيرا سنديت درتاريخ حرف نخست است وبدون آن نمي توان مسئله اي را  باور وقبول نمود واين سنديت نيز آغاز كتابت است كه جاي بسي حرف وحديث دارد .

حال من از هزاره ها و سده هاي تاريخي گذشت مي كنم و تاريخ كمتر از يك سده و يا همان دهه بندي هاي معمول در سرزمين عجيب کرمانشاه را مثال مي زنم .ما هنوز بدرستي نتوانسته ايم اطلاعات صد سال اخير از دورنماي شهر كرمانشاه را دراختيار مردم قرار دهيم وجالب است كه بدانيم چه اسناد فراواني در آرشيو نگهداري مي شود اما دريغ از دست مهرباني كه قلم بگيرد وشرح عمر بگذشته را به فرزندان آينده انعكاس دهد واين جاي  بسي تاسف است كه نام ونشان بسياري ازمردان وزنان خدمتگزار وبرجسته اين سرزمين را امروزي ها وآيندگان ندانند.

در روايت هاي شفاهي طوري از آنان نام مي برند كه انگار در دوره هاي مختلف پيدايش زمين زيسته اند درصورتيكه  عكس،كپي شناسنامه،ومداركي كه مي خواسته‌انداز بانك تجارت كرمانشاه وام بگيرددر بايگاني بانك موجود مي باشد يا پالتوي آن مرحوم هنوز برتن نوادگانش كهنه نشده است  و غم انگيز تراينكه  جاي نام وسرگذشت آن الگوهاي سازنده در حوزه هاي مختلف فرهنگي ،سياسي،اقتصادي وعلمي را فلان قداره كش يا بهمان لوتي كه چندگذر را برروي مردم  رابسته اند ودرملا عام گردن الاغي را شكست گرفته است .

واقعا شرم آور است كه به جاي حفظ  نام ابوالقاسم لاهوتي ها، محمدرضاكلهرها، دكترمحمدكرمانشاهي ها،گلزارها و هزاران بزرگ ديگر نام فلان لات كه قبيح ترين اعمال را در اين شهر انجام داده و هنوز تاثرات اعمال او در بين عده اي از افراد شهر به وضوح ديده مي شود بر زبان خيلي ها جاري باشد .

چه اتفاق بدي افتاده است كه خيلي ها هنوز اصالت وتبار بيش از سه پشت خود را نمي دانند.آياعلما وانديشمندان حوزه هاي فرهنگي دراجراي مسئوليت خود كوتاهي نموده انديا وضعيت اسف بار صداوسيماي مركز كرمانشاه را كه مي بينيم دل آدمي به درد مي آيد كه چگونه زبان مادري ما را به سخره مي گيرند وبه جاي انجام رسالت واقعي خود كه خدمت به فرهنگ وزبان بومي بوده واصولا فلسفه پيدايش شبكه هاي محلي مي باشد  به بلاي عظيمي براي فرهنگ بومي مبدل شده است .

اين نتيجه عملكرد مسئولين مهاجري است كه كوچكترين تعلق خاطري به اين خاك نداشته واز استان شرقي  همجوار بواسطه فعاليت اقتصادي يا فقر وتهي دستي به كرمانشاه آمده و بلاي جان بوميان اين منطقه شده اند .و جسارتشان تاحدي است  كه شخصي از شهرستانهاي گيلانغرب ،قصرشيرين ،كنگاور ،اورامانات با تمام اشتراكات زباني وفرهنگي در كرمانشاه مقيم شده است را مهاجر مي خوانند وخود كه بنيان گذار مهاجرت به كرمانشاه بوده است را كرمانشاهي اصيل مي دانند .

اين نگاهي كاملا ضدفرهنگي وغير اصولي است  ودراينجا نيازي به حضور مرداني از خويش است تا با صداقت وامانت داري وبدوراز هرگونه تعصب تنگ نظري يا نگاه افراطي به مسائل فرهنگي پرداخته  تا مدنيت اين سامان نيز پابه پاي ساير مناطق ايران رشد قابل توجهي داشته باشد كرمانشاه مهد فرهنگ وادبيات است واز ديرباز سبك وسياق هاي شعري ،داستاني وپژوهشي را تجربه نموده است از باقرميرزای خسروي كه پدر داستان نويسي سبك تاريخي ايران است تا ابوالقاسم لاهوتي نوگراي شعر تا ادوارد ژوزف محقق و پژوهشگر و نام آوراني ديگر كه آبروي فرهنگ و ادبيات وتاريخ اين ملك اند.

دراين ميانه اردشير كشاورز نويسنده و پژوهشگري كه قريب دو دهه است كه با كلك زرين و صداي دلنشين اش آشناييم.

كشاورز جداي از عناوين و القابي كه طي سالها به دست آورده است مردي توانمند وصاحب نظر با پشتكار خوبي در حوزه كار خود است هرچند كه اين حقير بضاعت چنداني درحوزه تاريخ ندارم ولي درجايگاه يك مخاطب مي توانم اظهار نظر كنمدرتاريخ نويسي اردشيركشاورز فقط تاريخ سياسي مطرح نيست بلكه تنوع در ژانرهاي مختلف تاريخي مشهود است كه از او مردي بادوام در حوزه ي كار خود ساخته است  .

كشاور شناختي تجربي و عيني با مستندات كافي از كرمانشاه وحوزه هاي مختلف تاريخي وفرهنگي آن دارد . ادبياتي كه كشاورز از آن بهره مي برد نتيجه اي مثبت دربين مردمان سرزمين كرمانشاه داشته است وموجبات تعامل و همبستگي در ميان مردم را فراهم آورده است .

لحن شفاهي او در راديو اعتماد متقابلي در بين مخاطب و فرستنده ايجاد نموده است در سبك نويسندگي خويش نيز با نثري شيوا و تاثيرگذار كه در اغلب آثارش متجلي است  سرنوشت وسرگذشت كساني را قلمي نموده است كه با گذرزمان دربحبوحه فراموشي بودند .

او بر خرابه هاي اين خاك ايستاده و از گوشه گوشه اش ياد و خاطره اي را ثبت مي كند و غافل از هيچ طيف و توده اي از اين مردم نيست از ايلات در حركت گرفته تا روستا نشينان ساكن و ازدحام زندگي شهري در استان،اردشير كشاورز خوب مي داند درسرزميني زندگي مي كند كه خاطره ي مردان وزنان شايسته اش  زبانزد خاص وعام است و رادي پهلوانانش بيانگر ديرينگي در طول زمان است .

در دوره تاريخي كه اردشيركشاورز مي نويسد دوستان ديگري نيز هستند كه به سهم خود آثاري را منتشر نموده اند كه جداي از آقاي سلطاني جوانان شايسته اي نيز پاي دراين مسير نهاده اند كه مي توان به اكبر رضايي كلهر، دكتر علي سهامي ، عباس جليليان، رضاموزوني اشاره نمود كه هر كدام آثار وزيني را منتشر نموده اند.

آذر90

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *