دنیا شهیدی در گفتگو با صدای آزادی: رمز جذب مخاطب، خلق آثار فاخر است
زنان بخش پویا و زندهی جامعه هستند که با روح و عواطفشان همواره توانایی های خود را در تمامی زمینههای فرهنگی، هنری، ورزشی و اجتماعی ایفا کردهاند، و همواره چهرههایی موفق را در جامعه از ایشان میبینم. سیده دنیا شهیدی یکی از بانوان موفق شهرمان است که در نوازندگی و آموزش دف فعالیت دارد. او با حضور در چندین جشنوارهی داخلی و بین المللی از جمله جشنواره باربد در سال 1388 و اخیرا در جشنوارهی دف نوازی مجازی موفق به کسب مقام نخست شده است تجربیات گرانبهایی در موسیقی دارد. او در گفتگوی با صدای آزادی بیشتر از خودش و وضیعت موسیقی بانوان کرماشان برایمان گفت که شما همراهان صدای آزادی را به خواندن این مصاحبه دعوت می کنیم:
برای شروع گفتگو خودتان را برای مخاطبان صدای آزادی معرفی کنید تا دریچه ای به شناخت بیشتر شما باشد
سیده دنیا شهیدی هستم متولد 1363 کارشناس ادبیات انگلیسی و تنها فرزند خانواده از پدری معلم و دلسوز که دستانش بوی ناب کتاب میداد و مادری بسیار مهربان که در لحظات سخت و پیچیدهی زندگی تا آخرین لحظات خم به ابرو نیاورد و عاشقانه چراغ امید را روشن نگه داشت. و پسرم کیا که امید این روزهای من است. از سال 1380 نوازندگی دف را با عضویت در گروه بانوان خورشید به سرپرستی استاد مظفر برنجی آغاز کردم و تا اکنون در چندین کنسرت و جشنواره موسیقی اجرا داشتهام که خوشبختانه در بسیاری از آنها موفق به کسب مقام شدهام.
از نگاه شما موسیقی چه »چیزی« دارد که سایر هنرها از آن برخوردار نیستند؟ و اینکه در دنیای ذهنی شما «موسیقی» چه تعریفی دارد؟
موسیقی مانند معماریست ، معماری یک ساختمان ،ساختمان همه چیز دارد زمینه ،بیس، پایه، وابعادودکوراسیون داخلی وزیبای داخل ونما .زمین موسیقی شعر وکلام ومتن است ،زیبایی موسیقی هارمونی ساز ها باخودشان است،موسیقی هم ذهن آدمی را درگیر میکند به مانند تمامی هنرها… هر چند در آن روح والبته روان آدمی بیشتر از هنرهای دیگر درگیر میشود. موسیقی شنیداریست و بسیار عمیقتر، موسیقی زبان مشترک همه انسانهاست نیاز به ترجمه ندارد …هنری که روحت را درگیر میکند فارغ از روزمرگی های زندگی میشوی.هنری که با بستن چشمهایت دنیای زیبایی را میتوانی ببینی ….جیمز ولدن جانسون میگوید: موسیقی زبان مخصوص روح آدمی است. به راستی که اینگونه است. در ذهن من موسیقی بال پرواز است …پروازی غیرقابل توصیف. موسیقی برای من پیوندی ست به دنیای زیبای کودکی ام.
شما دانش آموختهی زبان انگلیسی هستید اما در زمینهی موسیقی فعالیت میکنید. حالا از میان انواع سازهای موسیقی چرا دف را برای نواختن انتخاب کردەاید؟
به واسطهی شرایط خانوادگی صدای دف از بدو تولد روح و جانم را نوازش کرده است. پدرم علاقهمند به موسیقی بود و همیشه موسیقی ناب و فاخر را گوش میداد که شروع آشنایی من با این جریان را از همان زمان میدانم. هر چند آموزش ساز دف را دیر شروع کردم اما روحم با موسیقی خوب تغذیه شده بود.
صدای دف را همیشه میشنیدم اما نواختن را نه…. شروع فراگیری آن نیز همیشه جزء جریانات هیجان انگیز زندگیام بوده که به واسطه ی یکی از دوستان بسیار عزیزم سرکار خانم آسو زارعی در این مسیر قرار گرفتم. همیشه به حضورم در این جریان فکر میکنم، مسیری که زندگی ام را به سمت نور هدایت کرد. اما فراگیری آن مصادف شد با سال کنکور و استرس های مخصوص به خودش. سالی سرنوشت ساز که اولین کنکورم را به دلیل شرکت در کلاس دف از دست دادم. راستش را بخواهید نمیخواستم در کلاس های دف غیبت داشته باشم؛ هرچند آن روزها به دلیل گرمای هوا و مشکلاتش سبب شد از کنکور جا بمانم اما سال دوم کنکورم موفق به قبولی در آزمون دانشگاه شدم.
اما آغاز یادیگیری ام اواخر بهمن ماه سال 1380 با همراهی پدر و نارضایتی اولیه ی مادر نزد استاد ارجمندم جناب آقای محسن امینی همراه شد، اما بعدها مادرم که در ابتدا مخالف کلاس موسیقی من بود به بزرگترین مشوقم در این مسیر تبدیل گشت. همچنین لازم است که بگویم استاد مظفر برنجی نیز نقش بسیار مهمی را در ادامه ی کارم داشتند چرا که با انتخابم به عنوان دف نواز گروه تنبور نوازان خورشید مسیر پیشرفت را برایم هموارتر کردند. از اساتید بسیاری درس گرفته ام، استاد علی اکبر مرادی که بسیار دلسوز و مهربان هستند و همیشه مانند یک پدر مشوق من بوده و هستند و استاد سیاوش نورپور که استاد معنوی ام هستند نیز درسهای بسیاری گرفتهام.
با این اوصاف از چه زمانی تدریس موسیقی را شروع کردید؟ خوشحال میشوم در این زمینه اگر خاطرهای دارید، بشنویم
تدریس در آموزشگاه موسیقی را از سال 94 شروع کردم هرچند که قبل از آن به صورت خصوصی به بعضی از دوستان و آشنایان درس میدادم. تدریس ساز دف را در آموزشگاه خوارزمی آغاز کردم که با مدیریت جناب آقای فرهاد خوارزمی و سرکار خانم نیشتمان فتاحی که خود از بهترین نوازندگان شهرمان هستند همکاریمان را تا به امروز ادامه دادهایم. واقعا روزهای تدریس از بهترین ساعات زندگی من هستند. از این کار لذت میبرم و در واقع ساعات تدریس از اجراهای صحنه ای که داشته ام برایم شیرین تر است. هر کدام از هنرجویان با دنیای خود وارد کلاس میشوند و خوشبختانه با این عزیزان ارتباط خوبی دارم. آرزویم این است که این عزیزان روزی هزاران پله با جایگاه الان خودم فاصله داشته باشند در آن روز قطعا من رسالتم را به خوبی اجرا کرده ام.
بهترین خاطرات را از روزهایی دارم که بسیاری از این عزیزان برای بهبود روحیهشان به موسیقی پناه آورده اند و میبینم که در حال حاضر از لحاظ روحی نیز بسیار عالی هستند و خنده هایشان قوت قلب من است. تدریس به کودکان هم جایگاه خود را دارد شور و شوق و معصومیت این عزیزان خستگی را از جانم به در میکند.
در حال حاضر خردسالترین هنرجویم پنج ساله است به نام ماهور گلرخی که در آینده قطعا جز نوابغ موسیقی خواهد شد. ماهور الان تقریبا هفت جلسه است که به کلاس می آید اما جلسه ی دوم که صدای ساز دوستان را خارج از کلاس شنید بیرون رفت و با ایشان همراهی میکرد! واقعا حال خوش آن روز تا ابد در یاد و خاطرم میماند. امیدوارم این حال خوش را برای تمام هنرجویانم تجربه کنم.
موسیقی همیشه در بین بانوان مخاطب خاص خود را داشته است، هرچند که فرهنگ های متفاوت این جایگاه را تغییر میدهد، شما بە عنوان مدرس موسیقی در شهر کرماشان، جایگاە موسیقی در میان بانوان این شهر را چگونە میبینید؟
باورم این است که همیشه بانوان با توجه به ساختارهای سنتی جامعه و عرف های غیرمنعطف زحمات بیشتری را در مسیر کاریشان نسبت به مردان میکشند. زمانی که فراگیری موسیقی را آغاز کردم سخنان زیادی را میشنیدم که خوشایند نبود و مرا بسیار آزرده خاطر میکرد. هرچند خوشبختانه، در حال حاضر شرایط بسیار بهتر شده و بستری به مراتب مناسبتر از قبل وجود دارد و بانوان حضور پررنگ و فعالی را در زمینه ی فراگیری موسیقی دارند.
در واقع بیشتر هنرجویان موسیقی را در آموزشگاه ها بانوان تشکیل میدهند. هر چند هنوز هم خانواده هایی را میبینم که از حضور دخترانشان در این مسیر ناراضی هستند و متاسفانه خاطرات تلخی از اینچنین جریاناتی دارم که روحم را آزار میدهد. امیدوارم بستر برای تمام زنان و بانوان سرزمینم مهیا شود و شاهد حضور استعدادهای نابی که در پستوها پنهان شده اند باشیم.
از آنجایی که میگویید بیشتر هنرجویان آموزشگاههای موسیقی را بانوان تشکیل میدهند. آیا سطح آموزش آموزشگاەهای موسیقی کرماشان میتواند پاسخگوی نیازهای جامعه باشد؟
در حال حاضر آموزشگاه های خوبی در شهر کرمانشاه فعالیت میکنند که بسیاری از مدرسان دلسوزانه در حال آموزش هستند. حتی بسیاری از اساتید بزرگ شهرمان به صورت خصوصی در حال آموزش هستند. اما متاسفانه هنرجویان در حال حاضر در فضای یک دقیقه ای فضاهای مجازی از جمله اینستاگرام گرفتار شده اند و بسیاری از افراد سودجو عزیزان را سردرگم کرده اند.
این در حالیست که اولین رمز موفقیت صبر و پشتکار است و نیاز اصلی پیشرفت در موسیقی گوش دادن به موسیقی خوب و فاخر است ولی متاسفانه صبرها کمتر شده و اکثرا عجولانه می خواهند که ره صدساله را یک شبه طی کنند.
به گمانم باید برای این جریان چاره ای اندیشید. و راه حل من این است که، حداقل مدرسین موسیقی مسیر را بسیار شفاف باید توضیح بدهند و شور و اشتیاق را در دل هنرجو روشن نگه دارند. کاری که خودم تلاش میکنم انجام دهم و رابطهی نزدیک خود را با هنرجویانم حفظ میکنم و همیشه زمانی را برای روشن کردن مسیری که در آن گام نهادهاند میگذارم.
یکی از معضلاتی که موسیقی به ویژه موسیقی سنتی با آن روبروست جذب هنرجو و مخاطب در میان نوجوانان و جوانان است. شما به عنوان یک مدرس موسیقی، چه راهکارهایی برای جذب هنرآموزان موسیقی به ویژه این ردهی سنی و دختران دارید؟
سوال خوبیست. خلق آثار فاخر و نوازش روح مخاطب بهترین راهکار برای حضور ایشان در این عرصه است. چرا که با دیدن دورنمایی صحیح، خانواده ها هم بیشتر راغب خواهند شد که عزیزانشان را در این مسیر قرار دهند.
بدون شک، هر چقدر که مدرسین به کار خود اشراف داشته باشند و بتوانند مسیر را درست توضیح دهند علاقه عزیزان در ادامه ی مسیر بیشتر خواهد شد. متاسفانه در جریان تحصیل در مدارس هیچ گونه آموزش موسیقایی نداریم. اما با این وجود چند سالیست که موسیقی کودک بسیار خوب عمل کرده است و هنگامی که کودکانمان با الفبای اولیهی موسیقی آشنا میشوند قدم نهادن در جایگاه های بعدی راحت تر است. چرا که وقتی این عزیزان در آموزشگاه ها قدم میگذارند با صدای سازهای دیگر نیز آشنا خواهند شد و قطعا فرصت بیشتری برای پیدا کردن علاقه شان دارند.
بسیار خوب!
تا آنجا که اطلاع دارم شما تجربیات خوبی نیز در دکلمه و گویندگی به ویژه به زبان کوردی دارید. به نظر شما چگونه می توان سطح علاقمندی به گویندگی کوردی را ارتقا داد؟
از زبان کوردی بسیار غافل شدیم هم در بحث آموزش و هم در رسانه ها، اگر سیاست گذاری صحیح انجام شودو همه متوجه توان وعظمت کلان زبان کوردی باشند،همه علاقمند میشوندبه گویندگی ونوشتن وخواندن….
مخفی کردن زیبایی ها کار درستی نیست. محرومیم از خواندن و شنیدن شاهکارهای ادبیات کوردی …از حضور حضرت نالی هاو مولوی هاو وفایی ها و محوی ها محرومیم چگونه به عظمتشان پی ببریم در صورتی که باید در پستوها به دنبالشان گردیم.
همیشه معرفی ها نقش کلیدی در علاقهمندی افراد ایجاد میکند.من خود به عنوان کسی که مدت کوتاهیست در این عرصه فعالیت میکنم اما میبینم که بسیاری از عزیزان را علاقه مند کرده ام.
با نوشتن شعرها در پس زمینه دوستان راحت تر متوجه شعرها میشوند و بیشتر با نوشتار کوردی آشنا میشوند و ترغیب میشوند به شنیدن اشعار.
زبان کوردی وزبان فارسی بدرازای تاریخ خویشاوندی بسیار داشتند مانند دو بازو ،تضعیف هرکدام باعث تضعیف وناتوانی دیگری میشود ،این بی مهری ها از سر نا آگاهیست، زیبایی ها را پنهان نکنیم. امیدوارم که این بی مهری ها رفع شود.
حالا از تجربیات برایمان بگویید.
باز هم حضورم در زمینه ی دکلمه و خوانش شعر را موهبت الهی میدانم و شاید دلیل اصلی حضورم در این جریان را پدرم میدانم چرا که ایشان همیشه در حال مطالعه بود و اشعار ناب را با صدای بلند میخواندند. و من همیشه از احساس و صلابت شعرخوانی ایشان لذت میبردم و عاشقانه به عاشقانه های پدر گوش میدادم.
خودم هم به شعر علاقه مند بودم و همیشه خواندن شعرهایی که پدر در زمان حیاتشان میخواندند برایم شور و شوقی مضاعف داشت. بنابراین تصمیم گرفتم یکی از شعرهای مصباح الدیوان ادب را که پدر به آن علاقهمند بود بخوانم.
آن شعر را ضبط کردم و با ترس و اضطراب فراوان در پیج شخصی ام در فضای مجازی منتشر کردم که خوشبختانه مورد توجه و استقبال بسیاری از عزیزان قرار گرفت هر چند که به عنوان اولین کار قطعا اشراف کامل را بر موضوع نداشتم اما انگیزه ای شد برای ادامه دکلمهی اشعار شاعران خوب سرزمینم.
تلاشم بر این است دکلمه را باید با تمام وجود خواند و معتقدم که کلمات باید در دکلمه به پرواز درآیند .علیرغم اینکه هیچ دوره ی تخصصی را در این زمینه نگذرانده ام اما احساسم را چاشنی خوانش متون و اشعار قرار میدهم و امیدوارم که بتوانم در مسیری که قدم برداشته ام سربلند باشم و در اینجا فرصت را غنیمت میشمارم و از استودیو طنین جناب علی عمرانی بسیار سپاسگزارم که همیشه با صبر تمام زحمت ضبط کارها را میکشند.
سخن پایانیتان…
جا دارد که از عزیزانم مادرم، فرزندم کیا، عاطفه بابایی، آرزو چهری، سید زاهد هاشمی پسر عمه ی ادیبم و مریم محمد کریمی دختر عمه ام که همواره با انتخاب اشعار ناب مرا راهنمایی میکنند. استاد گرانقدرم کاوه منبری.جناب زانیار صوفی امینی که همیشه در اماده کردن کلیپها زحمات بسیاری را کشیده اند و دیگر عزیزان بسیاری که راهنمایم هستند تشکر کنم. زنان در مسیر هنری و فعالیتهایشان سختی های بسیاری را متحمل میشوند اما با مهربانی همکاران و تشویق عزیزانمان قطعا امید مضاعفی را برای ادامه ی مسیر خواهیم داشت.
و در پایان از شما و هفته نامهی صدای آزادی سپاسگزارم.