در شعر آزاد کرمانشاه به «صداي شعر» اصلاً توجهي نمي شود / گفتگو با فرهاد کریمی

گفتگو از علیرضا حکمتی:  چندي پيش فرهاد كريمي شاعر خوب كرند غربي كتاب دومش را با نام « يك دقيقه‌ي عصر » روانه ي كتابفروشي ها كرد . اين كتاب كه به همت انتشارات بوتيمار منتشر شده است ،‌برايمان بهانه ي خوبي بود كه با شاعر هم دياري به گپي دوستانه بنشينيم و مخاطبان صداي آزادي و بلوط را با فرهاد كريمي آشناتر گردانيم . آنچه در پي مي آيد ،ماحصل اين گپ كوتاه و اثر ‌قلم اوست كه با هم مي خوانيم :
از خودتان بگوييد.
فرهادکريمي هستم متولد سال 58 يکي از روستاهاي شهرستان دالاهو. نوشتن را از سالها پيش تجربه کرده ام که حاصل آن دو مجموعه ي شعر با نام هاي (( دست خالي، سال 83 )) و (( يک دقيقه ي عصر ، سال 89 )) مي باشد. هم اکنون به عنوان دبير آموزش و پرورش در خدمت دانش آموزان عزيز هستم.
فضاي شعر کرند در اين سالها چگونه است ؟
کرند همواره در جنبه هاي مختلف فرهنگي و هنري استعدادهاي درخشاني را معرفي کرده است. در شعر هم همين طور بوده و چند مجموعه ي شعر از شاعران اين شهر منتشر شده است. سالهاست داريم به صورت انجمن ادبي کار مي کنيم ارشاد کرند از لحاظ مکان با ما همکاري لازم را دارد اما نبودِ جشنواره هاي شعر به شدّت احساس مي شود. از اين حيث ارشاد بايد بهتر عمل کند و بستر خودنمايي شعر دالاهو در سطح استان را فراهم کند. من از گذشته ي ادبي دالاهو اطلاعي ندارم اما در حال حاضر جوانان خوب و مستعدي مشغول نويسش هستند که اگر مجال رسانه اي پيدا کنند حرفهاي زيادي براي گفتن خواهند داشت. چند سال پيش اولين جشنواره ي شعر دالاهو را به خوبي برگزار کرديم از آن جشنواره ادبيات استان خاطره ي خوبي در ذهن دارد. متاسفانه به دليل حمايت نکردن ها در همان يک جشنواره متوقف شد. فضاي نوشتاري کرند تا حدودي تحت تاثير عرفان عميق دالاهوست و صداي هوهوها و تنبورها لابه لاي شعرها به گوش مي رسد. نگاهِ شعري شاعران کرند تا حدودي سنتي است اما از جريان روز هم بي خبر نيستند و آثاري را با توجه به پارامترهاي امروزين شعر توليد و ارائه مي دهند.
و شعر آزاد کرمانشاه؟
شعر آزاد کرمانشاه ديگر الان داراي حضوري پيشرو در عرصه ي ادبيات کشور است و آثار خوب و قابل قبولي انتشار داده مي شود. نوآوري ها هم در زمينه ي شعر کردي و هم در فارسي ادامه دارد. بحث من در اينجا بيشتر شعر آزاد فارسي است. شعر آزاد کرمانشاه ديگر منتسب به چند نام خاص نيست بلکه جوانترها و شهرستاني ها هم خلاقيت و نوآوري از خود نشان مي دهند و تجربه هاي مکتوبشان را لابه لاي صفحات روزنامه ها و البته بيشتر در فضاهاي مجازي وب ها و سايت ها مي بينيم و مي خوانيم. مجموعه هايي هم انتشار مي يابد. من معتقدم جريان جديد شعر تا حدودي از شهر کرمانشاه خارج شده و علت مهم آن سکوت هايي است که بيشتر شاعران کرمانشاه نشين اختيار کرده و برعکس شهرستاني ها فعالانه کار مي کنند. اين قضيه در نقد و برخورد با کتاب ها هم صدق مي کند در حال حاضر در برخورد با کتاب هاي منتشر شده تاييدها سکوت است تکذيب ها هم سکوت است و تعارف بازي بر بازار نقد حاکم شده. در طي سالهاي گذشته از شعر کرمانشاه حرف ها زده اند عده اي با هدف و عده اي بي هدف. با هدف ها به دنبال خودِ شعر بوده و هم اکنون هم هستند و به نوعي مي خواهند با شعر به خودشان رسميت بدهند رسميت آنها همان نوشته هاي آنهاست. بي هدف ها هم دنبال اسم و رسم مقطعي اند. با نگاهي به صفحات ادبي بعضي روزنامه ها ـ تاکيد مي کنم بعضي روزنامه ها ـ و مواجهه شدن با بازتوليدهاي انبوه و بي هدف بيشتر به صحت اين مساله پي مي بريد. جشنواره هاي خوب شعر هم در کرمانشاه به فراموشي سپرده شده در بيشتر استانها فراخوان هاي شعري با مناسبت هاي مختلف را مي بينيم که دارند ذهنياتشان را ارائه مي دهند و در نهايت مصادره شعرها و شاعرانشان. گفتم که شعر آزاد کرمانشاه جرياني پيشرو دارد قصد اسم بردن ندارم اما اگر بعضي جريان هاي منفي از دوروبَر شعر حذف شوند آينده ي بهتري در انتظار شعر کرمانشاه است.
خودتان (( يک دقيقه ي عصر )) را چطور معرفي مي کنيد؟
يک دقيقه ي عصر حاصل تجربه هاي شعري من بعد از کتاب دست خالي است. البته اين کتاب قرار بود سال 86 منتشر شود که مشکلات مجوز اين امکان را نداد. يک دقيقه ي عصر دو بار غير قابل چاپ اعلام شد به شهادت سه ناشر ، مهرراوش تهران ، بازرگان رشت و در نهايت بوتيمار مشهد که مجوز کتاب را گرفت براي اخذ مجوز هر کدام جداگانه چندبار تلاش کردند بعضي از شعرها را هم با اجبار حذف کردم. در اين کتاب سعي من اين بوده کارهايي متفاوت با جريان هاي حاکم بر شعر کرمانشاه ارائه دهم که به عقيده ي خودم موفق هم بوده ام و اين نوع کارها در کرمانشاه تا کنون ارائه نشده است يا من نديده ام. علاوه بر آن تلاش ديگرم در اين اثر اين بوده که تجربه هاي ذهني و زباني مختلفي در کنار هم باشند فضاي کتاب برخلاف کتابهاي موجود اصلاً فضاي يکنواختي نيست شما اگر دقت کرده باشيد در اين کتاب از يک شعر ساده ي سپيد وجود دارد تا برسد به شعرهايي که زباني غيرمتعارف و ذهنيتي چند لايه اي بر آنها حاکم است. من معتقدم يک ارگانيسم زباني پويا باعث پويايي ذهنيت مخاطب هم مي شود و کشف شهودي به دنبال آن به دست مي آيد. طبق همين ايده در بيشتر شعرها نگاهم معطوف به زبان بوده و دنبال اجراي خاص زبان رفته ام ضمن اينکه معنا فداي زبان نشده و معناي ثانويه ي سطرها به کار گرفته شده که همين شايد بعضي شعرها را سنگين جلوه مي دهد. در بسياري از شعرها و مخصوصاً شعرهاي آخر اين مجموعه فضاهاي زباني را گسترش داده و بي حد و مرز بودن زبان را آشکار کرده ام و همين باعث نوعي معنامندي متکثر در شعرها شده است. در بعضي شعرها هم سعي شده صدا وارد شعر شود که اين کار با بزرگ و کوچک کردن فونت کلمه ها نشان داده شده است براي مثال شعر صفحه ي 38 که (( تو )) مخاطب را وادار مي کند در آغاز و پايان شعر از دو صداي برعکس هم براي خوانش اين (( تو )) استفاده کند در آغاز شعر مخاطب بايد (( تو )) را با صداي زير آغاز و در نهايت براي خوانش (( تو )) هاي بعدي صدايش را بلند و بلندتر کند و در پايان شعر لازم است برعکس عمل بکند و صدايش را پايين و پايين تر بياورد. از لحاظ روانشناسي هم عصبانيت باعث ايجاد صداهاي بلند شده ما وقتي عصباني مي شويم صدايمان را بلندتر از حدّ معمول بالا مي بريم و در نهايت بلندي و عصبانيت صدايمان ديگر بالا نمي آيد. در شعر آزاد کرمانشاه به صداي شعر اصلاً توجهي نمي شود اين ايراد بزرگي است که دوستان شاعر ما دارند. ساختارشکني ها و شکست هاي نحوي هم در شعرها تجربه شده در همين شعر صفحه ي 38 ترکيب (( خيلي تر )) به کار برده شده که شکست نحويست چرا که در دستور زبان فارسي صفت تفضيلي (( تر )) با قيد جمع بسته نمي شود. از لحاظ بومي گرايي هم ردّ پايي از خودم به جا گذاشته ام هر چند حذف بعضي سطرها و شعرها به خاطر مجوز به کتاب ضربه زد. ذکر اين نکته ضروري است که در خوانش اين اثر و البته هر اثر ديگري شناخت نقش مهمي دارد و شناخت همان ارتباطي است که مخاطب با جهان پيرامونش برقرار مي کند. مخاطب اگر لايه هاي مختلف زبان را نشناسد و با اجراهاي خاص زباني و فرمي آشنايي نداشته باشد به راحتي هم نمي تواند با چنين توليداتي ارتباط برقرار کند. فکر کنم خودم کتاب خودم را نقد کردم!
منتظر کتاب ديگري از شما باشيم؟
بله و اين بار کتاب بعدي من که در مرحله ي دريافت مجوز است مجموعه داستاني است به نام (( من ، تو ، او )) که باز کتابي متفاوت در زمينه ي داستان حداقل در استان کرمانشاه است. اين مجموعه داستان شامل 30 داستان کوتاه زباني است و در آن سه ضمير مفرد يعني همان (( من ، تو ، او )) در نقش هاي مختلف به بازي گرفته شده اند. در اين کتاب همانطور که از اسمش معلوم است (( داستان زباني )) نگاه ويژه به زبان و تکيه ي اصلي بر روابط مفهومي کلمه ها و تداعي معنايي دور از ذهن مخاطب بوده و زبان به شدت درگير فضاهاي مختلف ساختاري است. در خوانش اين مجموعه خواننده مي تواند هر بار و در هر داستان خودش را به جاي هر کدام از اين ضميرها بگذارد و براي اثبات وجودش نقش ايفا کند حتي در بعضي از داستانها جاي ضميرها عوض شده اين کار براي درگيري بيشتر ذهن مخاطب صورت گرفته است. براي مفهوم سازيهاي بيشتر در بعضي از داستانها از تصوير هم کمک گرفته شده و فضاي آنها به نوعي چندرسانه اي شده. از اين نوع داستانها در سطح کشور فقط خانم ليلاصادقي آثاري ارائه داده اند در استان کرمانشاه هم تاکنون چيزي نديده ام. اگر مشکلي پيش نيايد در پاييز امسال منتشر مي شود.

انتشار در هفته نامه صدای آزادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *