به بهانهی همایش علیشاهخان حیدریزادی:جایگاه «حلقههای واسط» مخاطبان شعرکُردی کجاست؟ جلیل آهنگرنژاد
به بهانهی همایش علیشاهخان حیدریزادی،شاعر مردمی کُرد:
جایگاه «حلقههای واسط» مخاطبان شعرکُردی کجاست؟
دنیای شعر کُردی در دیار ما بیش از هر چیز شبیه به روستای «ماکوندو» در «صد سال تنهایی» مارکز است. شاعرانش نیز انگار از خانوادهی «بوئندیا» هستند. روستایی تازه مکشوف که همه چیز را باید از اول تجربه کرد.
بخش عمده ای از تولیدات ادبی ما نظمهایی گاه سخته هستند که به نوعی تکههایی از پازل شناسنامهی فرهنگی این سامان را ساخته و یا میسازند. این تولیدات که گاه تنه به شعر میزنند و گاه در همان زمین هموار نظم میمانند، به گونهای از گذشتههای دور با مردمان ما بوده اند. این بخش از ادبیات کُردی همواره نقش «حلقهی واسط» را بازی کرده است. نقشی که نه تنها کم اهمیت نیست، بلکه حلقهی مهم اتصال کاربران عام زبانی با خواص ادبی به حساب میآید.
اگر چه سندهای تاریخی در حوزهی ادبیات کُردی با امروزیانِ مشتاق، خسیسانه برخورد میکند و هوای دیروز ادبیمان مهآلود است، اما شک نباید کرد که زبان کُردی در جغرافیای گویشی این سامان بر ستونهای محکم آفرینشهای ادبی استوار بوده است. مانایی این زبان از گذشتههای دور تا امروز، خود، سندی محکم و متقن بر این ادعای مانایی است. در این میان پُر بی راه نیست که بگوییم: زبان امپراطوری بزرگ ساسانی به نوعی از آبشخور زبان کُردی با فاکتورهای گویشیِ این سامان برخوردار بوده و حتی می توان به عنوان یک فرضیهی قابل دفاع گفت که این حاکمیت پُر طمطراق از زبان کُردی در مراودات حکومتی بهره گرفته است.
شاید سرحلقهی حلقههای واسط در ادبیات کُردی دیار ما در یکصد سالهی اخیر«شاهمراد مشتاق وطن دوست» یا همان شامی کرماشانی باشد. او به واقع نمونهی اعلایی برای این بازیگری در عرصهی «کلمات» است. شامی هم در حوزهی طنز و هم در بیان دردهای اجتماعی مردمان عام روزگارش نام و نشان ویژه ی خود را دارد. شک ندارم که «علیشاه خان حیدری زادی» را باید در زیرمجموعهی این گروه مؤثر از دستهبندی های خاص شاعران قرار داد.
سادهگرایی و سادهنویسی در این نوع از نظمِ آمیخته به شعر، عامل ارتباطیِ مهمی با مردم است. بویژه این که این گرایش در ذهن شاعری اتفاق میافتد که به گونهای پاسدار ارزش های شعر عامیانه و ادبیات شفاهی کُردی است. علاوه بر این، مرید نگاه شاعران تثبیت شدهای است که به شکلی استوار با مردمان همنسلش مرتبط هستند.
اگر به زبانی آشکار بخواهیم به شعر شاعر این قصه بپردازیم، می توانیم بگوییم که او براستی از سه آبشخور ارزنده سیراب بوده است. در واقع حیدری زادی را باید با عینکی متفاوت دید. عینکی که می تواند شخصیت شعریاش را سه ضلعی نشان دهد.
زمانی که دل به مناجات های خاص می بندد، هر مخاطب آگاهی را به سمت و سوی شاعران بنام دیروزین می کشاند و او را به عنوان یک دلبستهی وفادار به ارزش های فرهنگی دیروزین به هواخواهان شعر امروز کُردی می شناساند. کیست که شیفتهی ادبیات منظوم کُردی باشد و با این بخش مهم در ادبیات کُردی روبرو نشود اما نامی ویژه همچون «غلامرضا خان ارکوازی» را نشنیده باشد. می توانم ادعا کنم که حیدریزادی بیش از هر شاعر دیگری با «ارکوازی» به ویژه با مناجات هایش مأنوس بوده و خلق مناجاتهایش به نوعی نا محسوس، تعهدی نانوشته به آثار غلام رضا خان ارکوازی است.
ضلع دوم مثلث آثار حیدری زادی، گرایش به نوعی طنز است. همگان می دانند که «شامی کرماشانی» بارزترین چهرهای است که در این عرصه نامبُردار گشته و بسیارند هوادارانی که آثارش را به مجنونوارحافظه سپردهاند. آثار طنز مجموعهی «دار ئاسو» نشان از این دارد که شاعرش گوشه چشمی به آثار طنز شامی داشته است. بافت روایت ها، شکل دیالوگ ها، آغازینه ها و… همه و همه به گونه ای تعلق خاطر شاعرانهی ویژهی شاعر مجموعه شعر «دار ئاسو»را به ظنزپردازیهای شامی نشان می دهد.
آخرین ضلع مثلث آبشخور نظم «علیشاه خان حیدری زادی»،فرهنگ عامه است. ضرب المثل ها، اشاره مستقیم یا غیر مستقیم به ابیات فولکلور، باورهای آیینی و… از فاکتورهای همین نگاه خاص است. نیک می دانیم که همین فرهنگ عامه میتواند نقطهی مشترک مشهودی بین یک تولید کنندهی ادبی و استفاده کنندگان از اثر تولید شده باشد. همین امر می تواند در برخی از جوامع انسانی عامل همبستگی قومی و زبانی به حساب بیاید که بحث دراز دامنی است و در این مقال نمی گنجد.
نکتهی دیگری که از این مبحث جدا نیست، بحث معرفی چهرههایی اینچنینی است. اعتراف می کنم به عنوان کسی که سالهاست در حوزهی زبان و فرهنگ کُردی به فعالیت مشغولم، تا قبل از فراخوانِ همایشی اینچنین با آثار این چهرهی ارزنده آشنا نبودم. باید صمیمانه و خالصانه به دستاندرکاران این همایش ماندگار تبریک بگویم و خوشحال باشم که در استان ایلام چراغ فرهنگ روشن است. مکرر کنم که ما ساکنان «ماکوندوی» زبانی هستیم که باید کاشفوار به سوی کشف داشتههای زبانی، فرهنگی و هنری حرکت کنیم. این کار را بی همت والای متولیان فرهنگی نمی توان به درستی و کمال انجام داد. دست شان سبز و راهشان پر رهرو باد.