بایستی خود «شرایط» را تغییر می‌دادیم / جلیل آهنگرنژاد

 

 

 

نه! داستان نمی‌گویم! سال‌های هفتاد تا حوالی هفتاد سه و چهار، توجه به زبان و ادبیات کوردی در کرماشان برای هم نسلان من، هم برای غالب جامعه فرهنگی این دیار تاریخی به عنوان یک ضرورت، مطرح نبود. یعنی به آن شناخت عمیق و وظیفه سنگین نرسیده بودیم. روزهای جوانی بود و سری در انجمن‌های ادبی و  ردی در رسانه‌های کاغذی کشور که به همه ثابت کنیم که شاعریم و شعرهایمان در مجلات و روزنامه‌های معتبر کشور چاپ و منتشر می شود.

در آن اوان، چاپ کتاب شعر کوردی «ترۊسکه» در شهر گیلان غرب غوغایی به پا کرده بود. برای همه تازگی داشت که شاعری آن هم به زبان کوردی، کتاب شعری چاپ کند. عده ای به شدت تحسینش می کردند. جمعی خوش‌ذوق، مرحبایش می گفتند و بیتهایی به تقلید و یا تاثیر و گاه به عنوان مطابیه فی البداهه می‌سرودند و بر زبان‌ها جاری می‌شد.

همچنان حس ضرورت توجه به ادبیات کوردی، راهی برای ورود به بستر جامعه نداشت. کم کم انجمن‌های ادبی پا گرفتند. اهالی شعر به مسیر ذوقی و به تأکید، تنها مسیر ذوقی هدایت شدند. چراغ یکی دو انجمن روشن شد. با هم‌نسلانم دور هم جمع شدیم و یاریگر انجمن‌داران شدیم.

«ترۊسکه» همچنان آن گرما را داشت که تا مدتی بعد بتواند کلبه‌ی انجمن شعر گیلان غرب را روشن نماید. اما حال و هوای ما جوان‌ترها چیزی بیشتر طلب می کرد. بر همان رسم معمول تاریخی که جوان‌ترها از سنتی‌ها فاصله می گیرند، به نوعی این فاصله‌ی نامحسوس، رعایت شد.

کم کم به این باور رسیده بودیم که به جای تبعیت بی قید از شرایط و افتادن در قالب ایستای آن، بایستی خودِ «شرایط» را تغییر می‌دادیم و این کاری بسیار سنگین بود.

ادبیات رسمی کشور دهه ها بود که از آن قالب کلاسیک زنگ زده به دروازه های تازه‌ای رسیده بود. ما هم این ادبیات و دوره های تحول را چه در تعلیمات کلاسیک و چه در مطالعات برگزیده‌ی خود دریافته بودیم. حتی با شعر جوان کشور آشنایی کامل داشتیم و چند سالی بود که در این فضا به خلق تجربیاتی پرداخته بودیم.

از نیم‌قله‌ی هفتاد و پنج که گذشتیم، برای جامعه ادبی کوردی کم کم شعر با رنگ و بوی تازه از یک سخت‌گوی دور به یک همصحبت صمیمی نزدیک برای خواص بدل شد. در یکی دو سال بعد شعر آزاد هم جای پای خود را در میدان آزمون‌های سخت باز کرد. برخی از آنهایی که امروزه سوار بر این مسیرند و از تبلیغاتش بهره‌ها می‌برند، حتی از شنیدن شعر کوردی اکراه داشتند و آن را زبان و ادبیات عشیره و بدویات می‌دانستند.

دریچه‌های تازه‌ی آن روزگار، با جامعه ارتباط جدی و همدلی ویژه‌ای نداشت. آنجا بود که متوجه شدیم شاعران کلاسیک، مهمترین حلقه‌ی گمشده‌ی این مسیرند. شب شعرها باحضور زنده یاد «عباسی آرام ایلامی»، «کرمرضا کرمی»، «اسد چراغی» و «پرویز بنفشی» مخاطبان جدی‌تری در شهرهای غربی استان کرماشان داشت.

مردم گیلان غرب و اسلام آباد که شاهد و مستمع آن شب شعرهای شکوهمند بودند، هرگز آن ساعات دلپسند و شیرین را فراموش نخواهند کرد. حضور چهره هایی مثل شاعر قصه‌ی ما و همچنین کسانی مثل «احمد عزیزی» که براستی از چهره های مهم در خلق آثار کلهری بود، بخشی جدایی ناپذیر از اتفاقات خوبی بودند که زنجیره وار یکی پس از دیگری در اذهان مردم ماندگار شدند.

مردم به طور جدی نیازمند حضور چنین بزرگانی بودند تا آن حس نوستالوژیک و آن جلوه‌های هنری به سبک سنتی را از اینان بشنوند. عموم جامعه خواستار چنین اتفاقاتی بود و تنها دلشان تصمیم می گرفت که از چه کسانی باید بشنوند!. به یاد می‌آورم که در جشنواره شعر کوردی جنوب که در اسلام آباد چند سالی برپا می شد، صدای های سنتی چقدر مخاطب داشتند!.

در یکی از همان سالها که «صیدقلی کشاورز» هم برای اولین بار پس از انقلاب به مجلسی رسمی دعوت کرده بودیم، سیل جمعیت، سالن شهرداری اسلام آباد را تا حد انفجار لبریز کرده بود و دهها نفر در بیرون از آن سالن بزرگ، دل به صدای شعر و هوره سپرده بودند. براستی که اگر اینان نبودند، مردم به همین راحتی چنین ارتباطی را نمی گرفتند.

جدا از بخش تریبونی ادبیات کوردی در آن سالها، کم نبودند افرادی که در دایره‌ی حس بیداری قرار گرفته بودند و هر کدام شعله ای به دست برای روشنایی فضای غبارگرفته و تاریک شده ی ادبیات کوردی قامت افراشته بودند. تلاش می کردند. به فضاهای تازه دل می بستند و گاه همراه مسیر تازه می شدند.

نکته‌ی مهم اینجاست که بعدها پرویز بنفشی نیز در همان کاروان قدیمی نماند. اگر چه سن و سالش به همنسلان من نمی‌خورد، اما با تلاشی چشمگیر خود را به سطحی مقبول از نوگرایی در غزل و دوبیتی رساند و به معنای واقعی یک شاعر سنتی نوجو بود. پارادوکسی که به سختی می شود هر دو نگاه را در یک شاعر دید.

او ابتدا شعرهایش را به زبان فارسی می سرود. گیلان غرب بود و روزگار جنگ و آشوبی که بر مردم مظلوم دیارمان تحمیل شده بود. در آن ایام، شعرهای مناسبتی هم جایگاهی داشت. یعنی عموماً شاعران، خود را از جنس رنج های مردم می دیدند و جنگ و خون و اسارت از آن رنج های آشکار مردمی بود. او نیز مثل شاعران هم نسلش به چنین شعرهایی پرداخت. شعرهایی که با نشانه ها و نمادهای رایج روزگار جنگ همخوانی و همخونی داشت و شاعران آن نسل در پی القای روحیه‌ی مقاومت مردمی و تزریق حس حماسی بودند.

اما دوران حیات دوباره‌ی پرویز بنفشی به دهه‌های هفتاد و هشتاد شمسی بر می گردد. سال هایی که با خلق آثاری درخور توانست به ماندگاری در عرصه ادبیات کوردی جنوبی برسد. بویژه وقتی که کتاب‌های «شنه‌ی شه‌‌مال» و ده‌نگ دل» از او منتشر شدند. همان آثار برای او و اعتبارش در این عرصه‌ی خطیر کافی هستند.

در کتاب ریه‌گه‌ێ کاوه درباره اش نوشته‌ام: «اگر شاعر تنها همان مجموعه شعر «شنه‌ێ شه‌ماڵ» را منتشر می‌کرد، مخاطب می‌توانست این آینه‌ی تمام‌نمای شاعر را به خوبی ببیند و توانمندی‌های تکنیکی، فکری و شاعرانگی‌اش بشناسد اما این یک ناگزیریِ محض برای بسیاری از شاعران معاصر در هر بستر ویژه‌ی زبانی است که خود را از ابتدای بلوغ هنری تا روزگار پختگی در قاب کتاب‌ها بر مخاطبان عرضه می‌کنند و فراز و فرودها هم همواره در آنها دیده می شود.

هویت دو مجموعه‌ای که نامشان ذکر شد، هیچ تمایزی با هم ندارند. اصولاً شاعران به این نکته توجه دارند که آثاری را در یک مجموعه قرار دهند که پیوندهای خاص هنری، تکنیکی، فکری و… با هم داشته باشند و مجموعه‌های دیگر نیز سرنشینان شاعرانه‌ی خاص خود را داشته باشند.

همراهی نوآوری‌های زبانی، تکنیکی، فکری و غیره از امور تمایز دهنده‌ی مجموعه شعرها می‌توانند باشند. دو مجموعه‌ای که در این نوشتار نامشان تکرار می‌شود، از جنبه‌های مختلف گواهی می‌دهند که می‌توانند سرنشینان یک کتاب باشند و به زبانی رساتر دومین مجموعه شعر، دنباله‌ی مجموعه شعر اول شاعر است.»

به هر صورت و به دور از نگاههای غیر حرفه‌ای عام گرایانه که عده را بر بام عرش می برند و برخی تلاشهای هنری نادیده گرفته می‌شوند، استاد پرویز بنفشی از جمله مؤثرترین شاعرانی است که علاوه بر شعریت و ذوق تمامی که دارد، در ایجاد بسترهای لازم برای همراهی با متذوق ادبی در گیلان غرب و فراتر از آن سنگ تمام گذاشته و زحماتش در قاب تمام نمای فرهنگ و هنر کوردی فراموش نخواهد شد.

دیدگاه‌ها: ۲ دیدگاه

  • علی مرادی

    خیلی خوب بود

    28 آذر 1401 / 34 : 22 پاسخ
  • محمدی

    درود
    قطعا پرویز بنفشی از زحمتکشان عرصه فرهنگ و هنر است. ممنون بخاطر این قدرشناسی

    14 دی 1401 / 06 : 12 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *