نگاهي به زندگي و شعر عبدالله پشيو ، شاعر معاصر كرد فرياد بي صدا / محتار شکری پور
اگر بخواهيم چهار ركن اساسي براي شعر معاصر كردي تعيين كنيم؛ بي گمان نام عبدالله پشيو يكي از چهار چهره شعري كردها است كه در كنار نام هاي ديگري شامل: شيركوبي كس، لطيف هلمت و رفيق صابر بر پيشاني شعر معاصر كردي مي درخشد و جايگاه بسيار قابل توجهي را به خود اختصاص داده و تأثير منحصر به فرد و خاص خودش را هم بر جريان شعر كردي و حتي جريانات سياسي و اجتماعي كردستان گذاشته است.
دكتر عبدالله پشيو در سال 1946 در شهر كوچك بيركوت از توابع استان اربيل كردستان عراق پا به دنيايي گذاشت كه بعدها در شعرهايش آن را مكان رنج، بي عدالتي و جرم عنوان كرد. پشيو دوران ابتدايي و متوسطه را در همان شهر به پايان رساند.
پدر پشيو از پيشمرگان مبارز كردستان عراق بود و به همين خاطر او را در راه مبارزه با حكومت ديكتاتور و فاشيست وقت عراق از دست داد. خود پشيو هم، كه به سان ساير هموطنانش از زماني كه به ياد مي آورد در فضاهاي جنگ، ناآرامي و اختناق و ناامني و ترس زيسته بود؛ در دوران نوجواني اش و همزمان با شروع مبارزات خودجوش توده هاي مردم كردستان عراق عليه نظام حاكم بر عراق در هيأت پيشمرگه اي مبارز با كوله باري از عشق و فرياد به صفوف مبارزين كرد پيوست.
جنگ كردستان عراق در سال 1975 ميلادي فروكش كرد و بعد از اين اتفاق، پشيو براي ادامه فعاليت هاي سياسي و علمي خود به مسكو رفت و در دانشگاه پاتريس لومومباي آنجا به تحصيل پرداخت. اين دانشگاه در آن زمان براي دانشجويان معترض و انقلابي ملت هاي جهان در مسكو داير شده بود و به همين خاطر رشته زبان و ادبيات كردي هم در آنجا تدريس مي شد. پشيو بعدها در اين دانشگاه موفق به كسب مدرك دكترا در رشته ادبيات كردي گرديد.
عبدالله پشيو بعد از آزادي كردستان عراق در سال 1992 ميلادي از يوغ حكومت ديكتاتور صدام به وطنش بازگشت اما اقامت او در كردستان عراق چندان طول نكشيد زيرا به خاطر اختلافات و درگيريهاي خونين مسلحانه اي كه ميان هواداران احزاب سياسي كردستان عراق به وقوع پيوست؛ كردستان عراق را به نشانه اعتراض به اين درگيريهاي خونين و ناجوانمردانه ترك و دوباره عازم خارج شد.
عبدالله پشيو بعد از ترك دوباره كردستان عراق، مدتي در كشورهاي متعدد به ارائه ديدگاهها و مواضع خود در كنگره هاي ادبي و اجتماعي و سياسي پرداخت. وي در اين همايش ها و سمينارها به مسائل متعددي از قبيل: عدالت، برابري و رفع تبعيض ها پرداخت. همان ديدگاهها و مواضعي كه آنها را با زباني گويا و تأثيرگذارتر در اشعارش منتقل مي نمايد. عبدالله پشيو بعد از مدتي ديگر، دوباره عازم مسكو شد ولي هم اكنون در كشور سوئد مقيم است و همچنان به فعاليت هاي ادبي و اجتماعي خود در اين كشور ادامه مي دهد.
از عبدالله پشيو تاكنون مجموعه شعرهايي شامل: به سوي غروب، روزي نيست كه از دست شما عصباني نباشم، شبي نيست كه خواب شما را نبينم، شب نامه شاعري تشنه، سرطان برادر كشي(1) و (2)، بت شكسته، اشك و زخم، دوازده درس براي كودكان، كاشتن پرتوها و يك ديوان كامل از تمامي شعرهايش منتشر شده است. وي علاوه بر سرودن شعر، مقالات و سخنراني هايش را نيز در قالب كتاب منتشر كرده است.
عبدالله پشيو در اوايل دهه هفتاد ميلادي به همراه ديگر شاعران معروف كرد از جمله: شيركوبي كس، لطيف هلمت و رفيق صابر به تحولاتي در شعر كردي پرداختند. اين شاعران با توجه به آشنايي كه با شعر معاصر جهان پيدا كرده بودند به ركود شعر نو كردي پي برده بودند و به همين خاطر بر مبناي تحقيقات و مطالعاتشان دست به ابتكارات و نوآوري هايي در شعر نو كردي زده و به خلق فضاهاي جديدي در شعر روي آوردند. اين شاعران در دو گروه روانگه و كفري به ارائه بيانيه هايي پرداختند، ولي پشيو مستقل عمل كرد.
جالب آن جاست كه آنها به هنگام مبارزه و نبرد، جلسات ادبي شان را در غارهاي كوهستاني برپا مي كردند.
شعر پشيو را مي توان يكي از نمونه هاي بارز و قدرتمند و كمال يافته گونه شعر مقاومت و پايداري جهان دانست، زيرا اين شاعر در شعرهايش به ترسيم دقيق فضاهايي اختناق آميز، رعب انگيز و سرسام آور پرداخته است كه زمان زيادي كردهاي عراق درگير آن فضاها بودند و جالب آن جاست كه خود پشيو هم به عنوان يك شاعر لحظه لحظه اين فضاها را تجربه كرده است و از اين رو فجايع زيادي را با چشمان خود نگريسته است. اين تجربه شاعر دست مايه سرودن اشعاري آهنگين و حماسي و پرشور شد.
شور و آهنگ موجود در شعر وي نشأت گرفته از روحيه انقلابي اين شاعر است؛ روحيه اي كه مدام به فرياد زدن دردهايش مي انديشد و به قول خودش شعرش، شعر فرياد است و از اين رو بايستي بلند و از پشت ميكروفن بر سر جنايتكاران و مخاطبين بي دردش آوار گردد. وي در شعرش به تضييع حقوق كردها و ملت هاي ستمديده و پايين دست توجهي عمده نشان داده است. شعر او شعري تند و تيز و سراسر نيشخند است كه در آن به تراژدي هاي هولناكي كه كردها در طول مبارزاتشان با آنها برخورد كردند؛ پرداخته شده است. شعر او به نوعي حاوي ديدگاهها و مواضع سياسي و اجتماعي اش در خصوص مسائل قومي، منطقه اي و جهاني است.
عشق نهان
در شعر پشيو همواره به معشوقي برمي خوريم كه به منزله سنگ صبوري براي شاعر است. او همه دردها، دغدغه ها، آرمانها، رؤياها، آرزوها، تصميم ها و چشم اندازهاي زندگي اش را با او در ميان مي نهد و هنگامي كه به تجسم موقعيت هاي عيني و ذهني خود و ملتش مي پردازد، سعي مي كند كه او را نيز با خود در اين راه همراه كند، ولي او را در دايره انتخابش محدود نمي كند.
معشوق شعر عبدالله پشيو اغلب زيبارويي معصوم است كه همواره سعي شاعر بر آن است كه ترديدها را از ذهن مشوش و نگران او دور گرداند. به او اعتماد و اميد مي بخشد تا جهاني زيباتر را در ذهن او متصور گرداند؛ ضمن اين كه از خارهاي سر راه نيز او را برحذر مي دارد.
گاه اين معشوق، معشوقي به ناچار از دست رفته است كه داستاني بلند و خدايي دارد اما شاعر ناچار از پايان دادن به اين داستان است تا خود را آسوده گرداند و از اين روست كه اين معشوق را در ذهنش مي ميراند؛ معشوقي كه در شعر پشيو بسيار زميني و ملموس است و بر ذهن سرشار از عاطفه شاعر سايه و سيطره انداخته است.
با اين كه عشق در شعر وي در هيئت يك معشوق زميني متجلي مي شود، اما شاعر در برخورد با اين معشوق از آزادي و عزت نفس و كرامت انساني سخن به ميان مي آورد و در نهايت حضور قوي انسان را در اين وادي مي طلبد. عبدالله پشيو در عاشقانه هايش لايه هاي بسيار ظريف و عميق از روابط و مناسبات ميان عاشق كه خودش است و معشوقي كه اين عاشق به تمامي در او حل شده است، هويدا مي نمايد ولي در اين زمينه بسيار كم از دايره و محدوده زمين خارج مي شود و همواره سعيش بر آن است كه ردپاي معشوق را در دنياي پيرامونش بجويد. پشيو بسيار كم در وادي عشق به فضاهاي سوررئال و آسماني راه پيدا كرده و بيشتر حضور و جلوه هاي معشوق را در پديده هاي پيراموني مي بيند.
پشيو گاهي خود را به ناچار از معشوق دور مي گرداند و خود را دچار شلاق هاي وجدان ناآرام خويش مي كند. اين گريختن هاي خودخواسته شاعر از معشوق و ناكام گردانيدن خود از او به خاطر شرايط ناگوار و صعب شاعر در زندگي اش برمي گردد. يعني اگر فضايي آرام تر براي وي فراهم مي شد؛ فضايي كه شاعر كمتر در دام تنگناهاي سخت اجتماعي، چون تبعيد، جنگ، ناامني و خفقان مي شد؛ اينچنين ناچار به گريختن از معشوق و پاك كردن ردپاي عشق در ذهنش نمي شد همانطور كه در يكي از شعرهايش با عنوان براي دختري بلوند معشوقش را به دور شدن از دنياي سراسر اندوهش تشويق مي كند.
عبدالله پشيو در شعرش توجهي ويژه و از سر درد به كودكان دارد. دنيا و مشكلات كودكان، دستمايه قابل توجهي براي سرودن نزد وي بوده اند و چه بسا كه اكثر جاها، مواضع، ديدگاه ها، رؤياها و آرزوهاي خود را از زبان كودكان و يا در پرداخت به دنيا و مسائل آنان بيان مي كند.
عبدالله پشيو و شيركوبي كس ملي ترين شاعران كردها هستند زيرا شعر اين دو شاعر تاريخ نوستالژيك و پرفراز و نشيب كردهاست. در اين تاريخ سرگشتگي هاي تراژيك، حماسه هاي عظيم و واقعيات تلخ و شيرين كردها در قالب تلميحات و اشارات سمبليك و حتي اساطيري طرح شده اند. شعر پشيو بند جغرافيايي محدود نيست چون نگاهي سيال با گستره اي جهاني دارد. اين نگاه در شعر اين شاعر چنان برجسته است كه قهرمان هايي جهاني از ساير ملت ها در آن حضوري بسيار برجسته دارند و از مبارزات و انديشه هاي آنها مدام الهام گرفته است، به آنها عشق ورزيده و مي ستايد. او شعري براي مارتين لوتركينگ مبارز سياهپوست آمريكايي سروده و از او در آن شعر به عنوان مارتين انسان ياد مي كند. با اين حال پشيو تعلق خاطر زيادي به ملتش دارد و در جايي مي گويد: اگر وطن پرستي به من اجازه مي داد؛ در شعرهايم با خيال آسوده از زن و زيبايي مي گفتم ولي واقعيت اين است كه من فرزند بدبخت ترين ملت جهانم.
پشيو از قابليت هاي نامكشوف زبان و ادبيات كردي با وجود گستره وسيع گويش ها و لحن هاي متفاوت آن بهره بسياري برده و از تعبيرات، اصطلاحات، ضرب المثل ها، متل ها و افسانه هاي عاميانه كردي استفاده هاي زيادي كرده است.
پشيو از شعر جهان الهام گرفت اما از پشتوانه فرهنگي كرد غافل نشد بلكه با تحول و ايجاد ابداعاتي كه پديد آورد، شعر كردي معاصر را پربارتر و شكوفاتر كرد تا به شعر جهان نزديكتر گردد.
روايت
باز روايي اشعار پشيو گاه چنان برجسته است كه گويي شعرهايش داستان هايي هستند كه با لحن، زبان و فرمي شاعرانه روايت شده اند.
روايت در شعر پشيو مختص فضاي شعري است و روايت از آن وجوه صرف كه در ادبيات داستاني دارد درآمده و با تكنيك ها و فرم هاي شاعرانه آميزش پيدا كرده و صورت و مختصات شعري يافته است. يعني روايت در قالب تصاوير تاب شاعرانه، سمبل ها، تمثيل ها، استعارات، كنايات، تلميحات، تشبيهات و اصول معاني، بياني و بديعي ادبي مجال بروز پيدا كرده است. گاه اين روايت در سيرهاي شاعر در عالم خيال خود شكل مي گيرد و داستان هايي در نتيجه اين سير دروني بازگو مي شوند.
پشيو در بسياري از شعرهايش نيز به درج موقعيت هاي نمايشي روي آورده و رويدادها، فضاها و موقعيت هاي ذهني و عيني شعرهايش را در وجوهي نمايش گونه ترسيم و تجسم كرده است به طوري كه با خواندن اين شعرها انگار كه پرده نمايش را كنار زده ايم و انگار كارگردان تئاتري است كه با كلمات نمايش روي صحنه مي برد. صحنه اي كه ذهن خواننده است. ديالوگ، حجم زيادي از شعرهاي پشيو را به خود اختصاص داده است. او علاقه زيادي به ارائه و طرح انديشه ها و درونياتش از طريق ديالوگ با ديگران دارد.
شعر پشيو گاهي هم زباني سينمايي پيدا مي كنند و شاعر چون فيلمسازي وقايع را به هم كات كرده و در يك نوار از مقابل چشمان بيننده اي كه خواننده است به نمايش مي گذارد. شعرهاي وي نماهايي در دل خود دارند كه وقتي خواننده آنها را مي خواند؛ آن نماها را چون پلان هايي سينمايي در ذهن خود تجسم بخشيده و به هم مونتاژ مي كند.
به عنوان مثال در شعري با عنوان هنگامه بمباران به صورت دقيقي و به مانند يك فيلمساز صحنه اي از يك بمباران را به تصوير مي كشد. اينكه آدمي سرگردان ميان بمباران واقع شده و نمي داند كه چه كسي از عزيزانش را در اين هياهو نجات دهد.يكي ديگر از وجوه سينمايي شعرهاي اين شاعر توجه بيش از حد شاعر به پرداخت وقايع عيني است كه البته اين عينيت گرايي بيشتر به سينماي مستند پهلو مي زند. در واقع اين شاعر هم بسان يك مستندساز، بسياري از مشاهدات عيني خود را در فضاهاي رئال تلخي كه با آنها مواجه بوده است با يك زبان و بيان تصويري روايت مي كند.