نوشتاری درباره زندگی ادبی و زمانه ی میرزا حیاتقلی رامیار / دکتر علیرضا خانی

سالکی سائل نواز و شاعری شوریده حال

نوشتاری درباره زندگی ادبی و زمانه ی میرزا حیاتقلی رامیار

دکتر علیرضا خانی

مقدمه: دادار یاریگر را سپاس بیکران می گویم که فرصتی عطا فرمود تا از گنجینه ی ادب و فرهنگ کورد که سرشار از زیبایی و درستی و راستی است، یکی از مشاهیر و مفاخر ادب استان ایلام، میرزا حیاتقلی رامیار را به دوستداران و علاقمندان ادب و فرهنگ  معرفی کنم و دیوان اشعار زیبا و نغز و پر مغز او را برای چاپ آماده نمایم.

کوردها از جمله مردمانی هستند که در چهار دوره‌ی معرفت توهمی، خیالی و فلسفی و علمی حضور خود را نمایان ساخته اند. اساطیر که تلفیقی از دو شناخت و معرفت اولیه است در ادب کوردی نیز وجود دارد. کوردها اساطیر خاص خود را دارند و در دوران اساطیری به تایید استاد طوس حضور چشم گیر داشته اند.

اگر از این مرحله اساطیری بگذریم که پژوهش های مکرر درباره ی آن صورت گرفته است به دوران تاریخ باستان می رسیم که از نیاکان کوردها- مادها- بسیار سخن گفته شده است. از زمان ساسانیان نیز کوردها را «مردم جبال» می‌نامیدند.

در حمله ی اعراب نیز بخشی هایی از کوردستان به تصرف اعراب درآمد و یکی از از اعراب والی حلوان (سرپل ذهاب کنونی) گردید. به علت ضعف دستگاه خلافت در دوره ی عباسیان دولت های مستقل و نیمه مستقلی در شرق و غرب ایران به قدرت رسیدند. در شرق ایران طاهریان، صفاریان و سامانیان و در غرب ایران دولت های هزبانیان، حسنویه کورد، بنی عیاران، آل بویه و … به قدرت رسیدند.

در این دوره لفظ کورد برای نژاد قبایل ایرانی استعمال  گردید. هزبانیان دودمانی کورد بودند که بر شمال عراق حکمرانی کردند. آل حسنویه خاندان کردان برزیکانی شیعه از سلسه‌های نیمه باختری ایران در کوه های زاگرس، کردستان، کرماشان، ایلام، همدان و لرستان تا نزدیک خوزستان فرمانروایی کردند. حمدالله مستوفی در کتاب نزهۀ القلوب در سال 740 هجری اسم کوردستان و شانزده ایلات آنرا آورده است.

کرماشان یکی از آن ایلات می باشد و استان ایلام کنونی نیز جزئی از آن بوده است. در زمان حکومت صفویان قدیمی ترین کتاب در رابطه با تاریخ مردم کورد به نام شرفنامه در سال 597 میلادی توسط امیر شرف خان بدلیسی نوشته شد. در این کتاب امیر شرف خان بدلیسی، کوردها را به چهار بخش تقسیم کرده است، کرمانج، کلهر، گوران و لر. در این تقسیم بندی، کلهرها و لرها بخش جدایی ناپذیز از کردستان هستند.

کرمانج ها ، کلهرها، گوران ها و لرها، ایلات و طوایف متعددی دارند که یکی از آنها ایل طولابی یا تیلاوی از ایلات بازمانده از اتابکان لر کوچک در غرب ایران می باشد. طولابی ها از خوانین لرستان و ایلام بوده اند و از نسل میرجنت آخرین فرمانده لشکر لرستان در دوره اتابکان که از نوادگان شجاع الدین خورشید موسس دودمان اتابکان لر کوچک و برادرزاده میر شاهوردی خان، آخرین اتابک لر می باشند.

طولابی ها در چند استان ایران و چندین شهر عراق پراکنده و سکونت دارند. طولابی های ایلام و کرماشان و کشور عراق هم اکنون به زبان کوردی گویش کلهری، و طولابی های لرستان، خوزستان و همدان به گویش لری و لکی تکلم می کنند. ساکی از نویسندگان و مورخان لرستان در کتاب «جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان» می نویسد: «طولابی ها و شیراوندها بعدها به این ناحیه آمده اند. طایفه طولابی از نسل میرناصر پسر میرجنت بوده اند و از حدود بین النهرین به این سرزمین کوچ کرده اند».

تیره‌ی توابی در شرفنامه ی بدلیسی و تاریخ گزیده با نام طولابی ها منطبق است. در زمان پیدایش طولابی ها همواره بخش هایی از ایشان به مناطق دیگر کوچ کرده اند. مانند مهاجرت احمدخان فرزند میر ناصر دوم به کرماشان، مهاجرت مهدی خان و هادی خان به عراق، مهاجرت اسماعیل خان فرزند حسین خان به پشتکوه، مهاجرت محمدبگ فرزند مرادبگ به تالاندشت و مهاجرت امیدبگ پدر میرزا حیاتقلی به چرداور ایلام و … که باعث پراکندگی آنان در کشورهای ایران و عراق شده است.

در زمان مهاجرت امیدبگ به چرداول، میرزا حیاتقلی تنها 5 سال سن داشته است، آنگونه که خود میرزا نوشته است «… به همراه پدرم و دایی هایم از تالاندشت به چرداور آمدیم، تعداد خانوارهای ما هفت  بود… ». این خاندان در منطقه چرداول و روستای بلاوه مسکن گزیدند. چرداول در دامن خویش، مشاهیر، بزرگان ادیب و گوهرشناسان سخن پردازی را پرورش داده است که یکی از آنها میرزا حیاتقلی رامیار طولابی است که به اختصار زندگی او را در پی می آورم.

میرزا حیاتقلی رامیار کیست؟

شجره نامه و نسب نامه میرزا:

میرزا حیاتقلی فرزند امیدبگ (ئمەی وەگ)، امیدبگ فرزند گرابگ (گراوەگ)، گرابگ فرزند بنیادبگ (بنیاد وەگ)، بنیادبگ فرزند محمد بگ (محەمەد وەگ)، محمدبگ فرزند مرادبگ (مرای وەگ)، مرادبگ فرزند پولادوند یا فولادوند و از ایل طولابی است. طولابی های ماهیدشت که به شابختی معروف هستند، جوب سرخی های(جو سیوه ر)، خاصعلی های کوهدشت و طولابی های چرداول همگی از نژاد پولادوند می باشند.

ئاقای رامیار فولادی تیره  / وه تاریفی نەو جوور ترکەمیر

میرزا حیاتقلی در یکی از شعرهایش که به گمان من منسوب به او می باشد و در دفترهایش درج گریده است، خود را اینگونه معرفی کرده است.

فەرزەند ئمێد پەروەردەی سەحەر/ مبارز غەیوور، دەوران خه تەر

حیات قولی توولابی تەبار/ رامیار شوهرەت ئاسوودە  مەدار

میزبان خوەش‌خو گورسنە و گێیا/ میمزای حسەین با دین و خودا

میرزا حیاتقلی شش برادر به نام های فریدون، تۊله شیر (علی)، اردشیر، بگ شیر (سعید)، منوچهر، علی شیر (مسعود)، و پنج خواهر به نام های گیسیا، ثریا، احترام، فرحناز و فریبا دارد. میرزا حیاتقلی و برادران و خواهرانش از دو مادر به نام های سحربانو و سلطنت بانو می باشند.

میرزا حیاتقلی و تۊله شیر (علی) و اردشیر و فریدون و گیسیا از سحربانو و بگ شیر (مسعود) و منوچهر و ثریا و احترام و فرحناز و فریبا از سلطنت بانو می باشند. مادر میرزا، سحربانو دختر فیض الله از منطقه ی لشینی می باشد. از سوی دیگر میرزا هیجده فرزند دارد که دوازده فرزند او پسر و شش فرزند او دختر می باشند. جمشید، داریوش، حیدر، محمدحسن، علی حسن، فریبرز، نورالدین، علی اکرم، سام الدین، فرشاد، سجاد (افشار)، ایرج، مروارید، قدمخیر، فرنگیس، مهوش، زلیخا (سهیلا) و نورپسند فرزندان او از دو مادر نرگس خاتون و قدمخیر خانم می‌باشند.

زادگاه شاعر:

زادگاه میرزا حیاتقلی دهستان تالاندشت از دهستان های هرسم، بخش فیروزآباد، شهرستان اسلام آباد استان کرماشان بوده است و هم اکنون به همین نام شناخته شده است. فاصله تالاندشت تا مرکز استان یعنی شهر کرماشان 70 کیلومتر و در طول 36 درجه و 2 دقیقه شمالی و 15 درجه و 55 دقیقه شرقی واقع شده است. میرزا 5 سال کودکیش را در این روستا گذرانده است.

در شهریور 1320 که میرزا تنها 5 سال سن داشته است به منطقه چرادول مهاجرت کرده و در روستای بلاوه مسکن گزیدند. بلاوه مجموعه چهار روستاست که بعدها منشعب می‌گردند به بلاوه خشکه علیا، بلاوه خشکه سفلی، بلاوه تره علیا، بلاوه تره سفلی. که میرزا به همراه پدر و برادرانش در روستای بلاوه خشکه ساکن می‌شوند. بلاوه دهستانی از بخش زاگرس شهرستان چرداول استان ایلام است. فاصله دهستان تا مرکز استان یعنی شهر ایلام 50 کیلومتر و در طول رودخانه سیمره قرار دارد. میرزا تا سال 1398 در آنجا ساکن بوده و سپس به مرکز شهرستان چرادول یعنی شهر سرابله می آید.

طایفه و تبار شاعر:

میرزا حیاتقلی خود را از نژاد کورد و کورد زبان و از اتابکان و ایل طولابی می داند. میرزا از ایل و تبار خود اینگونه می گوید:

بەندە کوردم و کوردی زوانم/ وە زوان کوردی خوەم پڕ توانم

ئەسڵ و ئەساسم نژاد کوردە/ وە ئەتەبەکان نژادم بوردە

نژادم کوردە و گەردەن فەرازم/ وە زوان خوەم فرە من نازم

تولد و مرگ شاعر:

میرزا حیاتقلی در سال 1315 ه.ش در تالاندشت متولد می شود. پنج سال بعد از تولدش از تالاندشت کوچ می کند و به بلاوه می آیند و به زندگی کشاوزی و دامداری می‌پردازند و در سال 1400 ه.ش در اثر تصادف در مسیر سرابله به هلیلان در گردنه ای به نام ملیه مه لیوچگ دار فانی را وداع می‌گوید. در باب سال های آغازین عمر او آنچنان که خودش در دفترهایش به نگارش درآورده است تا سن 5 سالگی در تالاندشت بود و همراه پدر و دایی هایش به بلاوه مهاجرت می‌کنند.

پدر میرزا امیدبگ، انسانی متدین، مردمدار، مهمان نواز، دیندار، دارا و صاحب مال و مکنت و در عین حال شاعر و اهل ادب بوده است. در سالهای 1322 و 23 پدرش برای او معلمی به نام ملا جلیل را استخدام می‌کند و در ازای ماهیانه 5 تومان، میرزا حیاتقلی را با سواد کرده است، آنگونه که خود میرزا نوشته است 90 تومان در مدت یکسال و اندی، پدرش برای تحصیل او به ملا جلیل پرداخت کرده است. نمی توان تصور کرد که تمام دوره ی تحصیلات میرزا همان یک سال و اندی درس خواندن مکتبی بوده باشد.

طی این یک سال و اندی آموزش های اولیه نظیر خط، خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، خواندن شاهنامه و حساب و کتاب و مطالب درسی معمول مکتب آن زمان را نزد همان ملا و در سایه ی پدر آموخته است. میرزا حیاتقلی از همان اوان کودکی به کار کشاورزی و دامداری روی آورد که خاص مناطق عشایری بوده است. اوقات فراغتش به فراگیری مهارت هایی دیگر چون سوارکاری و تیراندازی و شکار و جنگاوری و انجام امورات مربوط به زندگی ایلی و عشایری می پرداخته است. اشارات او به تفنگ و شکار و کوه و اصطلاحات مربوط به آن از علایق شاعر به این امر دلالت دارد.

ئەو گالی مەرەکەب مەهنک سواره / کاکەی جەمشێرە گەوهەر نگارە (گەوهەربار)

شەیهەی مەرکەبان مورەسه وەزین/ وه  تاخت قەیقاج تیرئەندازەوە (رمز و رازەوە)

بەرزی کەبیر کوو قولەی ئەناران/ جای کڵ و کەڵ وەز بەرەی شکاران (لە وەسف ئیلام)

میرزا حیاتقلی به گواهی اشعار بسیارش، علاقه ی زیادی به شکار، کوه، زندگی عشایری، کشاورزی و سیر و سیاحت در طبیعت داشته است. وی از همان دوران کودکی تحت سرپرستی همه جانبه ی پدر و دایی و به قول خودش ملای مکتبی قرار گرفته و زیر نظر  استادان خود، فن رزم، جنگاوری، اسب سواری، تیراندازی و دیگر فنون لازمه را آموخته است. میرزا در عنفوان جوانی دلاوری بسزا و جنگاوری لایق شناخته شده گردید که در جنگهای محلی، هماوردی برایش نبود و حریفان هیچگاه او را خوار نمی شمردند. آنچه از افواه بر می آید همیشه پیش قراول درگیرهای محلی بوده است. به گاه نبرد رزم نامه می خواند و به صفوف حریف می تازید.

ئەگەر بەرپایی جەنگ و جەداڵێ/ باکیش نەیرم وە روسەم زاڵێ

میرزا ادیبی توانا در شعر کوردی و فارسی است و به زبان های عربی و انگلیسی نیز تسلط داشت و به علوم زمان و تبحر در رزم مشتهر بوده است. میرزا قرآن کریم را یکبار در هشت دفتر به خط خود به همراه ترجمه فارسی آن نوشته است و این امر نشان دهنده ی پایبندی عمیق قلبی این مرد بزرگ به تعالیم الهی و نبوی است. بیشتر اشعار و تمام متن هایش با نام باریتعالی شروع شده است.

آنگونه که خود میرزا در دفتر «تاریخ اجداد و نیکان ما» به خط خودش نوشته است. ابتدا خاندان میرزا در چرداول بوده اند و به تالاندشت رفته و سپس بر میگردند، میرزا می نویسد: «بسم الله الرحمن الرحیم. این نامه را به خاطر فرزندانم و آیندگان می نویسم. زمانیکه از منطقه‌ی تالاندشت به چرادول آمده ایم، کشت و کال ما قبلا در تالاندشت بوده است که قبل از آن باز هم در چرداول بوده اند، نیاکان ما از دست ظلم والی ابوقداره پراکنده شده اند …». آنگونه که از این نوشته ی میرزا مستفاد می گردد، اصل و نسب این خاندان در چرداول استان ایلام بوده است. محل پرورش و بالندگی این خاندان چرداول بوده است و میرزا نیز حدود یک سال و اندی در آنجا به مکتب رفته و در نظم و نثر تبحر یافته و نثرش حائز اهمیت و قابل تامل است.

در این مجال از متن های میرزا خواهم آورد تا مورد توجه محققین و پژوهشگران قرار گیرد. میرزا در صفحه 169 دفتر اولش می نویسد: «… تاریخ زندگی بنده در زمان طول عمرم زمانیکه در سال هزار و سیصد و بیست و یک که ما هفت خانوار در بلاوه خشکه ساکن شدیم در زیر چادر بودیم، پدرم خواست در زیر شلاقی سیاه چادر یک تخته کپر درست کند برای حرم سرای من و درست هم کرد، سنگی که همان می خواست درست کند زمین کن بود سنگ بزرگی در وسط آن در جلو کلنگ او پیدا شد در آن پتک و یا وسیله دیگر نبود که او را بشکند چون ستون بلندی داشت اطراف سنگ دیوار کشید و به اندازه چیخ طپک طیلا گذاشت بنحواحسن ترتیب داد که آن زمان کسی اینکار نکرده بود…». متن فوق نمونه ای از نثر میرزا حیاتقلی (عین جملات و بدون دخل و تصرف) است که به قول خودش تنها یک سال و اندی به مکتب رفته است.

میرزا از متمولین و بزرگانی بوده است که از همه دستگیری می کرده و به واسطه ی قلب رئوف و طینت پاک و اعتقاد راسخ به خدای سبحان و رسول(ص) و ائمه(س) و تلاش و کوشش فراوان، آنچه از خدا خواسته است به او هدیه شده است. در جایی می نویسد: «بعد از آنکه از پدرم جدا شدم، من به خوبی رفتار و اخلاق خوش با مردم افزودم با خدا عهد کردم که در بالای همین ساختمانهای ده نو جای بیست من بذر دولت زمین بدهد در میان آن ساختمان سنگ کاری بسازم و خدا داد من ساختمان خوب مثل مهمانسرای قدیم که لا مردان آن به طرف زالوآباد سه درب او برفتاب دو دانه پنجره در وسط ایوان هم پنجره دار برای سفره آوردن و در ایوان که در آن زمان صندلی نبوده من با دیوار درست کردم …».

از متن میرزا چنین استنباط می شود که ایشان سرایی فراخ و خوانی گسترده داشته است. از اهالی بلاوه شنیدم روزی میرزا از منطقه ی هرسم به راه می افتد تا به خانه برگردد. در طول جاده پیاده به راه ادامه می‌دهد و بعد از مدتی یک وانت که دو سرنشین داشته از کنار او عبور می کند و چون میرزا دست تکان می دهد او را نمی نشناسند و توقف نمی کند.

میرزا ظهر به منزل می رسد، وقتی به درب منزل می آید، آن ماشین را در حیاط خود می بیند، داخل نمی شود و به پشت منزل می رود که یه منبع آب در آنجا بوده است و یکی دو ساعتی می نشیند، وقتی اهل خانه می‌روند و از او می پرسند که چرا به خانه نمی آئید؟ می گوید شما بروید از مهمانان پذیرایی کنید مبادا من داخل شوم و آنها از شرم اینکه مرا سوار نکرده اند غذایشان را نخورند، زمانی که آن دو نفر غذایشان را خوردند و رفتند، میرزا به خانه بر میگردد و داستان را برای اهل خانه تعریف می کند. در دست نوشته های میرزا به وضوح شاهد رفتارهای جوانمردانه و مخلصانه و به دور از تکبر و ریا دیده می شود. میرزا می نویسد: “… هر زمان برزگری از خانه دائیم یا خودمان شرط او تمام می شد و میرفت من یک هفته گریه می کردم”.

تخلص و شعر و ادبیات میرزا حیاتقلی رامیار

میرزا حیاتقلی در شعر و نظم ابتدا «گلچین» و گاهی «رامیار» و در بیشتر سروده هایش «حیات» تخلص کرده است.

گوڵچین تەخەلوس حەقیر حیاتە/ گوڵ زینەت بەخش ئێ کەلەماتە

در بیت بالا میرزا گلچین تخلص کرده است.

گوڵ سومبوڵم وە ملوور مەکە/ دی وە رامیار نازار توور مەکە

در بیت بالا رامیار تخلص کرده است.

حیات هەم چەشمەی ئەسرین کردی واز/ دی کەم مەرگ خوەد لە خودا بخواز

در بیت بالا او برای خود تخلص حیات را برگزیده است.

میرزا حیاتقلی از بزرگان، معتمدین و میرزایان معتبر بود. در کمال بزرگی و دل نرمی و اصلاح امور و پرهیزگای زبانزد بود. با بزرگان ادب و ایل و قبیله نشست و برخاست داشته و از مصاحبت و مجالست با اهل ایمان دریغ نمی کرده است. در کنار بزرگان و دانایان قوم آداب مجالست و سخنوری و شاعری آموخته است به طوری که خودش می گوید: «در مجلس بزرگان شعر می نشستم و گوش می کردم و لب به سخن نمی گشودم …». میرزا با شعرای نامی استان ایلام و کرماشان و لرستان مراوده و مباحثه و مشاعره داشته است. وی جامع معارف دینی و وقایع و حقایق زمانه خود بوده است.

در سخاوت و فتوت و مروت جان را به کمال رسانده بود. میرزا شاعری نیکو سرشت و نزاکت پیشه در شعر بوده است. او شیعه اثنی عشری است و در شعرهای گرانبارش بسیار زیبا و رسا در وصف حضرت  رسول (ص) و دخت گرامی ایشان و ائمه معصومین (ع) شعر سروده است. به ویژه ارادتش به مولا علی (ع) و تسلط و اشراف او به علوم مختلف به ویژه فرهنگ قرآن و قصص انبیاء و مباحث اساطیری، حماسی، تاریخی و دینی در جای جای شعرهایش به چشم می خورد. چیرگی و ورزیدگی قلم میرزا و هماهنگی بین قالب و محتوای شعر تا بدان پایه است که چه به لحاظ ساختمان و شکل درونی شعر، چه به جهت زبان شیوا و رسا و واژگان صیقل خورده و بلورین و شفاف و چه از حیث تخیل و موسیقی کناری و درونی برای انتقال احساس و عواطف خویش می توان او را در شمار نام آوران شعر هجایی استان ایلام قرار داد.

در شعر میرزا احساس، عاطفه، غنای خاص، بلندی طبع، مضامین روشن و رسا، ژرف نگری و باریک بینی به چشم می خورد. شاید بتوان میرزا را جزء غنایی ترین شاعران شعر کوردی و شاعر مراعات نظیرهای زیبا نام نهاد. ارادت میرزا به شاعران پیش از خود در شعرهایش آشکار است. جوهری از جنس صداقت و عشق در شعرهای میرزا حیاتقلی به چشم می خورد که جان انسان را به پرواز در می آورد و دنیایی از معرفت و سرمستی را در شعرهایش متجلی می‌کند. در اشعار تغزلی و غنایی و عاشقانه، شعر میرزا آنچنان شعله ور می شود که خواننده و شنونده شعرش، لذت سوزش آنرا در تار و پود وجود خویش احساس می کند. در واقع میرزا آنچنان از موسیقی کلامی در واژه ها کمک می گیرد که مضامین عاشقانه و شورانگیز آن سرمستی و شور و شیدایی را یکجا در کام جان انسان می ریزد.

اشعار عاشقانه ی میرزا در نوع خود کم نظیر هستند. واژه هایی بلورین و زیبا و تراش کاری شده در غزل و مثنوی هجایی با زبان ساده ی کوردی اما رسا و شیوا چنان زیبا و محکم به هم گره خورده اند که جان انسان را به ارتعاش در می آورند. داستانهای عاشقانه ی لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا، شیرین و فرهاد، شیرین و خسرو، وامق و عذرا، دختر ترسا و شیخ صنعان، خورشید و خرامان، ماهو جان، بهرام و گل اندام، ورقه و گلشاه، بهروز و قمرناز، لیلای عامری، بیژن و منیژه و … از دست مایه های اصلی و مورد علاقه ی میرزا حیاتقلی است که باعث خلق و آفرینش ابیات غنایی بسیار گردیده است.

طبیعت و اشکال فلکی در شعر میرزا:

میرزا حیاتقلی علاوه بر پرداختن به مضامین دینی و اخلاقی و سیره نبوی و استفاده از تلمیحات اسطوره ای، حماسی، تاریخی، دینی، غنایی و … به طبیعت و عناصر آن بسیار پرداخته است. وی از عناصر طبیعت برای مقاصد متفاوتی چون توصیف، مدح، تغزل، پند، اندرز، مرثیه و … استفاده کرده است. نمود طبیعت و اشکال آن در اشعار میرزا بسیار چشم گیر است. حضور این اشکال طبیعی در شعر میرزا هم از نظر تعداد ابیات و هم از نظر تنوع در خور توجه و قابل تأمل است. پرداختن به اشکالی مختلف طبیعت در شعر میرزا میزان تاثیرپذیری او و شعرش از فرهنگ اسلامی و قرآنی را به وضوح نمایان می سازد. طبیعت و عوامل و اشکال آن از دیرباز یکی از سرچشمه های اصلی شعر و هنر بوده است. حضور عناصر طبیعی از قدیم الایام تا امروز در آثار منظوم و منثور و شاعرانه ی همه ملل جهان بسیار چشم گیر بوده است. یکی از بارزترین مضامین مورد استفاده ی بسیاری از شاعران کورد، استفاده از عناصر طبیعی و اشکال متفاوت آن بوده است.

میرزا حیاتقلی نیز از این قاعده مستثنی نیست. استفاده ی میرزا از اسامی افلاک و اختران، جای نام های متفاوت در زمین، اسامی گلها و گیاهان، اسامی رنگ‌ها و جواهرات، اسامی کوه ها و دشت ها، اسامی میوه ها، اسامی فصل ها و ماه ها، عناصر چهارگانه، آلات موسیقی، اسامی حیوانات و پرندگان و … و پیوند آنها با عشق و احساس و عاطفه و استفاده از مراعات نظیرهای بکر تا حدی زیاد است که می توان میرزا را شاعر طبیعت، عشق و مراعات نظیر نام نهاد. برای دریافت بهتر و بیشتر از شعر طبیعت میرزا نمونه هایی را به اختصار و به تفکیک در پی می آورم.

 

طبعیت و اشکال فلکی

اسامی افلاک و اختران در شعر میرزا

خورشید، آسمان، قمر، ماه، شمس، خوەر:

بێ میخ و ستۊن ئاسمانتە/ خورشید و قەمەر نەمایانتە

بەرق پیشانیش نۊر سەنن ژە خوەر/ مەر شۊڵەی شوعڵەی شەمس وەلقەمەر

م کوشیام وە تیر ئەو نەو نەهاڵا/ زوان وە دەرگای ئاسمان لاڵا

افلاک:

ئەر هومای ئەفڵاک یا شاباز بوی/ یا کە چۊ ئارەش تیرەناز بوی

زمین، زەۊ:

ئاگر نا دڵم دڵ خەتەر ناڵا/ کەفتم لەو زەۊ کاڵ و مەکاڵا

زهرە و مریخ:

ناود بڵێنە جوور زوهرە و مریخ/ جوور بوڵبوڵ گویاس ژە وەسفت تاریخ

سما، کهکشان، افلاک:

لە سه مای هەفتم شێر زەردەی دین/ لەو کەش کەشانە نە سەرما گەردین

نەعرەتەی کیشا شێر دەهەن چاک/ لەرزە نیشت لە عەرش هەفتم و ئەفڵاک

ماە و ستارە:

وەختی وە نازەو لە دەر قەدەم دەی/ مانگ و هسارەس لێود وە خاڵا

پروین:

گوڵچین گوڵ جوور خوەی گوڵ رەنگین مەکرد/ خووشە خووشە گوڵ جوور پەروین مەکرد

کوە، کهکشان، ارض:

باد ئجازە ڕێ گردم لە وەر/ دو ستۊن کوو کیشامە نەزەر

سەروە کەش کەشان دو ستۊن بەرز/ برجەیل دیار نەۊ پا لەنگر لە ئەرز

اسامی حیوانات و پرندگان در اشعار میرزا حیاتقلی نمونه ای از اشکال طبیعت در شعر اوست.

شیر:

ئیلام مبارز خەڵک پێش بییە/ دایم جای شێران بێ ئەندیش بییە

ئەنگوشتەری داشت جەواهر نیشان/ دایەی باج شێر وە رۊ کەش کەشان

اسب:

وە لامەو تەلمیت ئەسب بوور مەکە/ وە لامەو شادی بەزم سوور مەکە

نمونه هایی از گلها و گیاهان چون لاله، شقایق، نرگس، نسترن، یاس، یاسمن، سوسن، نیلوفر، ارغوان، اقاقی، صنوبر، شمشاد، چنار، کاج، هرێز، چه ویر، خەیزەران، گوڵ بەرەزا، چڵاڵە، کەپوو، نەرگس و … از اشکال طبیعت هستند که شعر میرزا حیاتقلی را گل آرایی کرده اند.

نرگس، لاله، بەڕەزا:

نەرگس و لالە، گوڵ بەڕەزای/ هۊچ کام ئەزیز نەۊن جوور کەڵ کەزای

شقایق، یاس، یاسمن، نیلوفر، لاله، نسترن:

هەر وە شقایق، یاس و یاسەمەن/ نیلووفەران گشت لالە و نەستەرەن

سمبل، ملوور:

گوڵ سومبوڵم وە ملوور مەکە/ دی وە رامیار نازار توور مەکە

خەیزەران:

وەتم دارەگەی خەیزەران وینە/ نازاران دڵگیر وە سایەد چینە

سرو. درخت طوبی:

نەزەرگای حەق بی، خودا دادە بی/ درەخت تووبا، سەوڵ ئازادە بی

تنگس:

تنگس گوڵ پووش بوو وە کاوانەوە/ جوور نەوعەرووس بای وە باوانەوە

زمان، بهار، تابستان، پاییز، زمستان و ماه ها، روز و شب، دیر و زود، ازل و ابد، قیامت، غروب و طلوع، گذشته، آینده و حال، نیمه شب، همیشه، صبح، سحر و … همگی در شعر میرزا نشان از نمادهایی از توجه به گردش روزگار، شناخت او از ازل تا ابد هستند. این پدیده‌ها که مفهوم و معنای زمان را در خود دارند در شعر میرزا به صورت نمادین به کار برده شده است. این پدیده ها در شعر میرزا حامل پیام و آموزه های خاص در زندگی هستند.

بهار در شعر میرزا مظهر طراوت، زندگی، سرخوشی، جوانی، شادابی، عیش و … می باشد.

یاران گووش بییەن وەی رەمز و رازە/ فەسڵ نەوبەهارە سەراپا نازە

کۊە و کەش و کوو دەیشت و دەر ژە نوو/ زەمین مردە زندە بوو تازە

زمستان، تابستان:

زمسان گەرمەسێر تاوسان ئێڵاخ بیم/ نە ئێ تەور وێران سوراخ سوراخ بیم

پائیز:

دایم پاییزان جەشن مهرەگان/ نازکیش تو بین پەری چهرەگان

فروردین و اردیبهشت:

تا فەروەردین و ئوردی بەهشت بی/ بەزم نازاران وە پای تو گشت بی

گذشته ، حال و آینده:

وەتم یا خاڵق بەرز بڵێن باڵ/ دانای گوزەیشتە، ئایەندە و ئەڵحاڵ

شب و روز:

خوەش خوڵک و خوەش تەبع غەریب نەوازان/ شەو و رووژ ئەول خودا هاوڕازان

 

تلمیحات اسطوره ای، حماسی، دینی، تاریخی و غنایی در شعر میرزا حیاتقلی:

خمیر مایه ی شعر میرزا حیاتقلی را خیال پردازی، تلمیح، اسلوب معادله، تشبیه، استعاره، جناس، ایهام، ارسال المثل، مراعات نظیر، اصطلاحات عامیانه و … تشکیل می دهد. تلمیح در شعر نشان دهنده ی عمق دانایی شاعر از موضوعات مختلف و مفاهیم پیش از خود می‌باشد. تلمیح، گستره ای به وسعت فرهنگ بشری دارد و هنر شاعر این است که بتواند مفاهیم تلمیحات را به زبان شاعرانه و زیبا بیان کند.

میرزا حیاتقلی در شعرهایش به کرات و بسیار زیاد از انواع تلمیحات و اشارات قرآنی، تاریخی، دینی، طبیعی، حماسی و … استفاده کرده که نشان از توجه و شناخت کامل او از موضوعات تلمیحات است که به بهترین شیوه از آنها بهره جسته و به کار برده است. سیمرغ، ققنوس، زال، کیکاووس، سلیمان، دیو، هدهد، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد(ص)، اسکندر، ایوب، یوسف، زلیخا، بیژن و منیژه، شیخ صنعان، دختر ترسا، قاضی کشمیر، لیلای عامری، ارسطو، لقمان، سام، نادرشاه، بهرام، آرش، قیصر، آدم و حوا، تیمور، رستم، سهراب، طوس، نمرود، یونس، یوسف، دقیانوس و … و بسیاری دیگر از این دست را آنچنان در سروده های خویش پرورده و آراسته است که خواننده و شنونده را شگفت زده می کند. بی شک اشراف کامل و شناخت دقیق میرزا حیاتقلی به تلمیحات اساطیری و اشارات قرآنی و روایی، فرهنگ، تاریخ ایران و اسلام و کورد از ویژگی های بارز و آشکار وی و نشان از معرفت او به مباحث فوق الذکر است. نمونه هایی از تلمیحات اساطیری، حماسی و تاریخی و افسانه ای در شعر میرزا حیاتقلی:

کوە قاف:

وە ناز و نەسەق دیدەی کاڵشان/ عاشق پەرتاب کەن وە کۊەی قافان

ققنوس:

ها وەختە کەریم گڕان بچوو لیش/ ژە شەرارەی دۊد قەقنەس هناسان

زاڵ:

بینی قەڵەم قووز دیدەیلێ کاڵە/ ئەبروو جوور کەوان سەرپەنجەی زاڵە

نادرشاە:

تێخ نادرشا قەبزەی جەوهەر کوو/ کاخ سەڵاتین ساحێب کشوەر کوو؟!

ارسطو، لقمان، پیلتن، نریمان:

تب ئەرەستوو گووشی لوقمان کوو/ نەعرەی پیلەتەن یا نەریمان کوو؟!

سام:

بەڵێ م قڵای سام سوار بیم/ جای قەدەمگای ناز ئەو شەهریار بیم

زاڵ و زوارە:

زاڵ و زوارە لە سام نیک پەی/ لە تاج زەڕین شاهان کەی کەی

رستم:

ئەگەر روسەمۊد نەوەی پووڕ زاڵ/ یەک رووژ دەس کیشید وە ماڵ و مناڵ

انوشیروان:

م ساخت دەورەی ئەو شەهەنشامە/ ئەنه وشێرەوان مەعرووف عامە

سلیمان، اسکندر و کیخسرو:

ئەگەر سلێمان یا ئسکەندەر بای/ یا چۊن کەیخەسرەو بلێن ئەختەر بای

ارسطو:

ئەر لە ئەرەستوو فێشتر نامد بوو/ تەهەمتەن گریان زە دەی زامد بوو

نام شاعرانی چون حکیم طوس، خیام، سعدی، حافظ، نظامی، شمس، مولانا، ملک الشعرا، ناصر خسرو، شهریار، شاکه و خان منصور ایوانی، غلامرضا خان ارکوازی، ملا منوچهر خان کولیوند، ملا حقعلی سیاپوش، ترکه میر و نجف، نقی خان آزاد شوهان، سیر یعقوب ماهیدشتی، نوشاد، خانمیرزا داجیوند، طهماس، محمدپاشا خان رستمی، عباسی آرام، ولی محمد امیری، علی شاه خان حیدری زادی، میرزا خداداد، نمامعلی دانشور و ده ها شاعر دیگر در دیوان میرزا حیاتقلی نشان از احترام، تعلق خاطر و شناخت عمیق از اشعار شاعران پیشین و معاصر خود می باشد.

سعدی، حافظ، شمس تبریزی، فردوسی، ملک الشعرا:

جوور فەرد سەعدی یا خاجەی شیراز/ یا جوور فەردەوسی نۊسا رامیار

یا جوور مەسنەوی یا شەمس تەبریز/ یا سەبک و نەزم مەلک و شوعار

ناصر خسرو، شهریار:

نەزمی ژە سینەی عارفان جی گرد/ جوور ناسر خەسرەو یا جوور شەهریار

سعدی، نظامی:

کەڵام دڵ ئارا سوخەن دڵپەزیر/ سەعدی نماسە و نزامی نەزیر

فردوسی، خانمیرزا داجیوند، ترکه میر، نجف، نقی خان آزاد:

فەردەوسی ئاسا خانە و ترکە میر/ نەجەف وە دڵفان وە شووهان دەبیر

غلامرضا خان ارکوازی، ملامنوچهر خان کولیوند، شاکه و خان منصور ایوانی:

یا ‌غوڵامڕەزا وە ئەرکەوازی/ یا مەنووچر خان گەوهەر پەردازی

وە مڵک ئەیوان شاکە و خان مەسۊر/ خوداوەن هەر دو بەهرە دا وە نۊر

جای نام ها در شعر میرزا

جای نام ها در اشعار میرزا نشان از تسلط و شناخت ایشان از تاریخ و جغرافیای این جای نام‌ها دارد. در اشعار میرزا حیاتقلی اسامی کشورها، شهرها، روستاها، بقاع متبرکه، رودها، قصرها، قله ها، کوه ها، چشمه ها، ایلات، طوایف و … به چشم می خورد. به باور من، میرزا در طول زندگی خود غیر از کشورها از بسیاری از جای نام ها و مناطق دیدن کرده است و آنها را از نزدیک دیده است.

ایلام، کرماشان، کردستان، لرستان، شیراز، اصفهان، کرمان، اهواز، تهران، خانقین،ایوان، گیلان، مندلی، نجف، کربلا، خوانسار، کوهدشت، ملکشاهی، چرادول، سوران، گوران، جاف، کرد، لر، کلهر، ماد، ساسانیان، خزل، طولابی، فولادوند، بابایادگار، زنجیره، شاهو، سراو بازان، ماهیدشت، بلاوه، دیزگران، دلفان، چهار مله، شابیداخ، هرسم، هرسین، شاه چراغ، سومار، تاق وسان، کبیر کوه، مانشت، بانکول، قلعه سام، قلعه اناران، کاخ مدائن، ششدار، وەردەلان، سازنەی، هراز، مرزه جو، پیر حسین، پراو، رودنیل، ایران، عراق، تهران، ارمنستان، لبنان، مصر، چین، قفقاز، خراسان و ده ها جای نام دیگر در شعر میرزا به چشم می خورد. ثبت و ضبط جای نام ها در شعر شاعران از دیرباز مورد توجه بوده است. در بسیاری از متون و نسخ کوردی به جای نام هایی برخورد می کنیم که امروزه نه آثاری از آنها مشاهده می شود و نه محل و مکان آنها مشخص می باشد. از این روی پرداختن به جای نام ها در روزگار شاعر برای آیندگان حائز اهمیت و قابل توجه است.

بعضی از جای نام ها در اشعار میرزا به دو صورت مختلف ثبت و ضبط گریده است مانند چرداور و چرداول:

لە ماوای سەر سەوز مڵک چەرداوڕ/ ئەمڵاک زەڕخیز ناز و نعمەت پڕ

بەندە حیاتم شوهەرەت رامیار/ ئەهڵ چەرداوڵ توولابی تەبار

نمونه های از جای نام های مختلف در اشعار میرزا حیاتقلی

کرماشان:

رووژێ وە دڵخواز چیم وە کرماشان/ خوەر باڵ وە شانۊ وە رۊ کەش کەشان

کردستان:

بەگزادە بەگەیل شای کوردسان دیم/ سڵسڵەی چەتری دەسە دەسان دیم

ایران و توران:

کەفتەو سەرچووپی حووری لە حووران/ نە لە ئێران هەس جوور خوەی نە تووران

شیراز:

لوو لوو لووی کڵاف هەر تیپ لە هناز/ مەر شاخە نەبات شازایەی شیراز

خراسان:

ئەر هەی جادوگەر حیلەی حیلەگەر/ واگوزارد کەم وە شای خوراسان

نجف:

قەسەم وە ئەو شای لە نەجەف ماڵا/ لە عەهد ئەزەڵ تا گەر وە حاڵا

عراق:

تن ئەو معراج رەو کووڵ بەوراقد/ تن ئەو هەفت ئێمام خاک عراقد

ایلام:

هەر کەس وە بەدی نگای ئیلام کەی/ خودا چه وێ کوور ناوی بەدنام کەی

تلمیح به داستان های عاشقانه و شخصیت های آن داستان ها از دیگر ویژگی های شعر میرزا حیاتقلی است. پرداختن میرزا به خورشید و خرامان، شیرین و خسرو، لیلی و مجنون، بیژن و منیژه، یوسف و زلیخا، شیرین و فرهاد، ترسا و صنعان، ورقه و گلشاه، بهرام و گل اندام، لیلی عامری، بهروز و قمر ناز، وامق و عذرا و … را اینگونه می توان بررسید که میرزا این داستان ها و سرگذشت آن ها را در ادب پارسی و کوردی یا خوانده و یا شنیده است.

شخصیت های بالا از پر کاربردترین اسامی هستند که در اکثر اشعار عاشقانه ی میرزا به چشم می خورند. به باور نگارنده میرزا خودش را در آن داستان ها سهیم و با سرنوشت عاشقان هم درد می داند. میرزا نیز در این وادی سیر می کرده است. بسامد بالای نام عاشق و معشوق ها نشان از همگونی زندگی میرزا با آنهاست. در پی نمونه هایی از ابیات میرزا را می آورم که معشوق خود را از آنان پسندیده تر، زیبا تر و ارجح تر می داند.

مجنون:

گاهی جوور مەجنوون وەر نەم جباڵ/ سەرگەردان وە ناز شووخ دیدە کاڵ

عذرا، شیرین، لیلی، خرامان، خورشید:

وە عوزرا و شیرین لەیلی و دڵبەر/ خەرامان مەعشووق خورشید خاوەر

قمرناز، بهروز، ماهروجسان، بلقیس:

قەمەر ناز دڵبەر بهرووز سەروەر/ یا ماهرو جەسان بلقەیس ئەنوەر

شیخ صنعان و دختر ترسا:

شەیخ وە قەد قامەت وەختی تەرسا دی/ رکووع و سجوود گشت وە یادی چی

عشق میرزا و درد و هجران او از درد فرهاد و وامق و مجنون و شیخ صنعان بیشتر و بدتر است.

بەتر وە فەرهاد وامق و مەجنوون/ جوور سەنعان قلب خوەم وە گازی دیم

میرزا در بیت زیر یارش را به شیرین و منزلش را به کاخ خسرو پرویز مانند کرده است.

هەی هەی لە شکەنج چەتر عەنبەر بێز/ چمان شیرین بی لە کاخ پەروێز

میرزا در عشق خود را چون بهروز در هجر یار می داند و برای دیدن او دست از هر کاری می‌کشد.

جوور بهرووز لە داخ بالای قەمەر ناز/ سەنعان پەی تەرسا گوزەیشت وە نماز

هزاران قمرناز، خرامان و بلقیس به پای معشوقه ی میرزا نمی رسند.

هزار قەمەرناز خەرامان چین/ وە بلقەیسەوە نیەتیەن وە پای تو

بهرام و گل اندام:

بەهرام یەی لا چی دی هەر ناتەوە/ ئڕا گوڵ ئەندام ئاهوو قیافان

بیژن و منیژە:

مەنیژە و بیژەن خسە چای دجەیل/ م فکر ئەو شێر هەم ئاوردد کەم

خسرو و شیرین:

یانە بین خەسرەو خۊنالی کردن/ لە خاو شیرین حەریر عەفافان

ورقە و گلشاە:

گوڵ باخچەی ئرەم گوڵ روخ و گوڵشا/ من وە رقەی وەرین وە دنیا حاشا

زلیخا:

هەی هەی ژە نەسەق زڵێخا وێنە/ رشتەی سینەرێز خسۊگەو سینە

 

ویژگی های سبکی شعر میرزا حیاتقلی رامیار

اگر سبک شعری را در سه سطح فکری، ادبی و زبانی بررسی کنیم، ویژگی های سبکی شعر میرزا حیاتقلی را می توانیم مشخص نمائیم. در سطح فکری می توان گفت جهان بینی ادبی ساده ای در شعر او هویداست.

میرزا به موضوعات فسلفی پیچیده در شعر نپرداخته است. بیشتر شعرهای او مضامین اجتماعی، ایلی، عشایری، آداب و رسوم، مسائل دینی و اخلاقی، پند، وصف طبیعت و … به مناسبت های مختلف است که به باور نگارنده این ویژگی ها برخی از ویژگی های سبکی شعر گورانی است. گویش گورانی و به تبع آن شعر گورانی، قدیمی‌ترین گویش و شعر در زبان کوردی است که هزاران سال بدون وقفه و گسست همچنان به این نام شناخته می شود. در سطح زبانی نیز شعر میرزا ساده و روان است.

تلفیق خیال و واقعیت های طبیعی، موسیقی بیرونی (وزن) و درونی از ویژگی های شعر اوست. چون شعر میرزا حیاتقلی هجایی می باشد بنابراین با قید تساوی ارکان عروض و اسلوب عروض عربی متفاوت است. کوتاهی مصرع ها (ده هجا) از ویژگی های شعر هجایی است و همخوانی شعر هجایی با طبیعت زیبای مناطق کوردنشین همساز و هم آواز است. یکی دیگر از ویژگی‌های این گویش ادبی استفاده از اصطلاحات، حروف اضافه ی خاص و افعال خاص و معین است.

بەردەن، خوەردەن، کەردەن، واچان، بواچ، هەردەن، نییەن، ویەردەن، شانا، زانا، نه زانا، ژە، لیش، پێش، کاوان و … است که در بعضی از ابیات میرزا به چشم می خورد. می توان گفت که شعر میرزا حیاتقلی مرز بین شعر گورانی و کلهری است و یا آخرین نسل از گورانی سراهای ادیب کورد می باشد. در سطح ادبی نیز مانند شاعران پیش از خود از مثنوی هجایی (ده هجایی در یک مصرع) که قالب غالب شعر کوردی است، بیشتر استفاده کرده است.

میرزا حتی غزل هایش را هم به شیوه ی هجایی سروده است و بسیاری از شعرهایش تمام مطلع هستند و شعر بی نقطه به تاثیر از ترکه میر نیز سروده است. در پی نمونه هایی از شعرهای میرزا در گویش گورانی که بسیار نیستند را یادآور می شوم.

ئامین به معنای آمد:

دیم سدای وە نەرم ئامین وە گووشم/ بەتر جووشانەو دڵەی پڕ جووشم

لیش بە معنای از او:

لەو بان خەرمانجای دەروەی قەدیمە/ وە لیش سپەری دەوران ئیمە

پەشێو حاڵەنی به معنای آشفته حال هستی و پڕ مەڵاڵەنی به معنای پر ملال هستی

چۊنە بزانم پەشێو حاڵەنی/ ئڕا  م خەمبار پڕ مەڵاڵەنی

بواچم بە معنای بگویم:

ئەگەر بواچم وەی داستانە/ وەی چەرخ گەردوون دەور زەمانە

بشانوو بە معنای بوزد:

شەماڵ هەمیشە بشانوو وە ناز/ تا شکووفەیل گشت یەقە بکەن واز

گازنا بە معنای گاز گرفتن:

بەند جگەرگام گازنا وە گاز/ موژگان مەر پەیکان زاڵ تیرەنداز

فەرد در گویش ادبی گورانی به معنای بیت و مطلق شعر را گویند:

نۊسانن فەردی وە ئەشعارەوە/ سەراف سوخەن سەعدی وارەوە

لێشان بە معنای از آنها:

یەکێ ژەو سێ تەن ئەرشەد بێ پێشان/ شەرح زندگی مەپرسان لێشان

میرزا اشعار و سروده های خود را به آرایه های لفظی و معنوی آراسته است که نشان از شناخت وی از زیبایی های کلام می باشد. در پی نمونه هایی از آرایه های ادبی و زیبا شناختی کلام را در شعر میرزا می آورم:

آرایه های لفظی:

واج آرایی (Alliteration)

زوان وە دەرگای ئاسمان لاڵا/ سیمای سەمەن سای سن وه  سی ساڵا (قەمەر ناز باڵا)

تکرار واج «س» در مصرع دوم بیت را آراسته است.

زڵفان سڵسڵەی سەف سەرداران/ گووناشان نیم سورخ سێف خانساران (گەوهەربار)

تکرار واج «س» در مصرع اول و دوم بیت را آراسته است.

ئەگەر ئەزانگ‌چی بوینی قامەت/ لە قەد قامەت قڵف کەی تا قیامەت (سراوبازان)

تکرار واج «ق» در مصرع دوم بیت را آراسته است.

قیقەی شابازان شەیدای شکاران/ پووقەی شاخ کەڵ لە سەر دیاران (میرزام وەهاران)

تکرار واج «ش» در مصرع اول بیت را آراسته است.

باڵا بەن وە بان باڵای پەیوەن بی/ زڵفان پەروەدەی موشک خوتەن بی (سەوڵه قامەتی)

تکرار واج «ب» در مصرع اول بیت را آراسته است.

 

آرایه های معنوی در دیوان میرزا حیاتقلی:

تشبیه: میرزا مانند بسیاری از شاعران کورد تشبیه را با ادات آن (وێنە، چمان، چۊ، جوور، ئاسا، چما، مێنس و …) در اشعارش به کار برده است. شواهدی از تشبیه را در شعر او در پی می‌آورم.

زەمین مردە و وە نوو تازەوە/ جوور عەرووس لە توو فرم تازەوە

خاکد زەڕخێزە وه  گەنج و گەوهەرە/ ئاود جوور چەشمەی حەوز کەوسەرە

وەختی قەدەم دا مێنس وە بەتی/ چما بەت دەور دا وە مەوج شەتی

زەین تراوش کرد خیاڵ هات وە دڵ/ وێنەی عەڤداڵان کوو کەم وە مەنزڵ

وە یە هەو خشەی لە پای من شنەفت/ چما ئاهوو بی م پەروازێ دیم

چمان بەت ئاوی لە گرداوگەردی/ م مەر هەر بۊشم سفێد قازێ دیم

جوور ئەرغەوان گوڵ وە داران بی/ چمان باخ گوڵ نەو وەهاران بی

چمان شازادەی ئسکەندەران بی/ سەرتا پا باڵاش جوور خەیزەران بی

باڵا وێنەی نەی سەوز نەی شەکەر/ یا جوور ئەرغەوان گوڵ پووشاۊ لە وەر

ئازادێ کردم لە سایەی دارێ/ خوەی پیچیا وە خاک مێنس وە مارێ

هەی هەی لە گەردەن وەفر سفێدسا/ تانە دا جەماڵ نازاری تەرسا

مراعات نظیر:

مورغان پەڕ و باڵ سەیقەڵ دان منقار/ شەیدا بوون وە زەوق فەسڵ نەوبەهار (کەڵ کاوان)

شەقایق وەو خاڵ سیای نارەوە/ لەولا پێچیاۊ وە چنارەوە (نەوبەهارەوە)

نیلوفەر وە دەس گوڵ عوزارەوە/ یاس و یاسەمەن وە بێ خارەوە (نەوبەهارەوە)

دارای تەبڵ و کووس شوور و شەیپووڕ بی/ سپاش بێ سامان چۊن سەمەن توور بی (شای بێ نیازان)

کڵافەی زڵفان شکەنج وە شکەنج/ جوور چەتر سومبوڵ بەستە خەرمەنان (گیسوو کەمەنان)

سەندووق لاڵ و دێز سەوز و ئاوە نووس/ مەر سەندووق گەنج لە خەزانەی دووس (ئیلام)

وەتم ئێ حوقەی زەڕین نگارە/ پڕ لە ئەڵماس و  لەعل و دۆڕ بارە (ئیلام)

نەسیم شکوفەی گوڵزارەیل واز کرد/ یاس و یاسەمەن لالە وە قەتار (هاتەوه  وەهار)

داران هەم یەک یەک سەوڵ و سەنەوبەر/ ئەمروو پرتقاڵ گوڵباخی چنار (هاتەوه  وەهار)

دار ئەنگۊر و ئەنجیر و ئەنار/ سای سەیوان خسۊن هزاران هزار

چۊزەی چەمەنزار لالە و نەستەرەن/ یاس و شەقایق پەروانە و پەرەن (زەنجیر و زەنجیرە)

لەو رەم کەڵە ئەۊ سەرقەتارە/ سەرو سیمین ساق گوو‌ش وە گووشپارە (دڵ ها پەژارە)

میرزا حیاتقلی در بسیاری از ابیاتش از چند صنعت ادبی در یک بیت استفاده کرده است. این موضوع نمی تواند بدون اطلاعات از فن بیان و سخن و سواد ادبی بوده باشد و تمام تحصیلات میرزا را به همان یک سال و اندی به قول خودش «ملای مکتبی» منوط کرد. میرزا بیشتر داستان ها و منظومه های حماسی و غنایی را با دقت مطالعه کرده است ، جایی که سرگذشت شخصیت های اسطوره ای، حماسی، دینی، تاریخی، غنایی و … را با دقت خوانده و ویژگی های منحصر به فرد آنها را در اشعارش به کار برده است. برای نمونه یکی از ابیات او را در پی می آورم که از چندین صنعت ادبی استفاده کرده است. در شعر «زڵێخا تەرزی» از میرزا به این بیت زیر برخورد کردم و به توانایی و دقت و حساسیت و دانش او در فن شعر پی بردم.

ئەبروو جوور کەوان کەشیدەی بەهرام/ بەهرام خرقەپووش باڵای گوڵ ئەندام

میرزا حیاتقلی در ابیاتی که موضوع غنایی و عاشقانه دارند، می گوید: «موضوع اشعار عاشقانه من عشق صرف نیست بلکه هوش و استعداد و دانش من از عشق به خاطر اشعار گوهر بار خود آنها را سروده ام…» و در جایی می نویسد که گنج و خزانه ی پادشاهان جهان ارزش یک بیت شعر را ندارند. اگر میرزا شعر عاشقانه سروده است، به خاطر غنای شعری خود و پرواز خیال او در وادی عشق و شعر بوده است.

مەوزوو عشق نییە دانش و هووشە/ وە ئنشای حیات گەوهەر فرووشە

خەزانەی زەڕین شاهان کشوەر/ هۊچ نەێرێ ئەرزش یەی دانە گەوهەر

میرزا حیاتقلی تاریخ سرایش بعضی از شعرها و نظم هایش را ذکر کرده است. زمانیکه در مکتب ملا جلیل درس خوانده است سال 1324 بوده است که در بیتی اینگونه نوشته است.

لە بیس و چوار هزار و سیسەد/ مەشقمان بەر خاک و جامان بەر نەمەد

یا در مرگ عمویش که سال 1334 بوده اینگونه نوشته است.

مەموو نازارم خودا نگەهدار/ هزار و سیسەد  سنە سی و چوار

میرزا حیاتقلی نیم نگاهی نه آنچنان ژرف به خیام دارد.

قەدیم ولئه یام وە دەورەی زۊیا/ هەرچی سپاریم دی ناتەو دۊیا

میرزا خلعت شایسته را از آن کسی می داند که رشته ی معرفت در دست او باشد.

خڵات لایق دەنەی وە کەسێ/ رشتەی مەعرفەت بوودن وە دەسێ

و انتظار او از کسانی که اشعار او را می خوانند:

هەر کەسێ خوەنی دەفتەر و شێرم/ سوورەی فاتحە لیش ئمێد دێرم

میرزا حیاتقلی در شعر «گەوهەر نمایی» در هفت بیت (هفت سبملیک) می گوید من تاجر نیستم، بازرگان نیستم، بار من گوهر نایاب است و میوه درخت من شهد عسل است و هر بیت اشعارم مانند لؤلؤ می درخشد و این را از بخشش باریتعالی به خود می داند و می نویسد که کلام من چون سعدی، نظامی، فردوسی، خانای داجیوند، ترکه میر، نجف، دبیر شوهان، غلامرضا ارکوازی، ملا منوچهر خان، شاکه و خان منصور است و آنها را ملک الشعرا می داند و می گوید چون این شعرای والا مقام دفتر شعر و ادب را بستند و به دیار باقی شتافتند آنرا به دست من دادند تا ادامه دهم و اینچنین شد که میرزا راه آن بزرگان را ادامه داده است.

م تجار نییم گەوهەر بارمە/ شەهد ئەنگەبین میوەی دارمە

هەر قەتەی فەردم گەوهەر نماسە/ م حەدێ نەیرم خودا پیم داسە

کەڵام دڵ ئارا سوخەن دڵپەزیر/ سەعدەی نماسە و نزامی نەزیر

فەردەوسی ئاسا خانە و ترکە میر/ نەجەف وە دڵفان وه شوهان دەبیر

یا غوڵامڕەزا وە ئەرکەوازی/ یا مەنووچر خان گەوهەر پەردازی

وە مڵک ئەیوان شاکە و خان مەسۊر/ خوداوەن هەر دو بەهرە دا وە نۊر

مەلەک و شوعەرا دەفتەر تا کەردەن/ ئەبیات وە دەس بەندە سپەردەن

 

در پایان اشاره می شود، دیوان اشعار «میرزا حیاتقلی رامیار طولابی» آماده چاپ است و امید می‌رود با یاری اهالی و دوستداران ادبیات و زبان کوردی، به زودی به دست علاقمندان  این حوزه برسد تا بتواند منبع و مآخذ مهمی برای زبان کوردی و ادب و فرهنگ مردم منطقه به خصوص در ایلام و کرماشان  باشد.

علیرضا خانی/تابستان 1401

 

 

انتشار در هفته نامه صدای آزادی شماره 648  مردادماه 1401

دیدگاه‌ها: ۱ دیدگاه

  • علی اصغر مونسان

    ممنون از مقاله خوبتون

    25 شهریور 1402 / 29 : 11 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *