بهروز یاسمی در گفتگو با صدای آزادی: نمی توان به زبانی غیر از زبان مادری آثاری جهانی خلق کرد
سرویس ادبی صدای آزادی : اولین مجموعه شعر دکتر یاسمی در سال ۱۳۷۳ و با عنوان «همان گناه همیشه» به چاپ رسید، چاپ این کتاب در همان زمان به سرعت در بازار کتاب تمام شد. کتابی که هنوز در بین شیفتگان ادب و هنر این سرزمین ، هواداران بی شماری دارد و سند مانایی این شاعر کُرد کلهر را امضا نموده است.وی اهل شهرستان ایوانغرب است . دیاری که از دیرباز با هنر و بویژه شعر کُردی و نام های ماندگاری چون شاکه و خان منصور گره خورده است. دیاری که علاوه بر شعر، تجلی گاه آواهای باستانی این سرزمین دیرین است . زنده یاد: یاسم یاسمی هوره خوان معروف این شهر می تواند بهترین جلوه ی گره خوردگی این فرهنگ و هنر با نام بهروز یاسمی باشد .یاسمی متولد ۱۳۴۷ است. تحصیل کرده ی یکی از گرایش های پزشکی است و این سالها در تهران زندگی می کند .با وی به کوتاهی و البته ماندگاری یک غزلش به گفتگو نشسته ام . شما هم شریک این گفتگوی خواندنی باشید!
*شما را با مثنوی عاشقانه می شناسند . بویژه مثنوی معروف :« ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم …» فکر می کنید آیا هنوز قالب مثنوی می تواند پاسخگوی نیاز دوستداران شعر باشد؟ آیا کوشیده اید به فرازهای مثنوی معروفتان برگردید و اثری با آن همه فاکتور مثبت خلق کنید؟
– راستش چند مثنوی بیشتر نگفتم – شاید باید مثنوی می گفتم – ولی رفتم دنبال غزل، افسونی که غزل دارد ،مثنوی ندارد .همچنین انعطافی که غزل دارد ،مثنوی ندارد. اگر چه در آنجا قافیه عوض می شود و قاعدتا باید دست شاعر بازتر باشد. شاید دلیل بی میلی من به مثنوی – با این که با آن مشکلی نداشتم و حرفهایم را راحت می گفتم در آن – این بود که من آن روزها شعر عاشقانه می گفتم. بیشتر، مثنوی قالب تغزل نبود و طنز روزگار این بود که من عاشقانه ترین مضمون هایم را در این قالب گفتم! به هر حال غزل جاذبه بیشتر داشت اما مثنوی هم به اعتبار گذشته و هم به دلیل روایت پذیری و داستان پردازی همچنان دومین قالب بزرگ شعر فارسی ست. ولی این که من دوباره به انسجام و عاطفه آن مثنوی برسم ، بستگی به خیلی چیزها دارد. برای خلق یک شعر موفق خیلی از عوامل باید دست به دست هم بدهند. برای آن مثنوی دست به دست هم دادند. البته به مثنوی بر گشته ام.چند کار تازه در این قالب نوشته ام
*شما با قالب غزل هم همراهی جدی و مقبولی داشتید. آن هم در روزگاری که هم نسلانتان در ایلام نیز نام های ماندگاری در غزل آن سالها بودند. برخی معتقد بودند که غزل ایلام کمتر به دنبال فضاهای نامکشوف بوده . حتا برخی غیر منصفانه می گفتند که اگر اسم زیر غزل ها جابجا شود،اتفاقی نمی افتد . تحلیلتان از این نگاهها چیست؟
– غزل ایلام را باید به دو سه دسته یا دو سه نسل تقسیم و تفکیک کرد. من فکر نمی کنم حتی دو نفر از گروه اول( شاعران دهه ۷۰) مثل هم نوشته باشند . هر کدام به زبانی و از منظری به دنیا نگاه می کردند. اما در ادامه طبیعی بود که بعضی از دسته دومی ها از بعضی از دسته اولی ها تاثیر بپذیرند یا تقلید کنند
*همان گناه همیشه اولین مجموعه شعرتان بود و در زمانی منتشر شد که تب شعر داغ تر از امروز بود. این سالها چه مجموعه های دیگری از شما انتشار یافته و این روزها با دنیای شعر چگونه ارتباطی دارید؟
– سال ۷۸- ۷۹ گزینه ای از شعرهای مرا نشر نیستان چاپ کرد سال ۸۹ ” عاشقی جرم قشنگی ست” را به نشر تکا دادم و اکنون هم کارهای اخیر را جمع و جور کردم. خوشبختانه از سال ۸۸ به بعد یک توفیق اجباری نصیب من شد تا مسولیت ها و کارهای شعلی را محدود کنم و بیشتر به ادبیات بپردازم ۴ روز در هفته کلاس و جلسه نقد و بررسی شعر و ترانه و نقد کتاب دارم و خواندن و نوشتن و تحقیق و پژوهش و…
*سرزمین پدری تان ، سرزمین ناب ترین شعرهای عاشقانه ی کُردی است. با این سرزمین واژه های زلال عاشقانه ،کمتر دست دوستی داده اید . به زبانی ساده تر یا شعرهای کُردی تان را انتشار نداده اید و یا اینکه اصلا در این حال و هوا نیستید .مشتاقم توضیحاتتان را بشنوم.
– متأسفانه طوفان ادبیات فارسی ذهن و ذوق ما را در هم نوردید و غرق دنیای خود کرد تا از قابلیت های شگفت شعر کردی غافل بمانیم ولی یک اتفاق تصادفی باعث شد که- اگر چه دیر ولی به صورت جدی – خود را به رود شعر کُردی بسپارم . مطلب از این قرار بود:شما می دانید که متأسفانه یا خوشبختانه دچار عوارض شاعری از جمله سیگار کشیدن نیستم. در یکی از سفرهای ادواری به خانه ی پدری ، پاکت سیگار برادرم وسوسه ام کرد تا یکی از نخ های رشید آن را درآورم و روشن کنم و به لب های مبارک برسانم. در اولین پُک ناشیانه، خانمم سر رسید و با چشمهای دریده مرا دید و هراسان بیرون رفت و یک دقیقه بعد با مادرم در صحنه جرم حاضر شد. منتظر شماتت مادرم بودم که مادر رو به خانم کرد و گفت:
سیکار کیشانیش یهی ههوهسیگه دیودی له تار زولف کهسیگه!
من اول از این که مادرم با این تردستی شیرین و شگفت از این مخمصه نجاتم داد و خانم را دست به سر کرد که چون دود سیگار شبیه موهای توست ، هوس کرده بکشد، در پوست خود نمی گنجیدم. ولی بلافاصله درگیر ظرافت و زیبایی بیت او شدم. خواهش می کنم به واژه “تار” در مصرع دوم توجه کنید که غیر از معنی آن (مثل ) به تار زلف هم اشاره دارد و این همان کاری است که حافظ با زبان فارسی کرده است . از آن روز به بعد به صورت جدی شعر کُردی را به موازات شعر فارسی دنبال می کنم می خوانم و می نویسم بیشتر هم غزل و دو بیتی کُردی.
*فرهنگ و ادبیات کُردی چقدر توانسته نگاه تان را به پیرامون ، متفاوت کند و آیا این توانستن،در آثار فارسی تان نمودی مفهومی داشته است ؟
– ما در دنیای متفاوتی – به لحاظ فرهنگی – بزرگ شدیم .درست است که بیشتر تجربه های بشر مشترکند و مرز نمی شناسند. ولی خیلی از این تجربه ها تنها با زبان همان فرهنگ قابل توصیف و بیان و انتقالند. نمی شود که کُردی فکر کرد و فارسی نوشت!. به همین دلیل تا کنون هیچ شاعری نتوانسته به زبان دوم یعنی زبانی غیر از زبان مادری آثاری بزرگ و جهانی خلق کند
با این حال نمی توان این تاثیر محیط فرهنگی را در آثار فارسی شاعران کُرد از جمله من ندید . تفاوت در نگاه و در زبان ما با دیگران کاملا پیداست.ادبیات کُردی به دلیل محدودیت در کتابت در گذشته و در نتیجه عدم نشر آثار خود، نیاز به تلاش مضاعف در باز تولید و بازشناسی دارد. تلاش شما قابل تحسین و قابل تقدیر است .سعی و تلاش شما پایدار و مستدام