با چه رویی دوباره نامزد شدید؟! / شما هیچگاه وکیل راستین مردم نبودید
صدای آزادی: در کتاب «همه چیز از هم فرومیپاشد» اثر فاخر «چینوآ آچه به» به گروه مردانی اشاره میشود که شمشیرهایشان را فروختهاند و با غلافشان به جنگ میروند. مردم قبیله، این افراد را «ئفولفو» می گویند. طبیعتاً نتیجهی جنگیدنشان با هر مشکلی از پیش معلوم است.
چقدر این نام برای مردم ما آشناست، وقتی شاهد مدیریت خامدستان در عرصههای مختلف هستیم؟ چه تعداد از این گونه افراد در حوزههای نمایندگی داریم؟ آیا ما هم گرفتار مدیران و نمایندگان «ئفولفو» شدهایم؟!
براستی که همینطور است. اینها سر و ته یک کرباسند. نه مدیران از مدیریت، چیزی میفهمند و نه نمایندگان به وظایف ذاتی خود واقفند. همین است که با چنین اوضاعی روبروییم و در صفوف بیکاری و فلاکت و… در ردیف اول نشسته ایم. در یک تعریف ساده و همه فهم، نماینده، غالباً به دنبال سیر کردن اطرافیان خود است. این اطرافیان، خانوادگی و سپس ستادیاند. آنهایی که در شب انتخابات برایش پوستر چسپانده اند و یا مهمانی داده اند و …
جدا از آنان که با اما و اگرهای بسیار مدتها نمایندهی مجلس بوده و آب در دلشان تکان نمیخورد و مردم باخبرند که چگونه راه یافته اند، باقی وکیلان انگار کمترین اطلاعاتی در سطح تخصصی و حتی عمومی نسبت به نمایندگی ندارند. آنها شاید این درک را هم نداشته باشند که سالهاست آب خوش از گلوی مردم پایین نرفته است. و یا شاید می پندارند که این حرفها به ما چه مربوط است؟!…
البته کم نیستند افرادی که به صاحب این قلم بخندند که در چنین زمانهای مگر نمایندگی هم قابلیت بحث دارد!؟ در روزگاری که آب از سر مردم گذشته است، مگر چنین اتفاقاتی، کوچکترین دریچهی امیدی را میگشاید؟
چرا که آنانی که میتوانند نمایندهی واقعی مردم باشند، از فیلترهای خاص عبور نمیکنند و عملاً انتخابات در دایرهای بسیار تنگ و تنگتر در میان خودیها برگزار میشود.
البته اگر به جان هم نیفتند و مثل حکایت این روزهای کرماشان، «سوپرها و نماینده» برای همدیگر رجز نخوانند! پس هر که به مجلس برود، نمایندهی اکثریت مردم نیست و نهایتاً اینکه مثل همین آقایانی که به مجلس رفتهاند، هیچگاه نمایندهی حقیقی و راستین مردم نبودهاند. و گر نه وضعیت کرماشان ما در این سالها این همه دردآور نبود.
با این مقدمهی مربوط و نامربوط! حال به سوال اصلی برمیگردیم: نمایندگان بسیار زحمت کش! با چه رویی دوباره نامزد شدید؟! در طول سالهایی که ظاهراً نمایندهی شهرو دیاری بودید، چند شب به خاطر نالهی مظلومان حوزهی انتخابیهتان سر پر درد بر بالش گذاشتید؟ جدا از نطقهای غیر مصلحتیِ اغفالگرانه، چند نطق منطقی برای احقاق حقوق از دست رفتهی مردم استان داشتید؟ چند بار فریادتان گوش و هوش مسئولان را درگیر کرد و صدای مظلومیت مردم کرماشان شدید؟ چند روز نه چند ساعت به فلاکت و بیچارگی مردم فکر کرده اید و چند دقیقه به دنبال برنامه ریزی برای حل مشکلات ولو کوچک مردم بوده اید؟ دوباره می گویم: کاری به بروبچ ستادی تان و دوندگی هایی که برایشان داشتید، ندارم.
شما در برابر هر عدالتی موجودی موظف، مکلف و مسئول بودید که صدای آزاد عدالتخواهی مردم باشید. اتفاقی که هیچ وقت در قاموس شما و پیشینیانتان نبوده است. وقتی که به کمترین وظایف ذاتی خود عمل نکردهاید، پس مایهی شرمساری است اگر به آن صندلیهای سبز دوستداشتنی تان دوباره فکر کنید. اگر چه چشم کسی آب نمیخورد که از چنین تصمیمی منصرف شوید!.
می دانیم که کرماشان را نه ! اگر دنیا را هم آب ببرد، شما را خواب خواهد برد. این را نتیجهی اعمال تان به همه ی ناظران می گوید. می دانید که هر نمایندهای در مقابل این همه فلاکت که بر کرماشان تحمیل شده، روزی باید پاسخگو باشد؟ آیا ضرورتی برای تجدید نظر در تصمیمتان نیست؟
جلیل آهنگرنژاد