او برای همه ی روزهاست / پوریا خاکپور
به بهانه بیست و هفت اردیبهشت و روز استاد پرتو کرماشانی / به اهتمام: دنگ پراو
پرتو همان است که میبینم و میشنونم و میخوانم و مینویسمش
خود خودش
حقیقتی واقعی
برایم تحلیل و سخن گفتن از شعر و تفکر پرتو بسیار مشکل است و فقط میتوانم به اندازه تشنگی ام ازان سیراب شوم
اما مطلبی که جایگاه پرتو را برایم ارزشمند میکند
همخوانی کامل او با سخنان و اشعارش است
او تنها واژه ها و کلمات را در اشعارش جاری نمیکند
بلکه به انچه در شعرش میگوید نیز عمل میکند و این واژه ها هستند از او شخصیت میگیرند و واقعی میشوند
در محضرش که مینشینی ،
لطف و مهر و محبتش بی ریا و بدون تملق است و زلال
حتی تلخی هم بکند برایت قندمکرر است چون صادقانه و راستین است،
نگاهش به زندگی همیشه بر زمان است تا در زمان
ادم دیروز و امروز نیست
برای همه ی روزهاست
سخنش حرف دل دردکشیده ها و رنج دیده هاست
تفکرش اندیشه ای همگام با ازادگی و عدالت و آموختن و علم اندوزی است
شخصیت اش چون کوه استوار است و غروراش انچنان جذبت میکند که گویی او به خورشید پرتو می افشاند
هرگاه که در خیابان های کرمانشاه میبینماش که دو دست را به پشت کمرش گره زده و سرفراز و استوار قدم برمیدارد و مطمئن و شادمان است از عمری آزادوار و شریف و مستقل زیستن
ارام بدون انکه خلوتش را بر هم بزنم او را تعقیب میکنم و این شعرش را در ذهن مرور میکنم
بگذار بگویند که دیوانه و مستیم
ما کوزه ی تهمت به سر خویش شکستیم
سروی به چمن نیست به آزادگی ما
از دست شدیم آخر و از پا ننشستیم
جایی که حریفان نگشودند لب از بیم
ماندیم و سرودیم و نمودیم که هستیم
با ما چه کند پنجه و بازوی تبردار
یک بیشه سپیدار و سراپا همه دستیم
تا در دل ما شعله کشد آتش زرتشت
نه اهل دروغیم و نه موهوم پرستیم
پرتو مدد از عشق گرفتیم و چو حافظ
رندانه و مستانه ز هر مهلکه رستیم
اری…. پرتو ، پرتو است
پرتو میماند و پرتو خواهد بود